همجنسگرایی یکی از گرایشهای جنسی است که ویژگی آن تمایل زیباییشناختی، عشق رومانتیک و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. همجنسگرایی همراه با دو گرایش دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی، سه گرایش اصلی جنسی را تشکیل میدهند. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد دگرجنسگرا و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، دوجنسگرا میگویند.[web ۱]
رفتار همجنس گرایانه به برقراری رابطه جنسی با فردی همجنس اطلاق می شود.همجنس گرا به افرادی گفته می شود که ترجیح می دهند مدتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند.در سالهای اخیر، برای توصیف سبک زندگی همجنس گرایانه از اصطلاح همجنس خواه(gay) استفاده شده است، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنس گرا بار منفی کمتری دارد.افراد زن و مردی که می خواهند جهت گیری جنسی همجنس گرایانه خود را به طور علنی ابراز کنند معمولا از اصطلاح همجنس خواه استفاده می کنند.[۱]
براساس اتفاق نظر علوم رفتارشناسی و جامعهشناسی و متخصصان سلامت و سلامت روانی همجنسگرایی فینفسه نمونهای معمولی و مثبت از اختلاف در گرایشهای جنسی انسان است.[web ۲]
امروزه برای اشاره به افراد همجنسگرای مرد از گی که از واژهٔ انگلیسی Gay آمده است و برای همجنسگرایان زن معمولاً واژه لزبین یا لِز که از واژهٔ انگلیسی Lesbian آمده استفاده میشود. البته در گذشته به همجنسگرایان زن، در گفتار ایرانیان طَبَقزن گفته میشده که به عمل طَبَقزنی اشاره داشته است. این اصطلاح امروزه در زبان فارسی بهندرت مورد استفاده قرار میگیرد.
پدیده همجنسگرایی از ابتدای تاریخ، با بشر همراه بوده است و در ادبیات و هنر جهان از زمان بسیار کهن، شاهد اشاراتی به این پدیده هستیم. ادیات توحیدی همچون یهودیت، اسلام و مسیحیت با همجنسگرایی مخالفت کردهاند هر چند که در این رابطه در بین متخصصان دینی اختلاف نظر وجود دارد و به عنوان مثال برخی از مسیحیان همجنسگرایی را گناه نمیدانند. [web ۳][web ۴] [web ۵] [web ۶]
مشخص کردن این که چند درصد از یک جمعیت همجنسگرا است به دلایل مختلفی برای پژوهشگران دشوار است.[۲] امروزه براساس بیشتر مطالعات در جوامع مختلف بین ۲٪ تا ۱۳٪ افراد جامعه همجنسگرا هستند.[۳][۴][web ۷][۵] [۶] [۷] [۸] بسیاری از همجنسگرایان زندگی سالم و تنظیم شده و شادی دارند.[web ۸] همچنین اغلب همجنسگرایان در روابط عاطفی پایدار هستند. بر اساس مطالعات روانشناختی حس عاطفی در همجنسگرایان با حس عاطفی موجود در دگرجنسگرایان برابر است و تفاوتی ندارد.[web ۹] روابط و رفتارهای همجنسگرایانه همانگونه که مورد ستایش واقع شدهاند در طول تاریخ بسته به موقعیت، فرهنگ و زمان وقوع، محکوم نیز شده است.[web ۱۰] از اواخر سده ۱۸ میلادی جنبشهایی به منظور شناساندن و گرفتن حقوق قانونی برابر همچون حق ازدواج، اتحاد مدنی، سرپرستی فرزندخوانده، استخدام، خدمت در ارتش و دسترسی برابر به خدمات درمانی برای همجنسگرایان بهوجود آمده است.
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی [E ۱] تاحد زیادی کشف شده است. استرادیول [E ۲] و تستوسترون [E ۳] که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بی حسی آندروژنی [E ۴] و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه)[E ۵] بهنظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است.[۹]
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصبشناس سیمون لوی [E ۶]، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی [E ۷] دریافت که مغز ۱۰٪ از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد.[web ۱۱] گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابت کنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام. INAH-۳ بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگرا کننده ... و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند».[۱۰] تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-۳ در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابه است. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-۳ یافته نشده است. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشده است.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن [E ۸] در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد.[۱۱] این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد «یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شده است.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شده را تولید میکنند.[۱۲] و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتی بادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر» [E ۹] یاد میشود.
در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران خود رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسأله ندارد.درباره زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشده است.[web ۱۲]
پزوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیه است.[web ۱۳]
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند یک وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه است. دیدگاه فراگیر در میان دگرباشان جنسی آن است که آنها از همان ابتدای تولد همجنسگرا به وجود آمدهاند. براساس پاره از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند.[web ۱۴] با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است.[web ۱۵]
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.»[web ۱۶]
رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری - از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها - مشاهده شده ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بخصوص در حیوانات گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند. معروفترین حیوان همجنسگرا بونوبو یکی از نزدیکترین خویشاوندان انسان است. این گونه از شمپانزه بهکلی دوجنسگرا است.[web ۱۷] جانت مانن[E ۱۰]، پروفسور دانشگاه جورج تاون[E ۱۱] صریحاً این نظریه را مطرح کردهاست که همجنسگرایی، لااقل در دلفینها مزیتی است که در اثر تکامل به وجود آمده و حملات و تجاوزهای داخل گونهای را به ویژه در نرها کاهش میدهد.[web ۱۸] مشاهده رفتارهای همجنسگرایانه در حیوانات دلیلی مستحکم بود برای رد ادعای گناه در برابر طبیعت همچنین با استدلال به وجود همجنسگرایی در حیوانات در دادگاه عالی آمریکا قوانین ضد همجنسگرایانه ۱۴ ایالت آمریکا ملغی اعلام گردید.[web ۱۹]
علاوه بر موارد ذکر شده همجنسگرایی در موجوداتی همچون مارمولک سنجاقک شیرها و حتی حشراتی که در رختخواب زندگی میکنند دیده شده است.[۱۴]
برای اولین بار هنگامی که واژه همجنسگراییدر ادبیات روانشناسی به وجود آمد روانشناسان به دنبال عاملی ذاتی به عنوان ریشه این پدیده بودند. بیشتر نوشتهها در مورد سلامت روان و بیماران همجنسگرا بر روی افسردگی سوءمصرف مواد و خودکشی درمیان همجنسگرایان تمرکز کرده بود. هرچند که چنین مواردی درمیان دگرجنسگرایان نیز وجود دارد اما با این حال بحث پیرامون ارتباط بین همجنسگرایی و موارد فوق تا سال ۱۹۷۳ هنگامی که همجنسگرایی از لیست بیماریهای روانی خارج شد ادامه داشت و پس از آن روانشناسان دلایل مواردی همچون خودکشی در میان همجنسگرایان را ناشی از تبعیضهای اجتماعی، نگرشهای منفی و موارد دیگر ذکر نمودند.[۲۲]
در ابتدای سده بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنسگرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کینزی[E ۱۷] در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین[E ۱۸] در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.
مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کینزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»[E ۱۹] و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث»[E ۲۰] به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنسگرایانه بودهاند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنسگرا» و «همجنسگرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوسته است که ویژگیهای این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کینزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از افراد بالغ در آمریکا برای تمام عمر منحصراً همجنسگرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنسگرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنسگرا» یا «دگرجنسگرا» بپذیرند.[۲۳]
کینزی، به همراه فعالان گروههای LGBT بر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کینزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و به ندرت (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشهای جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار[E ۲۱] ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود.
بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کینزی موافقند و به رشتهٔ یوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنسگرا و کاملاً دگرجنسگرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنسگرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.
البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کینزی را زیر سؤال برده و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنسگرایان و دگرجنسگرایان اغراقآمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنسگریان و زندانیهایی که برخی از آنها متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنند.[E ۲۲][E ۲۳] به هر حال نظریات کینزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبولند و با یافتههای تحقیقات زیستشناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشهای جنسی مختلف سازگاری دارند.
بخش بزرگی از تحقیقات معمولاً به بررسی روابط فرزند ـ والد و تأثیر آن بر مردان همجنسگرا و دگرجنسگرا میپردازد و احتمال رابطهای بین «فقدان پیوند عاطفی بین والد همجنس» و «شکل گیری همجنسگرایی در پسر» را پیشنهاد میدهند. مطالعات زیادی ادعا میکنند که مردان همجنسگرا در دوران کودکی خود کمتر از همسالان دگرجنسگرای خود مورد علاقه یا توجه پدرانشان بودهاند.[web ۲۵] «بیبر»[E ۲۴] در سال ۱۹۷۶ اظهار داشت:
بیبر بعدها در سال ۱۹۷۶ گفتههای خود را این گونه ادامه داد:
«ما همواره گفتهایم که یک پسر که پدری با اخلاق سازنده و مهرورزانه دارد
هرگز همجنسگرا نمیشود. باید توجه داشت که عکس این گزاره صحیح نیست و هر
پسری که پدرش اخلاق مخرب دارد لزوماً همجنسگرا از آب در نمیآید.»[web ۲۵]
این گزارشات، بهویژه بهعلت جابجا کردن علت با اثر زیر سؤال رفتهاند. به عبارت دیگر علاقهٔ مردان همجنسگرا به داشتن رابطهٔ مستحکمتر با مادر، علت همجنسگرایی نیست، بلکه نتیجهٔ آن است. انجمن روانشناسی آمریکا نیز این نتایج را رد کرده است و اظهار داشته که در جوامع مختلف همجنسگرایان درصد مشابهی از جامعه را تشکیل میدهند. در حالی که اگر روابط خانوادگی دارای چنان تأثیری بود، در جوامعی با فرهنگ خانوادهٔ متفاوت این میزان میبایست متفاوت باشد. این تئوری هم چنین عاجز از توضیح وجود همجنسگرایی در یونان باستان، ژاپن قبل از مدرنیته و فرهنگهای دیگر است و دلیلی برای همجنسگرایی در حیوانات ارائه نمیکند و مثلاً قادر به پاسخ دادن به این سؤال نیست که چرا در گونهٔ قوی سیاه استرالیایی تنها والدین جوجهها زوجهای نر محسوب میشوند؟[web ۲۵]
یافتههای مطالعات بر حیوانات همجنسگرا به موازات یافتههای موارد انسانی پیش میروند. مطالعاتی که بر روی مغز قوچهای همجنسگرا انجام شده نشان میدهد آن بخش از مغز که در شکل گیری رفتارهای همجنسگرایانه نقش دارد، نسبت به دگرجنسگرایان همان تفاوتهایی را نشان میدهد که در موارد انسانی دیده میشود.[web ۲۵]
بعضی درمانگرها، گروهها، یا مؤسسات ادعا میکنند قادر به کمک به همجنسگرایان برای غلبه بر رفتارهای همجنسگرایانهٔ خود هستند. اکثر آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند که در مسلک آنان همجنسگرایی غیرطبیعی و گناه است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع رواندرمانی در جهت حذف علایق همجنسگرایانه و توسط افرادی که همجنسگرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند استفاده میشود. این افراد معتقدند که همجنسگرایی اصولاً نوعی گناه است و از طریق توبه و ایمان میتوان آن را از بین برد.
تاکنون هیچ سند علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از «درمان» موفق یک همجنسگرا و تبدیل او به یک دگرجنسگرا باشد و حتی برخی افراد در اثر چنین «درمان»هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شدهاند.[web ۲۶] با این حال طرفداران درمان همجنسگرایی به افرادی اشاره میکنند که به زعم آنها «موفق» شدهاند.[web ۲۷] به هر جهت تنهٔ اصلی جامعهٔ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود میداند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بیاثر و بالقوه خطرناک تلقی میکند.[web ۲۸]
این که بین عوامل روانشناختی و عوامل زیست شناختی کدام بر همجنسگرایی مؤثرتر است مسأله ایست که همواره عامل بحثهای بسیار شده است. از این عوامل میتوان به عوامل ژنی و یا هورمونهای مؤثر بر جنین نام برد. از نظر تاریخی فروید و روانشناسان دیگری در شاخهٔ روانکاوی معتقد بودند که تجربیات دوران کودکی در شکلگیری گرایشهای جنسی مؤثرند. به عنوان مثال فروید معتقد بود که نوجوانان همگی همجنس گرا هستند و پس از گذراندن مراحلی دارای حالات دگرجنسگرایی میشوند و آنها که همجنسگرا میمانند به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٔ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرساندهاند. او همچنین معتقد بود که بعضی افراد که این دورهٔ تکامل جنسی را بدون هیچ مشکلی طی کردهاند نیز همچنان در درون خود به صورت پنهان و به درجات متفاوت دارای تمایلات همجنس خواهانه هستند. کشفیات مدرن علمی و پزشکی تأکید بر زیست شناختی بودن عوامل همجنسگرایی و رفتارهای همجنسگرایانه در کودکی دارند و این عوامل شامل عوامل ژنتیکی و یا کسب شده در رحم مادر میباشند. ناگفته نماند که همین پیش زمینههای زیست شناختی همجنس گرایانهاست که در کودکی شرایط ایجاد عوامل روانشناختی را مهیا میکند. [web ۲۹] [web ۳۰] [web ۳۱]
در سالهای اخیر جنبش طرفداران همجنس خواهی هم تا حد قابل ملاحظه ای گسترش یافته است.ضرورت چنین مبارزاتی در کشور ها و فرهنگ های مختلف متفاوت است.در حال حاضر هلن و بلژیک تمامی حقوق ازدواج را برای زوج های همجنس خواه قائلند.در سال 2003 دادگاه کانادا در سه استان ازدواج افراد همجنس خواه را قانونی اعلام کرد.علاوه بر این در فرانسه، آلمان، فنلاند، سوئد، نروژ، دانمارک، ایسلند، و بعضی از ایالات آمریکا از جمله ورمونت و ماساچوست ازدواج همجنس خواهان قانونی است که حاصل آن برخورداری این زوج ها از حمایت و مسئولیت های ازدواج های معمولی بوده است.[۲۴]
نگارهای از آمیزش جنسی میان هادریان و سردارش آنتونیوسقدیمیترین مستندات در رابطه با همجنسگرایی مروط به یونان باستان است. سافو شاعری زن از جزایر لزبو متعلق به یونان باستان بوده که در اشعارش رابطههای عشقی را به دختران و زنان تعمیم داده و واژه لزبین نیز در اشاره به همجنسگرایان زن از همین مورد سرچشمه گرفته است. [web ۳۲] هادریان امپراتور روم باستان نیز دارای تمایلات همجنسخواهانه بوده؛ وی بر اساس روایات با سردار سپاهش آنتونیوس دارای روابطی نزدیک و عاطفی بوده است.[۲۵] در دوران رنسانس نیز در ایتالیا میتوان تا نام ۵۰۰ نفر از افراد معروف این دوره را که درگیر روابط همجنس گرایانه بودند را مشاهده کرد.به حدی که بحثهایی وجود دارد که لئوناردو داوینچی همجنسگرا بودهاست.
از اواسط قرن سیزدهم میلادی به این سو مجازات همجنس گرایی تقریبا در تمامی اروپا مرگ بوده است.[۲۶]
همجنس گرایی در آفریقا با اینکه توسط کاشفان و مستعمران اروپایی نادیده گرفته میشد و صحبتی از آن به میان نمیآمد وجود داشت و در اشکال مختلفی دیده میشد. اوان پریچارد[E ۲۵] مردم شناس انگلیسی گزارش کردهاست که مردان جنگجو در قبیله «زَنده» در شمال کنگو دارای معشوقهای مذکری که بین دوازده تا بیست سال سن داشتهاند بودهاند که در کارهای خانه به اعضای خانه کمک میکردهاند و با در برخی نیز در اعمالی جنسی همچون تفخیذ شرکت داشتهاند. هرچند که چنین رسمی در قرن بیستم و پس از تسلط اروپاییان بر کشورهای افریقایی از بین رفته بود اما توسط پیران و بزرگان این قبیله که پریچارد با آنها گفتگو کرده بود نقل شد.[۲۷]
در کشور ژاپن همجنس گرایی هرگز در این کشور به عنوان یک گناه توسط دین و جامعه ژاپن نگریسته نشدهاست. در سال ۱۸۷۳ قانونی وضع گشت که تحت لوای آن روابط همجنس خوهانه محدود میگشت هرچند که این قانون هفت سال پس از تصویب آن لغو گشت.[web ۳۴] در طول تاریخ ژاپن تمامی شوگونها دارای یک معشوق مذکر بودهاند و این رسم یکی از ارکان سنت سامورایی بود. به همین منظور نیز برخی نگارههای محرک تاریخی ژاپنی به روابط همجنس خواهانه پرداختهاست. هرچند که برخی از این نگارهها در دوره غربی سازی ژاپن از بین رفت و بسیاری دیگر نیز در طول جنگ جهانی دوم در آتش سوختند؛ مجموعهای از این نگارهها که سالم باقی مانده بودند به موزهها منتقل گشتند.[web ۳۳]
در چین نیز همجنس گرایی از ابتدای اغاز تاریخ آن کشور وجود داشتهاست.[web ۳۳] بر طبق اسناد تقریبا همه امپراطوران در سلسله هان دارای یک شریک جنسی مذکر بودهاند.[۲۸] همچنین در برخی کتب تاریخ توضیحاتی نیز در مورد زنان همجنسگرا وجود دارد. باور بر این است که همجنس گرایی در سلسلههای سونگ، مینگ و کینگ امری متداول محسوب میگشتهاست. همجنسگرایان چینی نسبت به همجنسگرایان اروپایی خود در دوران وسطی کمتر مورد شکنجه و آزار و اذیت واقع شدهاند.
در ایران باستان با همجنسگرایی و روابط همجنسگرایانه در مکانهای زیادی همچون دیرها، کاروانسراها، حمامها و پادگانهای نظامی برخوردی صورت نمیگرفته و مجاز بودهاست همچنین در دوران صفوی مکانی به نام امرد خانه برای روسپیان مرد وجود داشتهاست. این مکان از پیشتر نیز وجود داشته اما توسط حکومت صفوی قانونی شده و حتی مالیات نیز پرداخت میکردهاست.[۳۰] برخی شاعران ایرانی همچون سعدی[۳۱] و جامی[۳۲] دارای اشعاری با «مضامین همجنسخواهانه» میباشند. در دوران هخامنشیان و ساسانیان مجازات رابطه با همجنس، اعدام بودهاست.[۳۳] علاوه بر این در ادبیات ایران داستانهایی حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. ناظر و منظور منظومهای عاشقانهاست که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که ناظر نام دارد عاشق پسر پادشاه که منظور میباشد میگردد.[۳۴] مهر و مشتری منظومهای عاشقانه دیگری به زبان فارسی و در قالب مثنوی نوشته محمد عصار تبریزی است که در سال ۷۷۸ هجری قمری در وزن خسرو و شیرین سروده شدهاست.
در دوران محمد رضا پهلوی آخرین شاه ایران طبقات بالای اجتماعی جامعه نسبت به مساله همجنسگرایی از خود انعطاف نشان میدادند حتی بعضی از اخبار نیز ازدواج همجنسگرایان را پوشش خبری میدادند. در این دوران برخی از افراد پیشنهاد پیدایش جنبشهای مدنی همجنسگرایان را همانند جنبشهای غربی نیز دادند. علاوه بر این در برخی از کلوبهای شبانه دوران پهلوی رفتارهای همجنسخواهانه تحمل میگشت. هر چند در دوران پهلوی همجنسگرایی همچنان یک نوع تابو به حساب میآمد و هیچ مرکزی برای مشاوره به جوانانی که در مورد گرایش جنسی خود دچار سردرگمی شده بودند وجود نداشت.[web ۳۵]
در سال ۲۰۱۰ برای اولین بار در آلمان زنان همجنسگرای ایرانی در شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ تن از لزبینهای ایرانی مقیم اروپا و ایران برگزار شد. هدف از این نشست مقابله با هوموفوبیا و افزایش تعامل و همکاری بین همجنسگرایان ایرانی اعلام گشت.[web ۳۶]
ابوالحسن خان ایلچی شیرازی (۱۱۹۰ تا ۱۲۶۲ ق. /۱۷۷۶ تا ۱۸۴۶ م)، سیاستمدار مشهور ایرانی و وزیر امور خارجهٔ دولت قاجار در زمان فتحعلی شاه در سفرنامهٔ خود هنگام توصیف «توغات» - یکی از شهرهای عثمانی (و یا بهقول خودش، روم)، در بخشی که وارد حمام عمومی میشود، گزارشی از لواط سپاهیان ینی چری با پسربچگان ارمنی را که به چشم خود شاهد بوده است، ارائه میدهد.*[۳] در ایران پس از اسلام واژه «شاهدبازی» در ادبیات ایران بسیار خودنمایی میکند و آن را مترادف همجنسگرائی میدانند اما این در حالی است که این واژه اشاره به رابطه با پسران نوجوان دارد.[web ۳۷]
در اکثر کشورهای آسیایی همجنسگرایی غیر قانونی نیست هر چند که در بعضی کشورها همچون ایران و مالزی جرم به حساب میآید. با این حال این روند در حال تغییر است به عنوان مثال هندوستان در سال ۲۰۰۹ از روابط همجنسگرایانه رفع جرم کرد پیش از این سکس با همجنس در هند مخالف طبیعت شناخته میشد.[web ۳۸] علاوه بر هند٬ نپال نیز به عنوان کشوری پیشرو و نوظهور در عرصه حقوق همجنسگرایان در حال تهیه قانونی برای رسمیت بخشیدن به ازدواج همجنسگرایان و حقوق برابر برای آنها است.[web ۳۹]
در اکثر کشورهای اسلامی در خاورمیانه، با همجنسگرایان برخورد میشود. با این وجود، جامعه همجنسگرایان اسرائیل دارای آزادیهای وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروههای مذهبی محافظهکار در اسرائیل با این آزادیها مخالفند.[web ۴۱]
در قوانین کنونی ایران، همجنسگرایی و لواط مترادف یکدیگر تعریف شدهاند و در صورت انجام عمل جنسی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل و یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کردهاند به این عمل در دادگاه، بنا به احکام اسلامی که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند حکم اعدام برای هر دو طرف اجرا میگردد.
در قوانین ایران، گرایش همجنسگرایانه زنان تحت عنوان «مساحقه»، عملی مجرمانه تعریف شدهاست. مادهٔ ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی، مساحقه را این طور تعریف کرده است: «مساحقه، همجنسبازی زنان است با اندام تناسلی». در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد. به موجب مادهٔ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی: «هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبهٔ سوم به هر یک صد تازیانه زده میشود.»[web ۴۲] در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام میکنند.[۳۵]
اکثر کشورهای اروپایی در عین به رسمیت شناختن همجنسگرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. به عنوان مثال پارلمان پرتغال لایحهای را در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۰ برای قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان تصویب کرده اما قبول کردن فرزند توسط این زوجها را رد کرده است. این لایحه با حمایت حزب حاکم سوسیالیست و سایر احزاب چپ به تصویب رسید.[web ۴۳] علاوه بر این عضویت در اتحادیه اروپا نه تنها ملزم به نداشتن قوانین ضد همجنسگرایانهاست بلکه با توجه به پیمان آمستردام کشورهای خواهان عضویت باید دارای قوانین ضد تبعیضی علیه همجنسگرایان نیز باشند.[web ۴۴]
کانادا از سال ۱۹۶۹ از همجنسگرایی رفع جرم نمود و دومین کشور پس از هلند بود که ازدواج همجنسگرایان را قانونی نمود. این کشور ابتدا ازدواج همجنسگرایان را در ایالت اتاوا قانونی کرد و سپس در سال ۲۰۰۵ به صورت فدرال و رسمی در سراسر کشور ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. علاوه بر این کانادا اجازه سرپرستی فرزند را به همجنس گرایان را میدهد و دارای قوانین ضد تبعیض علیه دگر باشان نیز است و هرگونه توهین به گرایش جنسی در این کشور جرم تلقی میگردد.[web ۴۵] [web ۴۶]
در بیشتر ایالتهای آمریکا، همجنسگرایان دارای مشروعیت قانونی بوده و حتی در برخی ایالات، همجنسگرایان دارای حق قانونی ازدواج با یکدیگر نیز هستند. جورج بوش، رئیسجمهور پیشین آمریکا که دارای تعصبات مذهبی بود، خواستار ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان در سراسر آمریکا بود و به این منظور لایحهای را برای ممنوعکردن ازدواج همجنسگرایان به مجلس سنا ارائه نمود، اما این لایحه توسط نمایندگان سنای آمریکا رد شد.[web ۴۷][web ۴۸]
در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، با رای مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، حضور همجنسگرایان در نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا مجاز شد. قانون «نپرس، نگو» که برای سالها مانع از اعلام گرایش همجنسگرایانه برخی سربازان ارتش آمریکا بود، با رای موافق ۶۵ عضو سنا و به رغم مخالفت ۳۱ سناتور عضو حزب جمهوریخواه باطل شد.[web ۴۹]
بر طبق تصویب قانون توسط مجلس سنای آرژانتین در این کشور همجنسگرایان اجازه ازدواج با یکدیگر و قبول کردن فرزند را دارند. کلیسای کاتولیک و گروهای مذهبی به این قانون معترض هستند.[web ۵۰]
آفریقای جنوبی تنها کشور در قاره آفریقا است که علاوه بر این که ازدواج همجنسگرایان در آن کشور قانونی است، ایشان حق به سرپرستی گرفتن فرزند را نیز دارند و قوانین ضد تبعیض، حامی و ضامن حقوق شهروندی آنها است.[web ۵۱][web ۵۲]
ازدواج همجنسگرایان ازدواجی است که به صورت رسمی و یا اجتماعی بین دو فرد همجنس صورت میگیرد. ازدواج همجنسگرایان در جوامع مختلف از نظر حقوقی، حق مدنی و دینی مطرح میگردد.[web ۵۳] دانمارک اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را تحت عنوان اتحاد مدنی [web ۵۴] و با حقوقی پایینتر نسبت به ازدواج قانونی نمود و هلند اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را به صورت مذهبی و با حقوق برابر ازدواج دگرجنسگرایان قانونی کرد.[web ۵۵] [web ۵۶] اما با این حال بیشتر سازمانهای مذهبی (بسته به نظرات دینی خود) از دادن حق سرپرستی فرزند، استخدام و دیگر مزایا به زوجهای همجنسگرا خودداری میکنند.[web ۵۷] [web ۵۸]
بسیاری از کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان را به نحوی همانند اتحاد مدنی یا ازدواج رسمی قانونی کردهاند به همجنسگرایان اجازه به سرپرستی گرفتن فرزند را هم میدهند. برپایه گزارشات در بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ شش تا چهارده میلیون فرزند تحت سرپرستی پدر گی یا مادر لزبین بودهاند و هشت تا ده میلیون فرزند نیز توسط سرپرستان همجنسگرا بزرگ شدهاند.[web ۵۹] سرپرستی فرزند توسط همجنسگرایان میتواند هزینهای بین صفر تا سی هزار دلار درپی داشته باشد.[web ۵۹] شیوههای مختلفی برای اجازه به همجنسگرایان برای سرپرستی فرزند وجود دارد در برخی کشورها تنها فرد مجرد قادر به سرپرستی فرزند میباشد و در برخی دیگر تنها زوجهایی که ازدواج کردهاند چنین حقی دارند، در برخی دیگر در صورتی که یکی از زوجهای همجنسگرا پدر یا مادر واقعی فرزند باشد، میتواند سرپرستی او را به همراه شریک زندگی اش برعهده بگیرد.[web ۶۰] در اقدامی در جهت برابری حق سرپرستی فرزند ایالات متحده در نظر دارد نام پدر و مادر در گذرنامههای این کشور را با واژههای «والد ۱» و «والد ۲» جایگزین نماید.[web ۶۱]
در گویش خیابانی، از افراد همجنسگرا - زن یا مرد - با عنوان تحقیرآمیز «همجنسباز» یاد میشود، همچنین واژههای دیگری نیز در گفتار عوام برای اشاره به افراد همجنسگرا وجود دارد که معمولاً تحقیرآمیز و محکومکننده هستند؛ به عنوان مثال همجنسگرایان مرد در زبان فارسی با عناوین چون اِواخواهر، اُبنهای (شخص مفعول در عمل جنسی همجنسگرایان) و عناوین زنندهتر خوانده میشوند.[web ۶۲][web ۶۳] همجنسگرایی انتخاب و یا شیوه زندگی نیست و این تصور که همجنسگرایی قابل سرایت و رواج است اشتباه و سراسر نادرست است چرا که همجنسگرایی فرایندی است که نتیجه بر هم کنش عوامل زیستی و محیطی میباشد. [web ۶۴] [web ۶۵]
همجنسگراهراسی یا هوموفوبیا واژهای است که در برگیرنده نگرش و احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان یا دو جنسگرایان و یا در برخی موارد نسبت به دوجنسهها است. همجنسگراهراسی میتواند در رفتارهایی همچون تبعیض و یا خشونت نسبت به افراد غیر دگرجنسگرا بروز کند.[web ۶۶][web ۶۷] به عنوان مثال همجنسگرایان یکی از هدفهای هلوکاست در زمان آلمان نازی بودند.[۳۶] در ۱۲ سپتامبر سال ۲۰۰۳ مجلس قانون گذاری آلمان تصویب کرد در یکی از معروفترین خیابانهای برلین به یاد همجنسگرایانی که در اردوگاههای کار اجباری جان خود را از دست داده بودند در نزدیکی بنای یادبود قربانیان هلوکاست یادمانی برایشان نصب گردد.[web ۶۸]
در سال ۱۹۹۸ قتل متیو شپارد دانشجوی آمریکایی به دلیل همجنسگرا بودنش توجهات زیادی را در سطح جهانی به خود جلب کرد.[web ۶۹] یکی دیگر از قتل هایی که بر پایه گرایشات جنسی صورت میگرفت و توجه زیادی را به خود جلب کرد قتل هاروی میلک بود.هاروی میلک یک سیاستمدار همجنسگرای امریکایی بود که در دهه هفتاد میلادی پس از چندین مرتبه شرکت در انتخابات انجمنی سر انجام به عضویت انجمن شهر سان فرانسیسکو انتخاب شد.اون یک سال پیش از پایان کار خود توسط یکی از همکارانش به همراه شهردار سان فرانسیکو به قتل رسید.در شب این قتل ها بیش از ۳۰ هزار تن درحالیکه شمع هایی به دست داشتند در خیابان های سن فرانسیسکو به یاد هاروی میلک به راهپیمایی و تظاهرات آرام پرداختند.[web ۷۰]
در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ سازمان ملل رای به قطعنامهای ضداعدام داد که در آن اعدام افراد بر پایه گرایش جنسی محکوم میشود هرچند که اشاره به همجنسگرایان در این قطعنامه در ابتدا به دلیل مخالفت کشورهای اسلامی همچون ایران و سومالی با واژه اعدام بر پایه هرگونه تبعیض جایگزین شد، اما پس از درخواست ایالات متحده مبنی بر بازگشت اشاره صریح به نام همجنسگرایان این قطعنامه بار دیگر به رای گذاشته شد و تصویب گشت.[web ۷۱]
همجنس گرایی امروزه در عرصههای مختلفی همچون فیلمهای سینمایی، مباحث سیاسی، حقوق اجتماعی و غیره به عنوان یک سوژه مطرح است. علاوه بر این هم اکنون همجنسگرایان زیادی در عرصههای مختلفی همچون سیاست، موسیقی، بازیگری و... مشغول به فعالیت هستند.[web ۷۵][web ۷۶]
همجنسگرایان زیادی در عرصه فرهنگ و سیاست هم اکنون حضور دارند به عنوان مثال الن دیجنرس مجری مطرح و مشهور شبکه ان بی سی امریکاست او در سال ۱۹۹۷ اعلام کرد که یک لزبین است.[web ۷۷] همچنین ریکی مارتین در سال ۲۰۱۰ در سایت خود نوشت:«من افتخار میکنم که بگویم، یک همجنسگرای خوشبخت هستم.»[web ۷۸] در عرصه سیاست نیز میتوان به یوهانا سیگورداردوتیر نخست وزیر لزبین ایسلند اشاره کرد که اولین فرد LGBT در دنیا محسوب میشود که با گرایش جنسی اشکارا به چنین پستی رسیدهاست.[web ۷۹] گیدو وستروله وزیر امور خارجه آلمان نیز یک همجنسگرا میباشد. [web ۸۰]
امروزه به افراد مشهوری که در اذهان عمومی مورد حمایت و دارای محبوبیت در میان همجنسگرایان دوجنسگرایان و دوجنسهها میباشند گی آیکون (به انگلیسی: gay icon؛ به معنی «نماد همجنسگرایی») اطلاق میگردد. این افراد عموما از حقوق همجنسگرایان دفاع میکنند و یا خود یکی از آنان هستند.لیدی گاگا خواننده معروف امریکایی که خود یک دوجنسگرا است یکی از گی آیکونها معروف در عرصه کنونی میباشد.[web ۸۱] بریتنی اسپیرز خواننده مشهور نیز یکی دیگر از گی ایکونهایی که خود یک دگر جنسگرا است.[web ۸۲]
فیلمهای سینمایی زیادی با مضمون همجنس گرایی و همجنسگرایان تا کنون ساخته شدهاست. فیلمهایی همچون کوهستان بروکبک[web ۸۳]، میلک[web ۸۴]، بچهها سر به راهند[web ۸۵] و بوسهی زن عنکبوتی که داستان هر چهارفیلم پیرامون همجنسگرایان و همجنس گرایی است به ترتیب در سالهای ۲۰۰۴،۲۰۰۸ ،۲۰۱۰ و ۱۹۸۶ نامزد دریافت جایزه اسکار شدند. کوهستان بروکبک داستان زندگی دو گاوچران همجنسگرا است که در دهه ۹۰ میلادی است که رابطه آنها به خاطر مشکلات و جامعه آن روز دجار فراز و نشیبهای زیادی است. در فیلم میلک که در واقع داستان واقعی هاروی میلک یک سیاستمدار و قعال حقوق همجنسگرایان است شان پن به خاطر بازی در نقش هاروی میلک برنده جایزه اسکار شد.[web ۸۶][web ۸۷] فیلم بوسهی زن عنکبوتی داستان دو زندانی است که یکی از آنان همجنسگراست و دیگری مبارزی چپ است. مقدار زیادی از فیلم تقابل نگاه این دو را با هم نشان میدهد که هردو در نهایت از یک نظام دستراستی و دیکتاتوری درد میکشند. این فیلم برندهی جایزهی اسکار بهترین نقش اصلی شده است.[web ۸۸]
رژه همجنسگرایان جشنی است که توسط همجنسگرایان و مدافعان حقوق همجنسگرایان ترتیب داده میشود و هدف از آن این است که همجنسگرایان و دوجنسهها نباید از گرایش جنسی و جنسیت خود سر افکنده باشند بلکه باید به آن افتخار نیز بکنند. تاقبل از سال ۱۹۶۹ به افراد LGBT به چشم منحرفین جامعه نگریسته میشد. همجنسگرایان مجبور بودند ماهیت خود را پنهان کنند. شهردار نیویورک در سال ۱۹۶۰ مشی سختگیرانهای را نسب به بارها و پاتوقهای همجنسگرایان در پیش گرفت و عملا آنها را به سوی زیر زمینی شدن سوق داد. حملات پی پی در پی ای که نسبت به همجنسگرایان میشد به نقطهای غیر قابل تحمل نزدیک میشد به طوری که در سال ۱۹۶۹ و در پی حمله پلیس به یکی از بارها در یکی از محلههای نیویورک و دستگیری تمام افراد حاضر صدها نفر از همجنسگرایان ناحیه با پلیس درگیر شدند. از این واقعه به عنوان شورش استون وال[E ۲۶] یاد میگردد. پس از این واقعه همجنسگرایان احساس کردند که نیاز دارند خود را به جامعه نشان دهند بنابر این اولین رژه همجنسگرایان در سال ۱۹۷۰ در سالگرد شورش استون وال ترتیب داده شد.[web ۸۹][web ۹۰]
ارتشهای کشورهای گوناگون در سراسر جهان نگاه متفاوتی به موضوع خدمت همجنسگرایان در ارتش دارند. بیشتر کشورهای غربی امروزه قانونی راکه موجب آن تنها افراد دگر جنس گرا میتوانند وارد ارتش شوند را برداشتهاند و به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند. به عنوان مثال از ۲۶ کشور عضو پیمان ناتو ۲۲ کشور به همجنسگریان اجازه خدمت آزادانه را میدهند.[web ۹۱]
در آسیا کشورهایی همچون تایلند، اسراییل[web ۹۲]، ژاپن[web ۹۳]، و تایوان[web ۹۴] اجازه خدمت آزاد همجنسگرایانه را میدهند و کشورهایی همچون ترکیه و ایران همجنسگرایان را از خدمت ارتش منع میکنند. در ترکیه با آنکه همجنس گرایی از لحاظ قانونی جرم محسوب نمیگردد اما از لحاظ ارتش این کشور بیماری روانی محسوب میگردد.[web ۹۵][web ۹۶][۳۷] در ایران نیز همجنس گرایی جزو اختلالات جنسی و بیماریهای روانی به حساب میآید.[۳۷]
تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند اما در خود قاره اروپا معدود کشورهایی همانند صربستان نیز وجود دارد که از خدمت همجنسگرایان در ارتش جلوگیری میکنند.[web ۹۷]
در ایالات متحده تا سال اواخر سال ۲۰۱۰ قانونی به نام نپرس، نگو وجود داشت که به موجب این قانون که در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون به تصویب رسید به همجنسگرایان به شرط آنکه که گرایش جنسی خود را آشکار نکنند اجازه ورود و خدمت در ارتش داده میشد. پس از سالها کشمکش سرانجام در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، با رای مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، قانون نپرس، نگو با رای موافق ۶۵ عضو سنا و به رغم مخالفت ۳۱ سناتور عضو حزب جمهوریخواه باطل شد و خدمت همجنسگرایان درآمریکا آزاد اعلام گشت.[web ۹۸]
سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام آشکارا با همجنسگرایی مخالفت کردهاند، اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات متفاوتی دارند، چنان که برخی کلیساها عقد شرعی همجنسگرایان را جاری میکنند و برخی نیز، این عمل را مطرود میدانند. بعضی عقیده دارند که همجنسگرائی خود یک گناه است در حالی که عدهای دیگر تنها اعمال همجنسگرایانه را گناه میدانند.
در آئین یهود، در مذهب ارتدکس رابطه جنسی بین دو همجنس غیر قابل قبول است.[web ۹۹] اما در سه مذهب دیگر یعنی اصلاحگرا، نوسازمانگرا و محافظهکار همجنسگرایی بعنوان یک شیوهٔ زندگی مورد قبول و اجازه ورود به مرحله خاخامی وجود دارد. [web ۶] هرچند که متخصصان عهد عتیق هم به این نکته اشاره کردهاند که رسم رایج در میان قوم لوط چیزی از جنس همان نوع روابطی بوده است که در یونان باستان و سایر فرهنگهای گذشته رواج داشته و در فرهنگ عرفانی ایران از آن تحت عنوان «صحبت احداث» یا «شاهدبازی» یاد میکردهاند، یعنی رابطهای که همراه با تماس جنسی با کودکان و نوجوانان بوده است، همان که امروز در مناطقی از ایران و افغانستان از آن به عنوان «بچهبازی» یاد میشود.[web ۳۷] برخی مفسرین تورات چنین گفتهاند که از منظر تورات تنها روابط همجنسخواهانه ممنوع است و عشق همجنسگرایانه همانند عشق دگرجنسگرایانه طبیعی است.[web ۱۰۰]
بیشتر مکاتب مسیحی همجنسگرایان را طرد نمیکنند اما اکثر آنها بر این نکته پافشاری میکنند که روابط همجنسخواهانه گناه است.[web ۴][web ۱۰۱] هرچند که برخی دیگر همجنسگرایی را گناه نمیدانند.[web ۵] در انجیل آمدهاست: «مردی که به همخوابی با مرد دیگر مبادرت کند در حالی که با زنی هم خواب شده است؛ هر دوی آنها مرتکب گناه شدهاند و باید کشته شوند و خونشان بر خودشان است»[E ۲۷]
کلیساها در قرون وسطی مواضعی سرسختانه از خود در برابر همجنسخواهی نشان میدادند و مجازات همجنسگرایی مرگ بودهاست.[web ۱۰۲] در عین حال به نظر میآید نظرات بعضی از اعضای کلیسا چندان در موافقت با نظرات رسمی کلیسا نبودهاست حداقل رفتار و گرایشات جنسی آنها گویای چنین چیزی است و همواره این گمان وجود داشتهاست که در میان کشیشان همجنسگرا و همجنس گرایی نیز وجود دارد. پیتر دامیان[E ۲۸] یک اصلاح طلب پاپی در تلاشی ناموفق سعی کرد مدارکی را دال بر این ادعا به پاپ ارائه کند.[web ۱۰۲]
هم اکنون واتیکان و پاپ به همجنسگرایان و همجنسگرایی روی خوش نشان نمیدهند و آن را گناه میدانند.[web ۱۰۳] همچنین کلیسای ارتدکس نیز هرگونه رابطه بین دو همجنس را مردود میداند.[web ۱۰۴] با این وجود برخی کلیساها همچون کلیسای انگلیکان کانادا، کلیسای منونایت هلند و کلیسای سوئد و بسیاری دیگر از کلیساها در کشورهایی همچون نروژ و آلمان ازدواج همجنسگرایان را رسمی میدانند و آن را تقدیس میکنند.[web ۱۰۵][web ۱۰۶] برخی از اساتید الهیات پیشنهاد کردهاند کلیساهای کاتولیک نباید درهای خود را بر روی زوجهای همجنسگرا ببندد.[web ۱۰۷]
در سال ۲۰۱۱ و پس از قتل یکی از فعالان حقوق همجنسگرایان در اوگاندا اسقف اعظم کانتربری بیانیهای صادر کرد که در آن هشدار داده بود نباید از همجنسگرایان چهرهای اهریمنی نشان داد. او افزوده بود سخنانی که چهرهای شیطانی از همجنسگرایان نشان میدهد عواقب خطرناکی دارد. بیانیه او مورد حمایت اکثر رهبران مذهبی انگلیکان قرار گرفت. آنها در حمایت از چنین بیانیه گفته بودند:ما از این سخنان حمایت میکنیم چرا که هیچ کس نباید به خاطر تعصبهای دیگران در ترس و وحشت زندگی کند.[web ۱۰۸]
رابطهٔ جنسی همجنسان در اسلام از گناهان کبیره است.[web ۳] این عمل از جانب محمد، پیامبر اسلام و تمامی امامان شیعه نهی شده و از عواقب اخروی آن به شدت یاد شده است[۳۸]. مجازاتهای دنیوی سنگینی نیز برای لواط و دیگر کنشهای همجنسخواهانه در نظر گرفته شدهاست. در فقه شیعه و قوانین ایران؛ لواط، که معمولاً دخول کامل مقعدی بین دو مرد تعریف میشود، کیفر اعدام دارد، تفخیذ و قراردادن آلت تناسلی بین دو کپل مجازات حدی ۱۰۰ ضربه تازیانه و در بار سوم یا چهارم اعدام، بوسیدن پسران از روی شهوت و خوابیدن عریان دو مرد یا دو زن در زیر پوشش مشترک، بدون وجود ضرورت، مجازات تعزیری دارد. مساحقه به معنی آلتمالی دو زن نیز مستحق مجازات حدی یکصد ضربه شلاق و در نوبت چهارم مستوجب اعدام است.[۳۹]
در مذهب شافعی فتاوایی از برخی فقها آمده که بر اساس آن لواط با غلام مملوک (عبد) حد ندارد و مخالفینشان نیز آن را به حلال بودن لواط تعبیر کردهاند.[۴۰] برای مثال ناصرخسرو میسراید:[۴۱]
می و قیمار و لواطت به طریق سه امام | مر ترا هر سه حلال است، هلا سر بفراز |
بهویژه مشهور است مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی لواط را جایز دانسته، هرچند در المؤطای مالک چنین چیزی وجود ندارد و مالکیان نیز آن را قبول ندارند. مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران در این مورد نوشتهاست: «شاهدبازی حرام است و همهٔ پیران و زاهدان کنند. وقتی فقهای اربعه با این اوضاع روبرو میشدند ناچار بودند فتوایی بدهند که نه سیخ بسوزد نه کباب. لذا برخی غلام غیرمملوک را منع و غلام مملوک را تجویز کردهاند.»[۴۲]
بهگفتهٔ آرش نراقی نواندیش دینی برای بررسی دیدگاه اسلام در مورد همجنسگرایی بایستی به تمایز همجنسگرایی و لواط توجه کرد. همجنسگرایی نوعی روش زندگی جدید است که در آن شخص از انکار و سرکوب گرایش جنسی خود دست برداشته و آن را در شیوهٔ زندگی خود رعایت میکند، چنین مفهومی مطلقاً برای پیشینیان شناخته شده نبودهاست. در حالی که لواط در فرهنگ دینی، ادبی و حقوقی به یک عمل جنسی اشاره دارد که عمدتاً بین یک مرد بالغ و یک نوجوان واقع میشود. صرف رابطهٔ جنسی با همجنس شخص را همجنسگرا نمی کند و ممکن است شخصی خود را همجنسگرا بداند ولی رابطهٔ جنسی با همجنس نداشته باشد. به بیان منطقی رابطهٔ این دو عموم و خصوص من وجه است. در قران آنچه به صراحت نهی شده «عمل زشت» قوم لوط است و شواهد و قرائن قرآنی و روایی نشان میدهد که عمل رایج در میان قوم لوط نوعی تجاوز به عنف بوده که بیشتر قربانیان آن کودکان و نوجوانان بودهاند و همانطور که متخصصان عهد عتیق تأیید کردهاند به «شاهدبازی» و «صحبت احداث» شباهت داشته که در یونان باستان و فرهنگ ایرانی-اسلامی هم دیده میشود و البته چنین روابطی امروزه به هیچوجه همجنسگرایی نامیده نمیشوند. همچنین در قرآن هیچ اشارهای به همجنسگرایی زنان نشده، هرچند در پارهای روایات ماجرای «اصحاب رس» و سرنوشت آنها با عمل «مساحقه» ارتباط داده شده، اما در قرآن قرینهای برای پشتیبانی این ادعا موجود نیست. همچنین بر اساس تفسیر المیزان از تفاسیر معتبر شیعی در قرآن آمده است که هنگامی که دو فرشته به صورت دو پسر نوجوان بر لوط ظاهر شدند این قوم به هر نحو خواستار برقراری رابطه جنسی با آنها بودهاند و به خانه حضرت لوط هجوم میبرند که مصداقی از تجاوز و امری است که امروزه از آنان به عنوان بچهبازی یاد میشود. همچنین حضرت ابراهیم با آگاهی به کارهای قوم لوط به دفاع از آنان پرداخت و با خداوند مجادله نمود اما مورد سرزنش خدا قرار نگرفت بلکه حس شفقت او ستوده گشت.[web ۳۷][۴۳] به طور کلی دیدگاه مسلمانان در مورد همجنسگرایی به دو دسته تقسیم می شود؛ گروهی که همجنسگرایی را عملی گناه و انحرافی جنسی و قابل تغییر می دانند و گروهی دیگر که همجنسگرایی را به عنوان یک گرایش طبیعی جنسی به رسمیت می شناسند.[web ۱۰۹]
با تمام سرسختیهایی که در مقابل همجنسگرایی در میان علمای اسلام وجود دارد تعداد بسیار از کمی از پیشوایان دینی نه تنها اسلام را مخالف همجنسگرایی نمیدانند بلکه ازدواج دو زوج همجنس را به صورت دینی یعنی نکاح به اجرا در میآورند.[web ۱۱۰]
آیین بهایی رابطه جنسی میان مردان را رد میکند و هرگونه رابطه جنسی میان همجنس را تحریم کرده است. مجازات لواط و زنا در بهاییت از پیش تعیین شده نیست و تعیین آن به بیت العدل سپرده شده است. بهاالله در توضیح ممنوعیت روابط همجنسگرایانه گفته است: «هر قدر عشق و محبت بین دو همجنس شدید و خالص باشد، اگر به روابط جنسی منجر گردد نادرست و خطاست.»[web ۱۱۱]
در سکس میان همجنسگرایان همانند سکس در دگرجنسگرایان احتمال انتقال و آلودگی به بیماریهای مقاربی همچون سفلیس، هرپس تناسلی و هپاتیت ب وجود دارد. علاوه بر بیماریهای مقاربتی دیگر، ایدز یکی از بیماریهایی است که همجنسگرایان همانند دگرجنسگرایان با آن روبهرو هستند. خطر انتقال ویروس اچ ای وی در مردان همجنسگرا دو برابر مردان دگرجنسگراست به طوریکه در اولین رابطه با فرد آلوده، احتمال ابتلا در حدود ۰/۲٪ میباشد. هرچند که استفاده از کاندوم سالم و عدم ورود ترشحات مایع منی به داخل بدن میتواند مانع از ابتلا به ویروس ایدز شود و این خطر را تقریباً به صفر میرساند. البته باید به خاطر داشت خطر ابتلا به ویروس ایدز به هنگام آمیزش با فرد آلوده همواره وجود دارد.[web ۱۱۲]
به طور کلی به همجنسگرایان توصیه میشود همواره سکس امن (همراه با کاندوم) داشته باشند هرچند در صورتی که طرفین هیچ یک به بیماریهای مقاربتی و اچ ای وی مبتلا نباشند و رابطه مونوگومی (تک همسری) با یکدیگر داشته باشند و از سکس با افراد مختلف خوداری نمایند میتوانند به استفاده از کاندوم خاتمه دهند.[web ۱۱۳]
گیتار نوعی ساز زهی است که با پیک یا انگشت نواخته میشود و از این جهت که سیمهای آن در اثر ارتعاش تولید صدا میکند به سازهای گروه کوردوفون (به انگلیسی: Cordophones) یا زهصدا تعلق دارد. این ساز علاوه بر داشتن قدمت تاریخی قابل توجه (چه از لحاظ ساختار آن و چه از لحاظ تکنیکهای نوازندگی) توانستهاست همگام با تحولات موسیقی غرب پیشرفت چشمگیری داشته باشد؛ که در نتیجه گونههای متفاوتی از آن بوجود آمده و هم اکنون جایگاه ویژهای در موسیقی جهان دارد.
واژه guitar در زبان انگلیسی، gitarre در آلمانی و guitare در فرانسوی همگی مشتق شده از واژه guitarra در زبان اسپانیایی هستند که آن خود از واژه قیثاره در زبان عربی اندلوسی مشتق شده است. این واژه نیز خود مشتق شده از واژه لاتین cithara است که نسبت آن به واژه κιθάρα kithara در یونانی باستان میرسد. این واژه یونانی به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از واژه پارسی کهن سیهتار (سهتار) آمده است. [۱]
روایت های متفاوتی در مورد تاریخچه گیتار وجود دارد عده ای بر این عقیده اند که گیتار از مصر سرچشمه گرفته است و عده ای نیز بر این نظرند که آن از سیتارای یونانی-آشوری (Greek Assyrian Cithara) که بوسیله رومی ها به اسپانیا آورده شده گرفته شده است. گیتار نتیجه تحول لوت در اروپا است. لوت نیز خود تحول یافته عود (به عربی العود=چوب) و بربط است. گفته میشود زریاب نامی عود را به اندلس آورد و از آن پس این ساز در اسپانیا و دیگر مناطق اروپا رایج شد.
در زمان حکومت اسلام در اروپا، این ساز توسط زریاب دارابگردی و چند تن از شاگردانش به آندلس برده شد. در آن زمان به گیتار، کیتارا یا قیتارا میگفتند و نام کنونی آن برگرفته از همین نام است. در واقع وجود پسوند تار در نام گیتار میتواند موید این باشد که گیتار سازی ایرانی است.
زریاب در ابتدا در اسپانیا شروع به آموزش گیتار کرد. در آن زمان اسپانیاییها خود سبکی غنی بنام فلامنکو داشتند که با سازهایی از جمله کاستانت، کاخون با همراهی پالماس، بایلا (رقص فلامنکو) و کانته (آواز فلامنکو) نواخته میشد.
جد بزرگ تمام سازهایی که ما به عنوان کوردوفون از آنها یاد کردیم یک کمان موسیقی می باشد که تنها یک سیم ساده به دو سر آن متصل بوده است که با کشیدن و رها کردن سیم صدایی در کمان ایجاد می شده و این صدا بوسیله یک تقویت کننده صوت که به آن متصل بوده تقویت می شده است. از آنجائیکه این سیم تنها یک صدای ساده ایجاد میکرده برای داشتن چندین صدا ابتدا یک سیم دیگر و سپس چندین سیم به اندازه های کوتاهتر به کمان بسته شده و از این طریق چندین صدا تولید گردیده است. ازدیاد این سیمها و افزوده شدن یک جعبه تشدید صوت منجر به اختراع چنگ کمانی (Harp Arquee) گردید. سپس سازی، متشکل از مجموعه ای از سیمها به نام لیر ظهور کرد که در آن سیمهایی به طول مساوی کار گذاشته شده بود. یونانیها دو نوع لیر داشتند، یکی به نام لیرا و دیگری به نام کیتارا، کیتارا بوسیله رومی ها تغییر شکل یافت؛ نام گیتار نیز از همین کلمه گرفته شده است . بعدها رو می ها برای نخستین بار سازهایی چون سیتارا، پاندورا Pandora و فیدیکولا Fidicula را نواختند و از این راه آلات کوردوفن در تمام اروپا رواج یافت؛ در واقع نخستین گیتارهای واقعی در آغاز دوره رنسانس به ظهور رسید؛ این گیتار ها به دلیل داشتن بدنه ای باریک و شکلی مدور متمایز بودند. به تدریج در قرنهای چهارده و پانزده پسوندهای موریسکا و لاتینا حذف شد و در سراسر اروپا آلات موسیقی خانواده گیتار با اسم هایی از قبیل: گیتارا، گیترنه، گیترن (Giteren)(سازی سیمی مفتولی و منسوخ شده شبیه به گیتار که به زبان فرانسوی گیترنه و به زبان اسپانیایی گیتارا گفته می شد.) و شیتارا معین شدند. در همان زمان گروه زیادی از سازهای خانواده کوردوفن، با اسمهایی از قبیل: ویهوئلا (Vihuela) در اسپانیا و ویولا (Viola) در ایتالیا خوانده می شدند. که بعضی از این سازها با آرشه (de arco)، بعضی با مضراب (de penola) و بضی دیکر هم با انگشت (de mano) نواخته می شدند. بعدها از ویهوئلای انگشتی (Vihuela de mano ) نوعی گیتار بوجود می آید. درطی قرنهای چهارده و پانزده در شکل گیتار و ویهوئلای انگشتی تغییرات قابل توجه ای بوجود می آید، به تدریج در پهلوهای آنها فرورفتگی ایجاد می شود و در قرن شانزده هر دو ساز آشکارا شبیه گیتار می شوند. در قرن شانزده این دو ساز در اسپانیا بسیار رایج بودند و نوازندگی با انگشت به حدی عمومیت پیدا کرد که پسوند انگشت (de mano) در این کشور به کلی از اسم این سازها حذف شد. از آن پس گیتار بدنه ای بزرگتر و شکلی مدورتر به خود گرفت.
همان طور که در عکسها ملاحظه میکنید، گونههای مختلف گیتار ممکن است شامل اجزای متفاوتی باشند. یا شکل اجزا و یا جنس آنها با هم فرق داشته باشند. اما نهایتا اجزای موجود در همهٔ انواع گیتارها همینها هستند.
گیتارها را به شیوههای مختلفی میتوان دسته بندی کرد. در این بین اگر بخواهیم از لحاظ صوتی آنها را دسته بندی کنیم، که مسلما برای یک ابزار موسیقی مناسبترین روش خواهد بود. از آن جایی که نحوه تولید صدای آکوستیک در گیتار ارتباط تنگاتنگی با نوع بدنه آن دارد، ناچار به استفاده از دسته بندی بدنه خواهیم بود:
گیتار آکوستیک گیتاری است که وسیلهای جز بدنه آن صدای سیمها را تقویت نمیکند، صدای سیمها تنها در بدنهٔ چوبی توخالی آن تقویت می شود و به گوش میرسد. این نوع از گیتار معمولاً شش سیم فلزی دارند که ضخامت آنها از زیرترین سیم تا بمترین سیم به طور معمول بین ۱۳ تا ۵۶ هزارم اینچ میباشد. بدنه از اتصال صفحه چوبی پشتی، صفحه چوبی جلویی، و دو قسمت چوبی انحنادار کناری ساخته میشود، که صفحهٔ بالایی معمولاً دارای سوراخ یا سوراخهای بزرگی است که به واسطه شکل و محل قرار گرفتنشان میتوانند ویژگیهای آکوستیکی خاصی به ساز بدهند.
گونهٔ اسپانیایی گیتار آکوستیک با عنوان گیتار فلامنکو شناخته میشود. که نامش را از سبک زیبای فلامنکو به ارث بردهاست. گیتار زمانی وارد موسیقی فلامنکو شد که اسپانیاییها فلامنکو را با سازهای دیگری مینواختند. پس از آن گیتار به شدت بر این موسیقی تاثیر گذاشت و هم اکنون کاملا به آن وابستهاست.
اصولا باید گفت گیتار کلاسیک نوعی گیتار آکوستیک است. چون صدای آن بدون واسطه شنیده میشود. اما این نوع گیتار کمی با گیتارهایی که با عنوان گیتار آکوستیک شناخته میشوند تفاوت دارد. بدنه آن کمی کوچکتر بوده و در آن به جای سیمهای فلزی از سه سیم نایلونی و سه سیم فلز تنیده شده به دور ابریشم استفاده میشود، که به آن صدای نرم و آرامی میدهد. این ساز نسبت به سازهای دیگر ارکستر و نیز گیتار آکوستیک صدای کمتری دارد و تنها یک سبک مشخص از موسیقی را ارائه می دهد.
گیتار کلاسیک خود از گیتار فلامنکو که اسپانیاییها آن را به کار میبردهاند مشتق گشتهاست . بین گیتار کلاسیک و گیتار فلامنکو تفاوت نا چیزی وجود دارد، معمولاً گیتار کلاسیک از چوبهایی که رنگ قهوهای تیره دارتد ساخته میشود و گیتارهای با چوبهای زرد و روشن تر از آن گیتارهای فلامنکو هستند . اسپانیاییها از ساز گیتار برای نواختن موسیقی خودشان یعنی فلامنکو استفاده میکردهاند که بعدها با شروع دوران کلاسیک در موسیقی اروپا عدهای از این ساز برای نواختن قطعات موسیقی کلاسیک استفاده کردند .
از لحاظ ظاهری شاید نتوان تفاوت چندانی بین یک گیتار الکتروآکوستیک با یک گیتار آکوستیک پیدا کرد. اما از لحاظ صوتی گیتار الکتروآکوستیک روند الکتریکی را پیش میگیرد، بدین صورت که صدا توسط پیکاپ به شکل سیگنال الکتریکی درآمده، که بعد از طی کردن مسیرها و برخی ادوات الکتریکی، به وسیله آمپلی فایر تقویت میشود و سر انجام از طریق اسپیکرهای آمپلی فایر به گوش میرسد.
اگر تنظیمات خیلی خاصی برای آمپلی فایر (و افکت یا افکتها) نداشته باشیم، صدای این نوع گیتار با گیتار آکوستیک تفاوتی نخواهد داشت، با این تفاوت که حالا صدا تا حدود زیادی تحت کنترل میباشد. نوازنده بدون آنکه مجبور به تعویض ساز برای پیدا کردن صدای مورد نظرش باشد میتواند از طریق تنظیم اکولایزری که روی گیتار قرار دارد حالت صدا را تغییر دهد و با صدایی که مورد نظرش است نوازندگی کند......................
گیتار الکتریک نوعی گیتار است که صدای آن بهوسیله تقویتکنندهای الکتریکی تشدید و یا تغییر مییابد. استفاده این ساز در موسیقی از دهه ۱۹۳۰ آغاز شد.[۱]
گیتار الکتریک در سبکهای مختلفی از جمله راک، متال، پاپ، جاز و هیپ هاپ استفاده میشود، اما در سبک راک و متال به عنوان ساز اصلی مورد استفاده قرار میگیرد.
ایده پیدایش گیتارهای الکتریکی از آنجا آغاز شد که در همنوازیها صدای گیتار آکوستیک در بین صدای سازهای دیگر مانند بیس و درامز گم بود و به وضوح شنیده نمیشد. در نتیجه در صدد آن برآمدند تا صدای گیتار را تقویت کنند، و بهترین راه برای این کار استفاده از علم الکترونیک بود.
در حدود دهه ۳۰ میلادی گیتارهای الکتریکی وارد موسیقی شدند. این اتفاق پدید آورندهٔ انقلابی در صدا و تکنولوژی بود که تا امروز نیز ادامه دارد. با پیدایش راک اند رول در دهه ۵۰ میلادی، گیتارهای الکتریکی به سرعت در موسیقی جا باز کردند و به یکی از فراگیرترین سازهای تاریخ مبدل شدند. معمولاً در گروههای راک دو نوازنده گیتار الکتریک وجود دارد که یک نفر ملودیها را مینوازد (گیتار لید) و دیگری ریتمها را (گیتار ریتم).
ارتعاشات وارده بر سیمهای گیتار توسط قطعهای به نام پیکاپ به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میشود. در واقع پیکاپ همانند یک میکروفن عمل میکند، با این تفاوت که چون یک سیستم مغناطیسی است فقط ارتعاشات سیم فلزی گیتار را دریافت کرده و آنها را به صورت سیگنال صوتی در میآورد و از طریق پیکاپ سلکتور میتوان پیکاپ مورد نظر را انتخاب کرد. سپس سیگنالها از طریق یک سیم به آمپلیفایر (تقویتکننده) فرستاده میشوند و در آخر صدای تقویتشده توسط یک یا چند بلندگو پخش میشود. در ابتدا گیتارهای الکتریکی تنها یک پیکآپ داشتند، اما امروزه با دو تا پنج پیکآپ نیز ساخته میشوند.
این ساز را از نظر بدنه میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: بدنه توپر و بدنه توخالی. گیتارهای بدنه توخالی مورد استفاده نوازندگان جاز قرار میگیرد، در صورتی که بدنه توپر عموماً در موسیقی راک و متال کاربرد دارد.[۱]
معمولاً گیتارهای الکتریکی شش سیم دارند. بعضی نیز دارای ۱۲ سیم میباشند که هرجفت با یک نت کوک میشود، منتهی با اکتاوهای متفاوت، این گیتارها اکثراً در موسیقی فولک کاربرد دارند. گیتارهای ۷ و ۸ سیمی نیز وجود داردند که البته غیرمعمول هستند.
گیتار بیس (به انگلیسی: Bass Guitar) نوعی ساز زهی است که صدایش به وسیله یک تقویت کننده الکتریکی (آمپلیفایر) تقویت میشود. این ساز که برای تولید صداهایی با فرکانس و تن پایین استفاده میشود، از نظر ظاهری بسیار شبیه به گیتار الکتریک میباشد با این تفاوت که بدنه بزرگتری دارد، دسته و میزانبندیاش بلندتر است، و معمولاً دارای چهار سیم (گاهی پنج یا شش) میباشد که از نظر تن یک اکتاو پایینتر از گیتار الکتریک، در محدوده بیس کوک میشود. گیتار بیس هم میتواند دارای پردهبندی باشد و هم نباشد، اما در اکثر موسیقیهای عامهپسند بیسهای پردهبندی شده رایجاند. علاوه بر اینها گیتار بیس آکوستیک تو خالی نیز موجود میباشد.
از حدود سال ۱۹۵۰ به بعد در موسیقیهای راک و پاپ گیتار بیس به صورت وسیعی جایگزین کنتر باس شد و تولید صداهایی با تن پایین را بر عهده گرفت.[۱] همچنین گیتار بیس به صورت تکی، در موسیقیهای جاز، لاتین و فانک و فلامنکو استفاده میشود.
در دههی 1930 پاؤل توتمارک موزیسین و مخترع معروف (اهل سیاتل، واشینگتن) اولین گیتار الکتریک بیس را به صورت مدرن، از یک ساز پرده بندی شده که برای نگه داشتن در دست و نواخته شدن به صورت افقی طراحی شده بود ساخت. کاتالوگ فروش سازهای الکتریک کمپانی پاؤل توتمارک، آئودیووکس (به انگلیسی: Audiovox) شامل "مدل 736 Bass Fiddle" میشد که دارای 4 سیم، پرده بندی شده بود و بدنه ای توپر به طول 30.5 اینچ داشت. تغییر شکل این ساز به فرم گیتار مانند باعث میشد که راحت تر نگه داشته شود و حمل و نقل آن آسان شود. اضافه شدن پرده های بیشتر باعث شد تا بیسیستها آزادی عمل بیشتری در نواختن داشته باشند. حدود 100عدد از این نوع ساز در دهه ی 1930 ساخته شد. در سال 1947، باد توتمارک (به انگلیسی: Bud Tutmarc)شروع بهفروختن مدلی شبیه "Fiddle 736" برای شرکتی به نام سرنادر(به انگلیسی:Serenader) کرد و به صورت آشکارا به تبلیغ آن در کاتالوگ شماره ی 48 شرکت هیتر (به انگلیسی:Heater Co.) پرداخت. گرچه اختراعات خانواده ی توتمارک موفقیت زیادی در بازار کسب نکرد.
لئو فندر به کمک همکارش جورج فولرتن اولین گیتار بیس توپر الکتریکی را تولید کرد.گیتار فندر پرسیژن(به انگلیسی:Fender Precision Bass او در سال 1951 معرفی شد و به یک مدل استاندارد صنعتی تبدیل شد.پرسیژن بیس یا P-bass از یک تخته سنگ نتراشیده ی ساده که به مدل تلکستر(به انگلیسی:Telecaster)با پیکاپ تک سیمپیچ شبیه بود به گیتاری با بدنه ی منحنی و لبه های تخت تبدیل شد که موجب راحتی نوازنده میشد. همچنین یک پیکاپ چهار قطبی(تک سیمپیچ)نیز روی آن سوار بود. پیکاپ چند تکه در سال 1957 معرفی شد..............
گیتار لید، گیتاری است که در قطعههای موسیقی سبکهای راک، متال، بلوز، جَز و پارهای اوقات پاپ وظیفهٔ اجرای ملودیها، پاساژهای پرکننده و تکنوازیها را بر عهده دارد. گیتار لید در بیشتر مواقع صدایی زیرتر و واضح تر از گیتار ریتم دارد.
برای اجرای بخشهای لید، گیتاریست گامها، مدها، آرپژها، لیکها و ریفهای مختلف را بهکار میگیرد تا با استفاده از تکنیکهای مختلف قطعه را اجرا کند. نوازندگان گیتار راک، متال، بلوز، جَز، فیوژن و بعضی شاخههای پاپ، اغلب از شیوههای پیکینگ آلترنیت، سویپ، اکونومی و بعضی تکنیکهای اجرای پیوسته مانند همر آن و پول آف بهره میبرند تا بتوانند سولوها و ریفها را با بالاترین سرعت اجرا کنند. پیکینگ در قسمت فرتها (مانند تپینگ) و یا بهکارگیری وسایل الکترونیکی و تقویت کنندهٔ کمکی (که روی گیتار نصب نشدهاند) از ترفندهای دیگری هستند که لید گیتاریستها به آنها متوسل میشوند. برخی از لید گیتاریستها با استفاده از بخشهایی از بدنشان مانند دندان و پا بهجای انگشتها، بخشهای لید را اجرا میکنند که البته تکنیکهایی برای تحت تاثیر قرار دادن بیشتر شنونده هستند. نوازندگان گی
بیوگرافی
گروه موسیقی Out landish : ما در دوره ای زندگی می کنیم که سیاست ها دو
قطبی و متضاد شده اند و تمدنها چنان از هم دور شده اند که هیچ کدام به
اتحاد نمی رسند. و به جهان غالباً از میان منشور ناقصی نگاه می شود که " ما
" را از " آنان" جدا می کند و فاصله ای بین ما و دیگران می اندازد. به
همین دلیل است که این واقعاً فشار و بحران شکنی خواهد بود زمانی که کسی وقت
می گذارد و از استعدادش استفاده می کند تا به ما یادآوری کند که همه ما
انسانیم و از نسل بشریم. یادآوری می کند که خونی که در رگهای شما جریان
دارد تفاوت مهمی با خونی که در بدن همسایه تان است، ندارد. حتی ممکن است
شما موقعیت اجتماعی یکسانی نداشته باشید، دید سیاسی تان تفاوت داشته باشد،
ایمان و مذهبتان با هم فرق کند، یا طول و عرض جغرافیایی تان با هم تفاوت
کند.
این زمانی است که Outlandish وارد صحنه می شود!
داستان
" اوت لندیش " قصه بلندی است درباره ی ماجراهای مشترک سه دوست در
باشگاههای جوانان و زمین فوتبال های حومه غرب کپنهاگ. داستان یک گروه
موسیقی که قوی و محکم رشد کرده اند از میان ترکیب عجیبی از کار سخت، دوستی،
شجاعتی برای کشف راههای جدیدی برای موسیقی. در عین حال "اوت لندیش" داستان
گروهی است با بر این دیدگاه : " دنیایی که در آن زندگی می کنیم" تا
بتوانند نوع متفاوتی از موسیقی را ابداع کنند. که این آروز تا حدی محقق شد،
زمانی که در سال 1997 لنی مارتینز، وقاس قدری، ایسام بشیری گروه "اوت
لندیش" را تاسیس کردند و این شغل را با هم ادامه دادند.
کلمه ی
Outlandish لفظاً به معنای " بیگانه وار و عجیب و غریب" است و اشاره به شکل
نو و متفاوت اعضای گروه، نگرششان نسبت به دنیا و انسان، نوع موسیقی اشان
است.
آلبومهای این گروه تاکنون :
1. Outland's
Official (2000) که با استقبال عمومی زیادی از طرف مردم و منتقدین روبه رو
شد. آهنگهای Walou, Wherever, Come on از این آلبوم جزو معروف ترین ترک های
رادیو شدند. این سه نفر از حومه غرب، جوایز زیادی رو بدست آوردند. برای شش
جایزه موسیقی دانمارک نامزد شدند و جایزه آلبوم هیپ هاپ رپ را از آن خود
کردند. مجسمه یادبودی که به آنان اهدا شد با افتخار در خانه والدین اعضای
گروه قرار گرفت و همواره از این خانه به خانه دیگری می رفت. با انتشار این
آلبوم اوتلندیش بصورت عمومی یک سبک بی نظیر از تفکر را آشکار کرد و به
موسیقی ابداعی مدرنی دست یافت. یک موزیکال اجتماعی - فرهنگی در قالب هیپ
هاپ. دستپخت مخصوصی مخلوط از ترکیبات بنیادی موسیقی آمریکایی، پاپ عربی،
بالی وود با ریتم موسیقی آمریکای لاتین. متن ترانه های به زبانهای انگلیسی،
اسپانیایی، اردو، عربی و دانمارکی سروده شده اند.
2.
Bread & Barrels Of Water (2002) آلبوم بعدی به همین نام با آهنگهایی
مانند Aicha ,Guantanamo , با قدرت محرک زیادی اوتلندیش را در موقعیت ویژه
ای در میان موسیقی های عامه پسند دانمارک قرار داد. این آلبوم نشان داد که
اوتلندیش اجازه نمی دهد زیر پایشان علف سبز شود و دارای تحرک و فعالیت
هستند. در سال 2003 یک نسخه بین المللی از Bread & Barrels Of Water در
اروپا، هند، خاورمیانه، آفریقای شمالی منتشر شد. سپس ایسام بشیری، لنی
مارتینز، واگاس قدری که هر کدام بترتیب مراکشی، کوبایی و پاکستانی بودند،
زمان طولاتی را برای تور و اجرای کنسرت در اروپا گذراندند. همینطور در
خاورمیانه و هند ، جایی که آلبوم رکورد طلایی را بدست آورد.
3.
تمام این سفرها و اجراهای گوناگون تاثیر زیادی بر آلبوم بعدی آنان یعنی
Closer Than Veins گذاشت. واگاس می گوید : ما در طول این سفرها انسانهای
زیاد و متفاوتی را دیدیم، که هر کدام به روش متفاوت خود زندگی می کردند تحت
شرایط بسیار متنوعی. من اعتقاد دارم این مسئله به ما کمک کرد تا یکدیگر را
از نسل بشر و مانند هم ببینیم، به شکل جزیی ازکل، مهاجرانی از سراسر دنیا
که به دور آنها جمع شده ایم و بازتاب آن همان طریقی است که ما اشعارمان را
می سراییم و موسیقی را می سازیم.
در این آلبوم تغییرات زیادی برای
گروه رخ داد و اوتلندیش مقداری از سایه هیپ هاپ رپ فاصله گرفت. وقتی شما به
15 آهنگ این آلبوم گوش می کنید شاهد ابداع و اعتماد بنفس اعضای باند
هستید: واگاس 29 ساله، ایسام 28 ساله، و لنی 30 ساله.
با توجه به
پیشرفت پله پله ی اوتلندیش از هر آلبوم به آلبوم بعدی گستردکی و فراگیری
شهرت این گروه در دنیا در آینده جالب توجه خواهد بود. یک چیز مشخص است :
اوتلندیش تعریف متفاوت خود را از دنیای موسیقی ابداع کرده است. مهم نیست
چقدر تفاوت در این دنیا وجود دارد. با گوش دادن به اوتلندیش فروتنی نوع بشر
تشویق و گرامی و آموزش داده خواهد شد.
وگاس طبق گفته خود
بعد از رفتن به حج ابراهیمی تغییر عقیده داد و ترانه ها و سرودهای خود را
به صورت اسلامی و با اعتقاد نگارش کرد ، آلبوم آخر این گروه Closer Than
Veins کاری اسلامی و رپ مذهبی است که از خواننده ها و هنرمندهای بسیاری در
اجرای ترانه ها استفاده کرده ترانه IV Seen را با سامی یوسف اجرا نمود و از
خواندگان همچون برهان ، ریحان ، مجید و .... در ترانه های خود استفاده کرد
. بهترین اثر اوتلندیش بدون شک آلبوم آخر آنها یعنی Closer Than Veins می
باشد.
اعضای باند Outlandish
Waqas Ali Qadri
خواننده، ترانه سرا و تهیه کننده ( رپ در انگلیسی و اردو ) با زمینه پاکستانی. متولد 1976 کپنهاگ دانمارک.
Lenny Martinez
خواننده و ترانه سرا ( رپ در اسپانیایی ). کوبایی/هندورایی. متولد 1974 در هندوراس.
Isam Bachiri
خواننده و ترانه سرا (آواز و رپ در انگلیسی) با زمینه ی مراکشی. متولد 1977 کپنهاگ لندن.
لنى، ایسام و وقاص سه عضو گروه دانمارکى Outlandish
گروه
دانمارکى Outlandish از دانمارک چندى پیش تور کنسرتهاش در آلمان را به
پایان برد. این گروه سه نفره که به عقیده بسیاریها پلى بین فرهنگهاى مختلف
است، با ارائه اجراى تازه اى از ترانه معروف شب خالد، یعنى Aicha بر سر
زبانها افتاد.
سه عضو این گروه عبارتند از ایسام بشیرى که مراکشى
الاصل است، لنى مارتینز که پدرومادرش اهل هندوراس هستند و وقاص قدرى که
پاکستانى الاصل است. این سه جوان، شاید میتوانستند، زمانى دکتر، وکیل و یا
مدیر شوند، اما ترجیح میدادنو، که در کوچه خلوتهاى کپنهاک فوتبال بازى کنند
و این رویا را در سر بپرورانند که زمانى فضانورد، فوتبالیست حرفه اى و یا
خواننده رپ بشن. وقاص که پاکستانى الاصله است میگوید، "وقتى من به مادرم
گفتم که میخواهم کار موسیقى رو به طور حرفه اى دنبال کنم، نزدیک بود، بزنه
تو گوشم."
در هر حال این سه جوان با جدیت کارشان را ادامه دادند و
با تشکیل گروه Outlandish و ارائه ترانه هاى شنیدنى، سرى توى سرها
درآوردند. شکى نیست که خانمهاى بشیرى، مارتینز و قدرى که مادران این سه تا
باشند، در این بین به حاصل زحمات پسرانشان افتخار میکنند. درواقع باید که
گفت که Outlandish موفقیتش را یک شبه کسب کرد. در سال 2000 بود که اولین
آلبومش منتشر شد و نه تنها جایزه صفحه طلائى رو کسب کرد، بلکه به عنوان
بهترین آلبوم سبک Hip Hop در دانمارک برگزیده شد. دومین آلبوم گروه
اوتلندیش به اسم Bread & barrels of water که در سال 2002 به بازار
آومد و یکى از ترانه هاش هم ترانه Aicha بود، تا به حال فروش خوبى داشته و
سال پیش حتى ترانه شماره یک تاپ تن آلمان بود.
ایسام بشیرى یکى از
سه عضو گروه درباره ترانه Aicha میگوید: "این ترانه رو من اولین بار تو
مراکش شنیدم. از اونجایی که فرانسوى بلد نیستیم و شعر ترانه رو نمیفهمیدیم،
اونو تغییر دادیم."
بروندبى اسم محله اى در حومه کپنهاگ، پایتخت
دانمارک است که خیلى از خانواده اى مهاجر در آنجا سکونت دارند. در همین
منطقه بود که این سه جوان بطور اتفاقى با هم آشنا شدند. ایسام درباره
چگونگى آشنائى اعضاى گروه با هم میگوید: "ما تو یک محله و در همسایگى هم
زندگى میکنیم. ما فوتبال بازى میکردیم و از این راه بود که با هم آشنا
شدیم. بعد دیدیم که به موسیقى رپ و بریک دانس هم علاقه مشترک داریم و بریک
دانس رو شروع کردیم، اما کارمون تعریف چندانى نداشت، به همین خاطر بود که
سراغ موسیقى رپ و هیپ هاپ رفتیم و دست به آزمایش زدیم."
گروه Outlandish با دومین آلبومش موفقش شد، پا از مرزهاى دانمارک فراتر بگذارد .