در سال های اخیر، از کابالیست بودن دیوید بکام و
التزام وی به آن گفته شده؛ اما آیا اصالتا یهودی بوده و پیرو آن به شمار می
رفته است؟
به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، در سال های اخیر و در محافل ورزشی- رسانه ای،
صحبت از پیوستن دیوید بکام به فرقه کابالا بسیار گفته و شنیده شده است.
نشانه های متعددی نیز در این زمینه دیده شده است. این موضوع تا به آنجا پیش
رفت که همسرش مجبور شد در گفت و گویی، این موضوع را تایید کرده و عنوان
کند خود و فرزندانشان مقید به آموزه های این عرفان برآمده از یهودیت هستند.
اما سوالی که در اذهان وجود دارد، این است که دیوید بکام، یهودی هم بوده
است؟ موضوعی که با انتشار تصویری از وی همراه کیپا (کلاه مخصوص یهودیان)،
جدی تر شد. اما، این تصویر متعلق به چه زمانی است و کجا که فهم آن، ما را
در رسیدن به پاسخ این پرسش، کمک زیادی می کند.
تصویر مورد نظر، مربوط به تشییع جنازه پدر بزرگ ستاره انگلیسی جهان فوتبال
است. وی یهودی بوده و بکام در این تصویر، در آستانه ورود به کنیسه قرار
دارد. این زمینه نگاری موجب شد تا بر این گمانه دامن زده شود که وی نه تنها
کابالیست، که پیرو دین یهودیت نیز به مشار می رود. ریشه خانوادگی این
بازیکن فوتبال، این شائبه را تقویت کرده که اصالتا یهودی بوده و اکنون، در
زمره کابالیست ها به شمار می رود.
کیپا که بکام در این تصویر از آن بهره برده، در عبری به معنای گنبد است.
برخی آن را یاماکا یا یرمولک نیز می نامند. در دین یهود استفاده از این
کلاه بسیار توصیه شده است. براساس آموزه های یهودیت، مرد سر ناپوشیده نباید
تورات را بلند خوانده یا به موضوع مقدسی فکر کند. ورود سر ناپوشیده مردان
به کنیسه نیز جایز نیست. به همین دلیل، در سنت یهودی، استفاده از کیپا و
کلاه های مشابه آن بسیار دیده شده است.
نکته قابل توجه دیگر، رنگ این کلاه است. آبی، رنگ مقدس و مورد احترام
کابالیست ها است که دیوید بکام در زمره پیروان این آیین به شمار می رود.
در سال های اخیر، رهبران این فرقه برآمده از یهودیت، تلاش فراوانی در بهره
مندی از دیپلماسی مشاهیر در بسط و ترویج تفکرات خود داشته اند. وجود ستاره
هایی مانند دیوید بکام و ...، نقش وافری در ترویج مولفه و نشانه های کابالا
داشته است.
misna
شنبه 7 خردادماه سال 1390 ساعت 07:02 ب.ظ
شیطان وقتی کلیساهای شیطان و جادوگری را ناتوان در تبلیغات دید دروازهای دیگر ساخت و آن موسیقی است.
دو دروازه جادوگری و کلیساهای شیطان جهت تبلیغات خود در سطح جهان دارای
محدودیت های فراوانی هستند. برای مثال کلیساهای شیطان تنها در چند کشور
جهان موجود هستند. یا در مورد جادوگری که تنها کشورهای غربی از آن استقبال
کردهاند و کشورهای شرقی به خاطر عدم همخوانی زبان آن با فرهنگ شرق اصلا از
ان استقبالی نکردهاند.
همین مسائل باعث شده که این دو دروازه در قیاس با موسیقی کمترین مشتریان را
برای گرایش به شیطانپرستی داشته باشند. حال آن که در حال حاضر موسیقی بلک
متال در همه کشورهای دنیا مخاطب و علاقهمند دارد و این به خاطر آن است که
موسیقی، زبانی بینالمللی دارد و دارای ظرافتهای هنری فریبنده و
اغواکننده است که میتواند بهراحتی بر احساسات مردم تاثیرگذار باشد.
علت دیگر هم راحتی دسترسی به آن است به شکلی که بهراحتی میتوان آن را
توسط همه رسانهها و همه ابزارهای رسانهها در همه جا در اختیار مخاطب قرار
داد.
لازم به ذکر است که این 3 دروازه در دنیا دارای مخاطبان خاص و مخصوص خود
هستند. مثلا شیطانپرستانی که از طریق کلیسای شیطان به شیطان پرستی گرایش
پیدا کردهاند، از همه نظر چه از نظر سن، جنس، نژاد و اهداف، خواستهها
و... با شیطانپرستانی که از طریق جادوگری و یا از طریق موسیقی جذب
شیطانپرستی شدهاند تفاوت دارند.
البته از نظر تعالیم و اعتقادات نیز کلیسای شیطان و موسیقی بلک متال اختلافات زیادی دارند:
مثلا در مورد کلیسای شیطان، آنتوان لاوی در قوانین 11گانه و آیات 9گانه خود
قربانی کردن انسان، قتل، تجاوز، حیوانآزاری و کودکآزاری را رد کرده است.
در صورتی که در موسیقی بلک متال همه جور جرم و جنایتی انجام میپذیرد و هیچ استثنا و مورد نهی شدهای وجود ندارد.
مورد اختلاف دیگر موادمخدر است. مثلا آنتوان لاوی شیطان پرستان را از مصرف
آن برحذر میدارد و معتقد است مصرف آن برای انسانهای ضعیف میباشد نه
انسان قدرتمندی چون یک شیطانپرست، در صورتی که در موسیقی متال اصلا
اینگونه نیست و الان بزرگترین پایگاه تبلیغاتی مواد مخدر در جهان موسیقی
متال است.
لازم به ذکر است که اگرچه آنتوان لاوی در تئوریهای خود مسائلی مانند
قربانی کردن را رد کرده ولی عملا چه خود او و چه پیروانش پایبندیها را به
قوانین و مقررات بیان شده نقض کرده و به آن معتقد نیستند.
اصولا در شیطانپرستی هیچ حکم و قانون ثابتی نمیتوان یافت و همه احکام و
عقاید نسبی هستند و اختلاف و تناقض در عقاید و رفتار در بین آنها امری
منطقی و طبیعی است.
اگر تناقضها و اختلافات را در کلیسای شیطان بتوان تحمل کرد تناقض و
اختلافات در موسیقی بلاک متال بسیار گستردهتر است. چرا که در آن با توجه به
گستردگی مخاطب و تعداد بسیار زیاد گروهها در همه کشورهای جهان، هر کسی ساز
خودش را میزند.
در این نوع موسیقی جهت بالا بردن تعداد مخاطبان و بهتبع آن میزان فروش
کاستها، خوانندگان و نوازندگان دست به هر کاری میزنند و هر کلیپی که
بخواهند و بتوانند بسازند میسازند و به هیچکس و هیچ چیز مقید نیستند.
موسیقی بلک متال، متال مخلوطی از موسیقی و نمایش است برای همین معمولا
گروهها علاوه بر ارائه موسیقی خود، اعمال و رفتار نمایشی نیز ارائه
میدهند.
برای همین صحنه موسیقی این گروهها محل اجرای همه نوع نمایشی شده است مثلا
یک گروه بر روی صحنه خودزنی میکند، گروه دیگر خونخواری میکند، گروه دیگر
مردهخواری و همین طور اعمالی مانند: منفجر کردن حیوان با دینامیت، نصف
کردن یک زن با اره (حقههای نمایشی)، آتش زدن انسان، آتش زدن انجیل، انجام
اعمال جنسی منحرفانه و ... البته عجیب و غریب بودن این گروهها فقط در
دکور و مسائل نمایشی نیست بلکه در محتوا نیز به همین صورت میباشد.
مثلا خوانندهای خود را ضد خدا معرفی میکند، خوانندهای دیگر خود را ضد
دین، دیگری ضد انسان و همین طور ضدهایی مانند: ضد دنیا، ضد قانون، ضد زن،
ضد جنگ، ضد دولت و ...
مثلا خوانندهای که خود را ضدبشر معرفی میکند سعی میکند در اشعار یا
کلیپهای خود این تفکر را تبلیغ کند که مثلا ما باید خودکشی کنیم، یا این
که باید نسل بشر را از بین برد یا این که پدران و مادران نباید ما را به
وجود میآوردند و ...
البته عموما این افکار کمتر توسط نوازندگان و خوانندگان به مرحله اجرا
درمیآیند و بیشتر توسط مخاطبان آنها عملی میشوند. خواننده یا نوازنده
بعد از اجرا سوار لیموزین خود شده و به ویلای خود میروند اما این مخاطب
کمسن و سال آنهاست که تحت تاثیر افکار یا کلیپها قرار گرفته و آسیبهایی
را برای خود و جامعه پدید میآورد البته پارهای از این تفکرات عملی
شدهاند. مثلا ضدزنها اقدام به دزدیدن یا کشتن دخترها و زنها کردهاند یا
ضدبشرها اقدام به خودکشی دستهجمعی کردهاند، یا ضدمسیحیها اقدام به آتش
زدن کلیساها یا کشتن کشیشها کردهاند. مثلا در مورد اخیر خوانندهای به
نام ورک ویکرنس که از شهرت جهانی برخوردار است و همه او را با نام بارزام
میشناسند، در سال 1992 اقدام به آتش زدن چند کلیسا از جمله کلیسای فانتوف
کرد. او بعد از این اتفاق دستگیر و روانه زندان شد و در حال حاضر نیز دوران
محکومیت خود را سپری میکند.
البته لازم به توضیح است که همه گروههای موسیقی متال، شیطانی نیستند بلکه
حتی تعداد انگشت شماری گروههای معتقد به خدا نیز در آنها پیدا میشود.
یا این که بعضی از گروهها مانند متالیکا نیز وجود دارند که در اشعار خود
مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی روز را مطرح میکنند، مثلا در این مورد
آلبوم «و عدالت برای همه» متالیکا قابل توجه است. حتی تعدادی از گروههای
متال نیز وجود دارند که در اشعار خود علیه ظلم و فساد دولتهای مستکبری
مانند آمریکا و اسرائیل سخن راندهاند.
مثلا گروه سپولترا، کلیپی با نام «سرزمین» ساخته که در آن از ظلم اسرائیل
علیه ملت فلسطین سخن گفته است . البته بخش قابل توجهی از این موسیقی را
کلیپها و آهنگهای ضدجنگ تشکیل میدهند.
موسیقی متال در ابتدای شکلگیری آن، برخلاف زمان حال نوعی موسیقی ضد جنگ
بوده که تم اصلی آن مبارزه با دولت آمریکا و جنگطلبیهای آن بوده است. این
موسیقی در ابتدا پیامآور صلح و دوستی بوده است.
موسیقی متال خود دارای زیرسبکهای مهمی مانند هویمتال، دثمتال،
تراشمتال، بلک متال و انواع زیرشاخههای دیگر است. موسیقی هویمتال نسبتا
از نظر محتوایی نسبت به سبکهای دیگر ملایمتر است ولی از جنبه کفر و شرک
هیچ سبکی به پای بلکمتال نمیرسد.
موسیقی بلکمتال در دنیا بزرگترین پایگاه تبلیغاتی شیطانپرستی است به حدی که حتی جادوگری و کلیسای شیطان نیز به پای آن نمیرسند
misna
شنبه 7 خردادماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ
اولین کلیسای شیطانی را آنتوان زندورلاوی تاسیس کرد. در افکار و عقاید او
انسانمحور و مرکز عالم هستی است و این انسان است که خدا را میسازد. او به
ولایت کسی یا چیزی با نام شیطان اعتقاد نداشته و انسان را حاکم بر خدا و
شیطان میداند.
اصول شیطانپرستی آنتوان لاوی
1 - در شیطانپرستی خدایی وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.
2 - عدم پرستش شیطان (ابلیس)، زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد.
3 - ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.
4 - اعتقاد به لذت بردن در حد اعلای آن زیرا تمام لذات در خوشی دنیایی است و
این خوشیها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده
میکنند.
او قواعد 11گانه و نیز گناههای 9گانهای را برای شیطانپرستان تنظیم کرده
است ولی آنچه مردم بعدها از شیطانپرستان در جهان میبینند به هیچوجه با
این قوانین و گناهها سازگار نبوده بلکه بر ضد آنها است.
مثلا در مورد قتل، تجاوز، قربانیکردن، حیوانآزاری، کودکآزاری و...،
آنتوان لاوی آن را قبول نداشته و در فرامین خود آنها را رد کرده است. ولی
در حال حاضر مراسم شیطانپرستی چیزی به جز انجام این اعمال نیست.
همه اینها نشان از تناقضگوییهای آنتوان لاوی و پیروانش دارد. (در
شیطانپرستی افکار و عقاید و نظرات در حال تغییر و از نسبیت برخوردار
هستند.) البته همه آنها این خصوصیت خود را قبول داشته و به آن معتقد هستند.
آنها معتقدند که چون ما خودمان خدا هستیم پس هر کاری بخواهیم انجام
میدهیم و این مسخره است که یک شیطانپرست به قانون یا مقرراتی پایبند
باشد.
ولی جای تعجب دارد که اگر آنها خود را خدا و آزاد از هر چیز میدانند پس
چرا قوانین و مقررات و گناهانی برای پیروان خود ایجاد ایجاد کردهاند. تیم
برتون جمله جالبی درباره شیطانپرستان دارد: شیطانپرستی آنارشی احمقهاست.
این اختلافات و تناقضات زمینهساز بروز مشکلات زیادی در بین رهبران و
پیروان شیطانگرایی شده است به شکلی که در سال 1975 شخصی به نام مایکل
آکینو از کلیسای شیطان جدا شد و معبدی را با نام معبد ست بنیان نهاد. او
برخلاف آنتوان لاوی به خدایی با نام شیطان اعتقاد داشت.
جادوگری
جادوگری قرنهاست که در غرب (اروپا و آمریکا) طرفداران زیادی داشته است.
جادوگران غربی که تنها عده کمی از آنها اصلا گرایشات شیطانی ندارند، در
تلاش هستند تا با ارتباط با ارواح مردگان، اجنه یا شیاطین، به قدرتهای
ماورایی شیطانی دسترسی یابند. در قرون وسطی عده بسیار زیادی از جادوگران
توسط کلیسا سوزانده شدند چرا که کلیسا معتقد بود آنها در پی ارتباط با
شیاطین قادر به دخالت در امور مادی و دنیوی هستند و نیروهای غیرمادی خود را
از منابع پلید به دست میآورند. در عصر حاضر جادوی سیاه یا همان بلکمجیک
یکی از ارکان و مراسم اصلی شیطانپرستان است و در کشورهایی چون انگلستان و
آمریکا علاقهمندان بسیاری دارد. جادی سیاه به غیر از کلیسای شیطان توسط
اساتید خبره در دورههای آموزشی و کلاسهایی به علاقهمندان آموزش داده
میشود.
در حال حاضر علت اصلی ورود عدهای از جوانان به گروههای شیطانپرست
یادگیری بلک مجیک (جادوی سیاه) است. جادوی سیاه از مراسم آیینی
آفریقاییان به آمریکا آمده و در حال حاضر بیش از همه جا در کلیساهای شیطانی
تعلیم و تحصیل میشود. بیشتر وردها و ابزار و مراسمات این نوع جادو دارای
علائم و نشانههای شیطانی هستند.
در دهههای بعد از جنگ جهانی اول فضای اجتماعی اروپا و آمریکا به انواع
تبلیغات و ابزار و حتی بازیهای جادوگری مانند ویجیبرد آلوده است.
ویجیبرد که یک وسیله پیشگویی است در مراسم احضار ارواح استفاده میشد تا
سال 1967 فروش ویجیبرد از مناپلی که پرفروشترین اسباببازی بود بیشتر شد.
این خود نشان از استقبال مردم غرب به جادوگری است که در سالهای اخیر مصداق
آن را در کتاب و فیلمهای مرتبط با جادوگری مانند هریپاتر دیدهایم.
خوشبختانه جادوگری غربی که ما آن را بلک مجیک و انواع وسایل دیگر مانند
ویجی برد و... میشناسیم هنوز وارد ایران نشده و شاید تنها جوانان ما نام
آن را از کتابها یا فیلمهای هری پاتر شنیده باشند.
misna
شنبه 7 خردادماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ
misna
شنبه 7 خردادماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ
misna
شنبه 7 خردادماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ