تا که یک روز تو رسیدی..........S23A

.پربکش از پشت نقاب

تا که یک روز تو رسیدی..........S23A

.پربکش از پشت نقاب

ژوزه مورینیو

ژوزه ماریو دوس سانتوس فلیکس مورینیو (به پرتغالی: José Mário dos Santos Félix Mourinho، ‏آی‌پی‌ای: [ʒuˈzɛ moˈɾiɲu])، زادهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۱۹۶۳ در ستوبالِ پرتغال، سرمربی مشهور پرتغالیست که در حال حاضر هدایت تیم فوتبال رئال مادرید در لیگ اسپانیا ملقب به لالیگا را عهده دار است. وی در انگلیس یک‌بار خود را «خاص» نامید و از آن زمان به بعد، مطبوعات انگلیس به وی لقب «آقای خاص» دادند.[۲]

پسر دروازه‌بان پرتغالی «ژوزه فلیکس مورینیو»، کارش را به عنوان یک فوتبالیست آغاز کرد اما وقتی دید توانایی چندانی در آن ندارد، به مربیگری روی آورد. در اوایل دههٔ ۹۰ به عنوان دستیار مربی و سرمربی تیم‌های پایه، کار خود را آغاز کرد تا اینکه به عنوان مترجم بابی رابسون، مربی مشهور انگلیسی، انتخاب شد. ژوزهٔ جوان، در آن زمان که مترجم رابسون در باشگاه‌های پرتغالی اسپورتینگ لیسبون و پورتو بود، از مربی کهنه‌کار انگلیسی درس‌های زیادی گرفت تا اینکه به همراه رابسون به لیگ اسپانیا و بارسلونا رفت.

ژوزه دوران سرمربیگری خود را با دوره‌های کوتاه اما موفق در تیم‌های پرتغالی بنفیکا و لییرا آغاز کرد. سپس در سال ۲۰۰۲، مجددا به پورتو بازگشت اما این‌بار به عنوان سرمربی، راهی پورتو شد. ژوزه دورانی رویایی با پورتو داشت و از همان زمان خود را به عنوان مربی بزرگ شناساند. وی در سال دوم حضورش موفق شد با پورتو سه جام به‌دست آورد. اعضای پورتو در آن سال، قهرمان لیگ پرتغال، قهرمان جام حذفی پرتغال و قهرمان جام یوفا شدند. در سال بعد نیز مورینیوی جوان دوران بسیار خوبی داشت و توانست پورتو را برای دومین سال، قهرمان پرتغال کند اما اوج کار وی، رسیدن به اوج افتخار در معتبرترین رقابت اروپایی و قهرمان کردن پورتو در لیگ قهرمانان اروپا بود.

در ادامهٔ همان سال، مورینیو که در آغاز راه مربیگریش بود، به لیگ برتر در انگلیس رفت و سرمربی چلسی شد. چلسی در طی دو سال بعد موفق شد دوبار متوالی و بعد از ۵۰ سال قهرمان لیگ شود. مورینیو در طی همین دو سال به عنوان بهترین مربی سال از طرف فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال انتخاب شد.

پس از درگیریش با مدیریت باشگاه چلسی، مورینیو این‌بار ایتالیا را انتخاب کرد و در اوایل سال ۲۰۰۸ و با امضای قراردادی ۳ ساله، به عنوان سرمربی اینترمیلان انتخاب شد. در کمتر از ۳ ماه، مورینیو اولین جام خود را با اینتر کسب کرد و توانست سوپر جام ایتالیا را فتح کند و فصل اولش در ایتالیا را با قهرمانی در سری آ کامل کرد. اما در سال بعد مورینیو اینتر را در این سه‌جامه کرد تا این تیم اولین تیم در تاریخ ایتالیا شود که موفق به چنین کاری می‌شود. اینتری‌ها موفق شدند قهرمان سری آ و جام حذفی ایتالیا شوند اما از همه مهم‌تر، آن‌ها توانستند زیرنظر مورینیو، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شوند. مورینیو نیز با این کار به سومین مربی در تاریخ و پس از «ارنست هاپل» و اوتمار هیتسفلد بدل شد که با ۲ تیم مختلف، قهرمان رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا شده‌است.[۳] این افتخارات باعث شد تا وی مجددا از طریق فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال به عنوان بهترین سرمربی سال ۲۰۱۰ انتخاب شود. علاوه بر آن مورینیو توانست در این سال جایزهٔ توپ طلا بهترین مربی سال فیفا را که برای اولین بار اهدا شد، دریافت کند.

مورینیو همیشه مورد تحسین برترین مربیان فوتبال بوده‌است. جوزپ گواردیولا، سرمربی موفق بارسلونا پیش از آنکه رقابت توپ طلای بهترین مربی سال را به مورینیو واگذار کند، دربارهٔ وی گفته بود:

« در قسمت بهترین مربیان دنیا، وقتی شما ژوزه را با کسانی مثل سر الکس، آرسن و یا فابیو مقایسه می‌کنید، به این نتیجه خواهید رسید که وی بسیار جوان‌تر از آن‌هاست اما با وجود این جوانی، آنقدر در کارش موفق بوده که بتوان وی را بهترین مربی دنیا خواند و این حقیقت است.[۴]  »

در ۲۸ مهٔ سال ۲۰۱۰ نیز مورینیو با امضای قراردادی ۴ ساله به لیگ اسپانیا رفت و سرمربیگری تیم رئال مادرید را به عهده گرفت.


زندگی 

یادگیری و تحصیل

ژوزه ماریو دوس سانتوس فلیکس مورینیو در ۲۶ ژانویه ۱۹۶۳ و در شهر ستوبالِ کشور پرتغال و در یک خانواده پرجمعیت طبقه متوسط بدنیا آمد. پدرش «فلیکس مورینیو» و مادرش «ماریو ژولیا کاروژولا دوس سانتوس» نام دارند.[۵] پدرش دروازبان حرفه‌ای فوتبال بود و در تیم‌های بلنسسه و ستوبال به فوتبال مشغول بود و توانست یک بازی ملی را در تیم ملی پرتغال، تجربه کند. مادرش نیز معلم کلاس ابتدایی بود که از خاندانی ثروتمند آمده بود.[۶]

فوتبال بخشی از زندگی ژوزه شده بود و وی همیشه مشتاق دیدن بازی پدرش بود. وی آخر هر هفته، برای دیدن بازی پدرش به شهرهای مختلف می‌رفت تا اطلاعاتش را از فوتبال، افزایش دهد. سپس زمانیکه فلیکس پدر، دوران بازیگریش تمام شد و مربی شده بود، ژوزه به یک دانشجوی ورزش تبدیل شده بود. وی تمرینات تیم را با دقت نگاه می‌کرد و در مواقع لازم، بازی تیم‌های رقیب را زیر نظر می‌گرفت و آنها را آنالیز می‌کرد.[۷]

ژوزه می‌خواست جا پای پدر بگذارد و فوتبالیست شود و برای همین بود که به تیم پایه بلنسسه پیوست. سپس به تیم اصلی «ریو اوه» راه پیدا کرد و زیر نظر پدرش که سرمربی تیم بود، به بازی پرداخت. بعد از آن، به تیم‌های «بلننسه» و «سسیمبرا» پیوست اما گذشت زمان نشان داد که وی قدرت و سرعت لازم را برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفه‌ای، ندارد.[۸][۹] به همین دلیل بود که وی تصمیم گرفت تا به یک سرمربی حرفه‌ای تبدیل شود.[۶] اما مادرش نام وی را در یک مدرسه بازرگانی نوشت تا ژوزه به تحصیل بپردازد. ژوزه تنها یک روز به آن مدرسه رفت و پس از آن، تصمیم گرفت تا تمام فکرش را روی ورزش بگذارد و از همین رو، به دانشگاه صنعتی لیسبون رفت و در رشته تربیت بدنی، شروع به تحصیل کرد.[۶] ژوزه درسش را در طی ۵ سال و در چندین مدرسه به پایان رساند و توانست دیپلمش را با نمرات خوب دریافت کند.[۷] سپس در کلاس‌های مربیگری شرکت کرد و آنجا بود که تصمیم گرفت تا شیوه متفاوتی را در مربیگری بکار بگیرد و تئوری‌های مربیگری را با تکنیک‌های روحی و روانی در هم آمی‌زد.[۱۰][۶]

شروع مربیگری

مورینیو جوان، در اوایل دهه ۹۰ و پس از آنکه شغل معلم ورزشی را رها کرد، تصمیم گرفت تا به سمت رویایش برود و در اولین قدم، مربی تیم پایه شهرش شد. وی پله‌های ترقی را طی می‌کرد و دستیار مربی‌های تیم‌های بهتر شد.[۱۰] در سال ۱۹۹۲، فرصت مترجمی برای یک مربی بزرگ خارجی را بدست اورد. سر بابی رابسون به عنوان سرمربی جدید اسپورتینگِ لیسبون انتخاب شد و مسئولین تیم ژوزه را به عنوان مترجم وی انتخاب کردند.[۸]

در ابتدا این حرکت ژوزه، به معنی دور شدن از مربیگری بود اما وی توانست احترام و دوستی رابسون را کسب کند. رابسون به مورینیو احترام می‌گذاشت و با وی صمیمی شده بود و به همین دلیل، این دو درباره تاکتیک‌ها و شیوه مربیگری با هم به گفتگو می‌پرداختند.[۸] در دسامبر سال ۱۹۹۳، مسئولین اسپورتینگ، رابسون را اخراج کردند اما اینبار مسئولین تیم رقیب، یعنی پورتو وی را استخدام کردند و مورینیو کماکان در نقش دستیار و مترجم رابسون بکارش ادامه داد.[۱۰] آخرین بار این دو در سوپرجام پرتغال بر روی نیمکت پورتو نشستند که باد برد ۵–۰ پورتو در مقابل رقیب دیرینه، یعنی بنفیکا به پایان رسید.[۱۱]

بعد از دوسال و در سال ۱۹۹۶، این دو مجددا در کنار هم، به یک باشگاه دیگر و اینبار به بارسلونا رفتند. در باسلونا، مورینیو کماکان به یادگیری ادامه می‌داد و تصمیم گرفت تا زبان مردم این منطقه(کاتالان) را یاد بگیرد.[۱۲] ژوزه در کنفرانس‌های مطبوعاتی در نقش مترجم حضور پیدا می‌کرد، تمرینات را طرح ریزی می‌کرد، به بازیکنان در یادآوری تاکتیک‌ها و شیوه‌ها کمک می‌کرد و به آنالیز حریفان می‌پرداخت. همکاری رابسون و مورینیو جواب داد و بارسلونا در آن فصل، توانست قهرمان جام در جام اروپا شود. در انتهای فصل، رابسون از بارسا رفت اما اینبار مورینیو با وی تیم را ترک نکرد و به عنوان دستیار در تیم باقی ماند.[۱۰] مورینیو بارها از رابسون تعریف کرده‌است و یکبار درباره وی گفته بود:

« یکی از مهمترین چیزهایی که از سر بابی رابسون یاد گرفتم، این بود که؛ در زمان برد، نباید احساس کامل بودن داشته باشید و در زمان شکست، نباید ناامید شوید.[۱۰]  »

مورینیو کارش را با دستیاری لوئی فان خال هلندی که جانشین رابسون شده بود، ادامه داد و از وی نیز درسهای زیادی آموخت. فان خال که می‌دید دستیاران کاملی دارد، به مورینیو اجازه داد تا هدایت تیم دوم بارسلونا را به تنهایی به عهده بگیرد.[۱۲] فان خال همچنین، در جام‌های خاص که اهمیت کمتری داشتند، به مورینیو اجازه می‌داد تا هدایت تیم اصلی را بر عهده بگیرد. برای مثال ژوزه در سال ۲۰۰۰، هدایت بارسا را به عهده گرفت و مقام قهرمانی جام کاتالونیا را برایش به ارمغان آورد.[۱۳] بارسلونا با فان خال به دو قهرمانی پیاپی در لالیگا دست پیدا کرد.[۱۰]

دوران مربیگری

بنفیکا و لییرا

در سپتامبر سال ۲۰۰۰، فرصتی بدست آمد تا مورینیو به عنوان نقش اول در کادر هدایت یک تیم، ایفای نقش کند. وی در حالیکه ۴ هفته از رقابت‌های لیگ پرتغال گذشته بود، به عنوان جانشین یوپ هینکس، به عنوان سرمربی تیم بنفیکا انتخاب شد.[۱۲]

« وقتی با فان خان، درباره برگشت به بنفیکا به عنوان دستیار، صحبت کردم، وی گفت «به مسئولین آن تیم بگو که تنها در صورتیکه تو را به عنوان سرمربی بخواهند، می‌توانند به سراغت بیایند. در غیر آنصورت، همینجا خواهی ماند.»[۱۴]  »

مسئولین تیم قصد داشتند تا اوسوالدو پرییرا را به عنوان دستیار مورینیو انتخاب کنند اما مورینیو این را نپذیرفت و بجای آن، کارلوس موزر را به عنوان دستیارش انتخاب کرد که مدافع سابق و بازنشسته تیم بود.[۱۵] مورینیو با پرییرا هیچ وقت رابطه خوبی نداشت. در همین زمان، بابی رابسون مربی نیوکاسل شد و از مورینیو خواست تا به عنوان دستیار به وی بپیوندد تا دوباره با هم کار کنند اما مورینیو این درخواست را نپذیرفت.[۱۶]

مورینیو و موزر دوران خوبی در بنفیکا داشتند[۱۷][۱۸] اما مدیریت باشگاه، دچار دگرگونی شد. «مانوئل ویلارینو» به عنوان مدیر باشگاه انتخاب شد و بلافاصله اعلام کرد که تونی، بازیکن سابق تیم را سرمربی تیم خواهد کرد[۱۲] اما برای انجام اینکار، عجله‌ای نداشت. مورینیو بعد از یک برد ۳–۰ در برابر اسپوتینگ، از مدیریت باشگاه خواست تا قراردادش را تمدید کند[۱۷] اما ویلارینو از انجام اینکار امتناع کرد و درخواست مورینیو را نپدیرفت. مورینیو نیز بلافاصله بعد از این اتفاق و در دسامبر ۲۰۰۰، در حالیکه تنها ۹ هفته بود که سرمربی بنفیکا شده بود، از پستش استعفا داد.[۱۹] ویلارینو بعدها از این عمل خود، اظهار ندامت و پشیمانی کرد.

« اگر دوباره این فرصت را داشته باشم، حتما قرداد وی را تمدید خواهم کرد. تنها بعدا بود که فهمیدم که غرورم، مهمتر از منافع باشگاه نیست[۱۷]  »

مورینیو در آوریل سال بعد، سرمربی لییرا شد و توانست این تیم را به رده پنجم جدول برساند که بهترین عنوان تاریخ این تیم بود.[۲۰] موفقیت خیره‌کننده مورینیو در لییرا از دید باشگاه‌های بزرگ پرتغال دور نماند و مسئولین تیم پورتو به سراغ وی آمدند.[۱۲]

پورتو

مورینیو با پورتو فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد[۲۱]

در ژانویه سال ۲۰۰۲ بود که مسئولین تیم پورتو، مورینیو را به عنوان سرمربی جدید خود انتخاب و وی را جانشین «اوستاویو ماچدا» کردند. مورینیو تیم را در آن سال با کسب ۱۱ برد، ۲ تساوی و ۲ شکست، به عنوان سومی لیگ نائل کرد.[۲۲]

وی بلافاصله اعضای اصلی تیمش که بدنه تیمش را تشکیل می‌داند را شناسایی کرد. این افراد، بازیکنایی چون ویتور بایا، ریکاردو کاروالیو، کوستینها، دکو و هلدر پوستیگا بودند. بعد از آن، وی خورخه کاستا، کاپیتان تیم را که بطور قرضی در تیم دیگری بود را به تیم برگرداند. وی همچنین چند بازیکن را از تیم‌های دیگر آورد. بازیکنانی چون نونو والنته از لییرا،[۲۳] پائولو فریرا از ستوبال[۲۴] و مانیش از بنفیکا[۲۵] از جمله بازیکنانی بودند که مورینیو خریده بود.

در سال بعد، مورینیو نخستین جام خود را کسب کرد. وی با رکورد ۲۷ برد، ۵ مساوی و ۲ شکست، با کسب ۸۶ امتیاز و با اختلاف ۱۱ امتیاز نسبت به بنفیکا، قهرمان لیگ پرتغال شد.[۲۶] کسب ۸۶ امتیاز از ۱۰۲ امتیاز ممکن، بهترین رکورد امتیاز گیری در تاریخ لیگ پرتغال شد. ژوزه در مهٔ سال ۲۰۰۳، دو جام دیگر بدست اورد. وی ابتدا لییرا را در جام حذفی شکست داد و قهرمان شد و سپس در جام یوفا موفق شد با شکست سلتیک قهرمانی را برای پورتو به ارمغان بیاورد.[۲۷]

روند موفقیت‌های پورتو و مورینیو، در فصل بعد کامل‌تر شد. آنها ابتدا در سوپر جام پرتغال، ۱–۰ تیم لییرا را شکست دادند تا اولین جام آن سال خود را کسب کنند. البته پورتو در سوپر کاپ اروپا با تک گل آندری شوچنکو از تیم آ.ث میلان ایتالیا شکست خورد و نتوانست قهرمان شود. ژوزه تیمش را به یک پیروز قاطعانه در لیگ پرتغال رهنمود کرد. این تیم در کل فصل، در خانه تمام بازیهایش را برد. در کل فصل نیز تنها ۱ باخت به تیم ویسنته داد و ۵ هفته مانده به پایان رقابت‌ها، قهرمانی تیم مشخص شده بود.[۲۸] مورینیو جام حذفی را در مه سال ۲۰۰۴، به بنفیکا واگذار کرد اما در عوض آن، قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را برای هواداران و تیم به ارمغان اورد.[۲۹] آنها مقتدرانه و با ۳ گل، تیم موناکو را در کشور آلمان شکست دادند.[۲۱][۳۰] پورتو برای رسیدن به فینال، تیم‌هایی چون منچستر یونایتد، المپیک لیون و دیپورتیوو لاکرونیا را شکست داده بود[۳۱] و تنها در دور گروهی رقابت‌ها باخت را تجربه کرد که آن باخت نیز در مقابل تیم رئال مادرید بود.[۳۲][۳۳]

بعد از این موفقیت، باشگاه‌هایی چون لیورپول، رئال مادرید و چلسی برای جذب مورینیو ابراز علاقه کردند. مورینیو نیز یکبار از علاقه‌اش برای کار در لیورپول خبر داده بود و گفته بود:

« لیورپول از آن باشگاه‌هایی است که انسان را وسوسه می‌کند در حالیکه چلسی، یک پروژه جدید است که مقدار زیادی پول در آن صرف شده‌است و چندان من را مشتاق نمی‌کند. چلسی از آن پروژه‌هایی است که معلوم نیست نهایتش به کجا می‌رسد. برای یک مربی داشتن پول کافی برای خرید بازیکنان با کیفیت مورد نظرش، خیلی جذابیت دارد اما حقیقت این است که هیچ کس نمی‌تواند تضمین دهد که با وجود خرج زیاد، تیم موفق خواهد شد یا خیر[۳۴]  »

اما در نهایت لیورپول به سراغ رافائل بنیتز اسپانیایی رفت و مورینیو نیز پیشنهاد عالی آبراموویچ را پذیرفت و هدایت چلسی را به عهده گرفت.[۳۴]

چلسی 

مورینیو در ژوئن سال ۲۰۰۴ بود که به چلسی پیوست. رقم قرارداد وی، بسیار بالا بود و وی را جز مربیان با بیشترین دستمزد کرده بود. وی در ابتدا سالانه ۴٫۲ میلیون یورو دریافت می‌کرد اما در سال ۲۰۰۵، این رقم به ۵٫۲ میلیون یورو رسید.[۳۵] مورینیو در یکی از کنفرانس‌های مطبوعاتیش در انگلیس گفته بود:

« امیدوارم من را آدم مغروری خطاب نکنید اما من مربی‌ای هستم که قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده‌ام. پس فکر می‌کنم که آدم خاصی هستم.[۳۶]  »

این جمله مورینیو باعث شد تا از آن زمان به بعد، مطبوعات انگلیس، وی را «آقای خاص» صدا کنند.[۳۶]

مورینیو که جانشین کلودیو رانیری شده بود، اعضای سابق خود در تیم پورتو را با خود به چلسی آورد و به عنوان دستیار از آنها استفاده کرد. همچنین وی از استیو کلارک، بازیکن سابق و بازنشسته چلسی خواست تا به عنوان دستیارش کار کند و وی پذیرفت. مورینیو در ادامه فصل نقل و انتقالات، بیش از ۷۰ میلیون دلار هزینه کرد و بازیکنان مورد نیازش را خریداری کرد. تیاگو مندز از بنفیکا با ۱۰ میلیون یورو،[۳۷] مایکل اسین از المپیک لیون با ۲۴٫۴ میلیون یورو،[۳۸][۳۹] دیدیه دروگبا از المپیک مارسی با ۲۴ میلیون یورو،[۴۰] ماتیا کژمان از آیندهوون با ۵٫۴ میلیون یورو[۴۱] و دو بازیکن سابق مورینیو در پورتو؛ ریکاردو کاروالیو با ۱۹٫۸ میلیون یورو[۴۲] و پائولو فریرا با ۱۳٫۳ میلیون دلار[۴۳] از جمله بازیکنانی بودند که به چلسی پیوستند تا مورینیو بتواند کار خود را در چلسی انجام دهد.

مورینیو چلسی را بعد از ۵۰ سال قهرمان لیگ کرد.[۴۴]

تحت هدایت مورینیو، چلسی در اوایل ماه دسامبر، در صدر جدول لیگ حضور داشت و به مراحل حذفی لیگ قهرمانان هم راه یافته بود.[۴۵] مورینیو اولین جام خود را با برد ۳–۲ در برابر لیورپول برای باشگاه چلسی به ارمغان آورد و این تیم را قهرمان کارلینگ کاپ انگلیس کرد.[۴۶]

سپس چلسی توانست بعد از ۵۰ سال قهرمان لیگ شود.[۴۴] اما با این حال مورینیو نتواسنت چلسی را به فینال لیگ قهرمانان اروپا برساند. چلسی با یک گل مشکوک از لیورپولی شکست خورد که سرانجام قهرمان آن سال لیگ قهرمانان هم شد.[۴۷][۴۸]

چلسی فصل بعد را خوب شروع کرد. آنها با شکست ۲–۱ آرسنال، توانستند مقام قهرمانی جام خیریه انگلیس را کسب کنند.[۴۹] در ادامه و در فصل ۰۵–۲۰۰۴ نیز این تیم از همان هفتهٔ نخست در صدر جدول بود و نتایج بسیار خوبی چون برد ۳–۰ در برابر منچستر یونایتد را کسب کرد[۵۰] و توانست قهرمان این رقابت‌ها شود.[۵۱] بنابراین چلسی برای دومین سال پیاپی قهرمان لیگ شده بود و مورینیو چهارمین قهرمانی لیگ پیاپی خود را کسب کرده بود.

شرایط چلسی بسیار مناسب بود تا اینکه در تابستان ۲۰۰۶، امضای قرارداد با ستاره اوکراینی آ.ث میلان یعنی آندری شفچنکو، نشان داد که بین مورینیو و آبراموویچ اوضاع چندان مناسب نیست.[۵۲] شونچنکو در زمان امضای قراردادش، یکی از گران قیمت ترین مهاجمان دنیا بود که با میلان، هم قهرمان ایتالیا شده بود و هم قهرمان ایتالیا و توانسته بود که توپ طلا را نیز کسب کند. چلسی دو سال بود که برای خرید شوچنکو تلاش می‌کرد اما مسئولین میلان حاضر به فروش وی نشده بودند. شوچنکو در فصل اولش ناامید کننده ظاهر شد و در لیگ تنها ۴ گل زد و در کل مسابقات نیز تنها ۱۴ گل زد[۵۳] در حالیکه دروگبا، در آن فصل آقای گل لیگ شد و همین مورینیو را مجاب کرده بود تا شوچنکو را از ترکیب اصلی بیرون بگذارد. در بازی با لیورپول، مورینیو حتی شوچنکو را بر روی نیمکت هم نگذاشت که همین باعث اعتراض آبراموویچ شد. شوچنکو تنها بازیکن فصل نقل و انتقالات چلسی نبود. میشائیل بالاک کاپیتان تیم ملی آلمان نیز بطور رایگان از بایرن مونیخ به چلسی پیوست تا خط میانی تیم چلسی را قوی تر از قبل کند.[۵۴] ایدور گودیانسن، مهاجم ایسلندی چلسی نیز که یکی از مهمترین بازیکنان تیم بود، به بارسلونا فروخته شد.[۵۵]

با وجود درگیری و حاشیه‌های چلسی، این تیم توانست کارلینگ کاپ سال ۲۰۰۷ را با شکست آرسنال کسب کند.[۵۶] مورینیو با چلسی بازهم در لیگ قهرمانان اروپا به جایی نرسید. این تیم در ضربات پنالتی، بازهم مغلوب لیورپول شد و نتوانست به فینال برسد.[۵۷] همچنین، امکان ۴ جامه شدن از چلسی گرفته شد. چرا که چند روز بعد از حذف از لیگ قهرمانان، چلسی در مقابل آرسنال با نتیجه ۱–۱ متوقف شد تا منچستر یونایتد به دوسال پیشتازی چلسی پایان دهد.[۵۸] بدین ترتیب مورینیو برای اولین بار در طی ۵ سال گذشته، بدون کسب جام مانده بود. البته چلسی در فینال اف ای کاپ، موفق شد با یک گل منچستر را شکست دهد و پس از سالها، اولین فینال برگزار شده در ورزشگاه بازسازی شده ویمبلی را به سود خود به پایان رساند.[۵۹] همچنین این نخستین اف ای کاپی بود که مورینیو آن را کسب کرده بود که باعث شد مورینیو تمام جامهای ممکن در لیگ جزیره را کسب کرده باشد. با این وجود، درگیری و تنش بین مورینیو و آبراموویچ مجددا بالا گرفت که دلیلش، انتخاب آورام گرانت به عنوان مدیر ورزشی تیم بود که با وجود اعتراض مورینیو، نقشش در باشگاه روزانه بیشتر از قبل می‌شد.[۶۰] در همین حین نیز، آرین روبن، ستاره تیم چلسی، به رئال مادرید رفت[۶۱][۶۲][۶۳] و فلورنت مالودا فرانسوی، بجای وی به چلسی آمد.[۶۴]

در نخستین بازی فصل بعد، مورینیو و چلسی موفق شدند ۳–۲ تیم بیرمنگهام را شکست دهند و به رکورد ۶۴ بازی خانگی بدون شکست برسند تا رکورد تاریخی لیورپول که ۶۳ بازی بود و مربوط به اواخر دهه هفتاد، شکسته شود.[۶۵] با این وجود، چلسی فصل را بمانند فصل قبل، خوب شروع نکرد. آنها ابتدا به استون ویلا باختند و در ادامه نیز در خانه، با نتیجه مساوی بدون گل در مقابل بلکبرن متوقف شدند. در لیگ قهرمانان نیز آنها در ورزشگاهی که نیمی از آن خالی بود، در مقابل تیم نروژی روزنبرگ، تنها به یک تساوی ۱–۱ رسیدند که آن گل را نیز شونچنکو زده بود تا مشخص شود شرایط روحی تیم مساعد نیست.[۶۶]

سرانجام در سپتامبر سال ۲۰۰۷، مورینیو بطور ناگهانی و با رضایت طرفین، قردادادش را فسخ کرد و از چلسی رفت[۶۷] که دلیل اصلیش، دخالت‌های رومن آبراموویچ و آورام گرانت بود.[۶۸][۶۹] مورینیو به عنوان موفق ترین مربی تاریخ چلسی، این تیم را ترک کرد. مورینیو در ۳ سال، ۶ جام برای چلسی به ارمغان آورد و در تمام این بازیها، حتی یک باخت خانگی را تجربه نکرد.[۷۰]

اینتر میلان 

مورینیو، در کنفرانس‌های مطبوعاتیش، به زبان ایتالیایی صحبت می‌کرد[۷۱]

در ۲ ژوئن سال ۲۰۰۸، مورینیو با قراردادی ۳ ساله، هدایت تیم اینتر میلان را به عهده گرفت و جانشین روبرتو مانچینی شد. مورینیو اکثر همکاران خود در چلسی و پورتو را نیز با خود به اینتر برد.[۷۲][۷۳] علاوه بر آن، از «جوزپه بارسی»، بازیکن سابق اینتر و سرمربی سابق تیم جوانان باشگاه، به عنوان دستیار در تیم استفاده کرد.[۷۴] ژوزه در نخستین کنفرانس مطبوعاتیش در اینتر، تنها به زبان ایتالیایی صحبت کرد که خودش می‌گفت آن را در ۳ هفته آموخته‌است.[۷۱] همچنین در همان کنفرانس، مورینیو اعلام کرد که تنها چند خرید انجام خواهد داد و بمانند چلسی، خرج نخواهد کرد.[۷۵] آمانتینو مانسینی برزیلی با ۱۳ میلیون یورو،[۷۶][۷۷] مونتاری غنایی با ۱۴ میلیون یورو[۷۸] و ریکاردو کوارسما پرتغالی با ۱۸ میلیون یورو(به علاوه یکی از بازیکنان جوان اینتر)، راهی اینتر و تیم مورینیو شدند.[۷۹][۸۰]

در نخستین رقابت خود در ایتالیا، مورینیو تواسنت آ. اس. رم را در ضربات پنالتی شکست دهد و اینتر را قهرمان سوپر جام ایتالیا کند.[۸۱] مورینیو در ادامه، توانست اینتر را قهرمان سری آ هم بکند[۸۲]

با وجود قهرمانی در لیگ با اختلاف ۱۰ امتیاز نسبت به تیم دوم، بعضی هواداران اینتر، معتقد بودند اینتر در لیگ قهرمانان بسیار ناامید کننده ظاهر شده‌است. اینتر در لیگ قهرمانان، روند خوبی نداشت. آنها ابتدا یک باخت ۱–۰ به تیم پاناتیناکوس یونان دادند و در ادامه نیز در خانه تیم آنارتیس قبرس تنها به یک تساوی ۰–۰ دست یافته بودند.[۸۳] اما با این وجود، اینتر از گروهش بالا رفته بود. اینتر در دور نخست این رقابت‌ها، در مجموع با نتیجه ۲–۰ به منچستر یونایتد باخت و از گردونه رقابت‌ها حذف شد.[۸۴] منچستر در آن سال، به فینال رقابت‌ها راه یافته بود.[۸۵] در جام حذفی نیز اینتر در نیمه نهایی، با نتیجه ۳–۱ مغلوب سمپدوریا شد[۸۶] تا مورینیو در سال اولش در اینتر، دو جام کسب کرده باشد.

مورینیو در کنفرانس‌های مطبوعاتیش در ایتالیا که ناشی از جو پرتنش فوتبال این کشور بود، با برخی مربیان بزرگ ایتالیا درگیری لفظی داشت. مربیانی چون کارلو آنجلوتی، سرمربی تیم آ.ث میلان، لوچانو اسپالتی، سرمربی تیم آ. اس رم و کلودیو رانیری، سرمربی تیم یوونتوس کسانی بودند که با مورینیو درگیری لفظی داشتند. یکی از معروف ترین این اتفاقات و جنجال‌ها، در مارس ۲۰۰۹ رخ داد که مورینیو سایر تیم‌ها را که مدتها زیرسایه اینتر بودند را کم توفیق خطاب کرد و گفت که این تیم‌ها آخر هر فصل، بدون جام می‌مانند.[۸۷] اصطلاح "بی‌جام‌ها" بعدها بسیار بین هواداران اینتر و خبرنگاران ایتالیایی رواج پیدا کرد و حتی یکی از مهمترین شعار هوداران در زمان کسب ۱۷مین قهرمانیشان شده بود.[۸۸][۸۹] حتی شرکت نایک نیز برای معرفی لباس مخصوص قهرمانی اینتر، از این شعار استفاده کرده بود.[۹۰] اما این شعار و جنجال‌هایش به همینجا ختم نشد و و بعد از فینال جام حذفی ایتالیا در فصل ۰۹–۲۰۰۸ که با قهرمانی لاتزیو به پایان رسیده بود، هواداران پایتخت نشین ایتالیا، در حالی به جشن و پایکوبی می‌پرداخت که لباسی با شعار "من قهرمان شدم، اما تو بی جامی" (به ایتالیایی:Io campione, tu zero titoli) را به تن داشتند که کنایه‌ای به حرف‌های مورینیو بود.[۹۱]

زیر نظر مورینیو، آدریانو برزیلی در اوریل سال ۲۰۰۹، از اینتر جدا شد.[۹۲][۹۳] بعد از آن نیز دو بازیکن آرژانتینی اینتر؛ خولیو کروز و هرنان کرسپو نیز از تیم رفتند. لوئیز فیگو، هافبک پرتغالی اینتر نیز در پایان آن فصل، از میادین فوتبال خداحافظی کرد.[۹۴] فیگو در فصل آخر بازیش، بخاطر کم بازی کردن، قصد ترک باشگاه را داشت اما سرانجام در این تیم باقی ماند و به عنوان دستیار مورینیو به کار ادامه داد. در ادامه نیز، مورینیو دیگو میلیتو، مهاجم آرژانتینی را خرید که نقش عمده‌ای در موفقیت‌های وی در سال بعد داشت.[۹۵] تیاگو موتا[۹۵][۹۶] و وسلی اسنایدر[۹۷][۹۸] نیز دو خرید دیگر مورینیو بودند تا خط میانی اینتر را قوی تر از قبل کنند. اما مهمترین نقل و انتقالات فصل دوم مورینیو در اینتر، معاوضه زلاتان ابراهیموویچِ سوئدی با ساموئل اتوئوِ کامرونی بود. زلاتان به بارسلونا رفت[۹۹] و اتوئو به اینتر پیوست.[۱۰۰] علاوه بر این، اینتر ۳۵ میلیون یورو نیز از این طریق درآمد زایی کرد تا انتقال زلاتان به بارسا، دومین نقل و انتقال گران تاریخ فوتبال، بعد از انتقال کریستیانو رونالدو به رئال مادرید، باشد.[۱۰۱][۱۰۲]

ریکاردو کوارسما نیز بخاطر کم بازی کردن، به تیم سابق مورینیو، پورتو پیوست اما در اوایل فصل، به طور قرضی به دیگر تیم مورینیو، چلسی پیوست.[۱۰۳] به همین دلیل بود که خط میانی اینتر از قدرتش کاسته شده بود و مورینیو برای رفع این مشکل، از مسئولین باشگاه خواست تا وسلی اسنایدرِ هلندی را به تیم بیاورند تا خط میانی تیم محکم شود.[۱۰۴][۱۰۵]

اینترِ مورینیو، فصل جدید (۲۰۱۰) را خوب آغاز نکرد. آنها ابتدا در سوپر جام با نتیجه ۲–۱ مغلوب لاتزیو شدند و در لیگ نیز با نتیجه ۱–۱، در ورزشگاه خانگی خود، در مقابل تیم تازه صعود کرده باری متوقف شدند.[۱۰۶] اما پس از این دو بازی، اینتر روند رو به رشد خود را آغاز کرد. اینتر تا قبل از پایان نیم نیم فصل و تا نوامیر بیش از ۳۰ گل به ثمر رساند و نتیجه‌ای چون برد ۴–۰ را در دربی میلان تجربه کرد.[۱۰۶] خط میانی اینتر با حضور اسنایدر، و خط حمله این تیم با حضور میلیتو، بسیار خوب کار می‌کردند. اینتر در همین زمان نیز با ۵ گل جنوا را شکست داد تا بهترین پیروزی آن فصل سری آ را رقم زده باشد.[۱۰۶] اما در ادامه مورینیو بخاطر اعتراضش به داور بازی با یوونتوس از زمین بازی اخراج شد و اینتر آن بازی را با نتیجه ۲–۱ واگذار کرد.[۱۰۷]

مورینیو اینتر را بعد از ۴۵ سال، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا کرد[۱۰۸]

از ان به بعد مورینیو جبهه گیری خود را در مقابل داوران آغاز کرد و اوج این اتفاق، در بازی ۲۲ فوریه در برابر سمپدوریا بود که باعث محرومیت ۳ جلسه‌ای مورینیو شده بود.[۱۰۹] در همان زمان، مورینیو با ماریو بالوتلی دچار مشکل شده بود که این اتفاقات باعث شد اینتر در یک بحران گرفتار شود و از ۶ بازی و ۱۸ امتیاز، تنها ۷ امتیاز کسب کند[۱۰۶] که ۳ بازی از این ۶ بازی(شامل باخت ۳–۱ به کاتانیا) در زمان محرومیت مورینیو بود. این وضعیت اینتر، با انتقاد شدید رسانه‌ها همراه بود اما با این وجود، مورینیو اینتر را با برد در مقابل تیم سابقش چلسی، به مرحله یک چهارم نهایی رساند. اینتر در ورزشگاه سن سیرو موفق شد ۲–۱ به پیروزی برسد و در استمفورد بریج نیز با ۱ گل پیروز شد.[۱۱۰]

در ۶ اوریل ۲۰۱۰، مورینیو به یک افتخار بزرگ دست یافت. وی تبدیل به نخستین و تنها سرمربی در تاریخ فوتبال شد که توانست با ۳ تیم مختلف، به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا برسد(البته لوئی فان خال نیز یک روز بعد به چنین افتخاری دست یافت).[۱۱۱] روند موفقیت آمیز اینتر در آن فصل ادامه داشت و یک هفته بعد نیز، اینتر برای نخستین بار تحت هدایت مورینیو، توانست به فینال جام حذفی ایتالیا برسد. آنها در مجموع فیورنتیا را با نتیجه ۲–۰ شکست دادند و فینالیست شدند.[۱۱۲]

اینتر و مورینیو در ۲۸ اوریل توانستند با شکست قهرمان دوره قبل رقابت ها، بارسلونا، به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کنند.[۱۱۳] دومین فینال مورینیو در لیگ قهرمانان در حالی رقم خورد که آنها در بازی برگشت خود در برابر بارسلونا، ۱–۰ شکست خورده بودند اما با توجه به برد ۳–۱ در بازی رفت، توانسته بودند به فینال برسند.[۱۱۴]

مورینیو در حالیکه در حال خوشحالی با بازیکنانش بخاطر صعود به فینال بود، با ویکتور والدز، دروازه‌بان بارسلونا درگیر شد که بازیکنان دیگر والدز را از وی جدا کردند.[۱۱۵] خوشحالی خاص مورینیو در نیوکمپ، بیشتر به این خاطر بود تا دل هواداران رئال مادرید را بدست بیاورد چراکه صحبت‌های زیادی مبنی بر اینکه وی به زودی سرمربی این تیم خواهد شد، بوجود آمده بود.[۱۱۶] سرانجام مورینیو بعد از ۳۸ سال، اینتر را به فینال رقابت‌های رساند.[۱۱۷]

در ۲ مه، اینتر با یک برد ۲–۰ برابر لاتزیو، تقریبا قهرمانیش در سری آ قطعی شده بود. آنها در ۵ مه، با برد ۱–۰ در برابر آ. اس. رم قهرمان جام حذفی شدند و در ۱۶ می، اینتر با یک گل سیه نا را شکست داد و قهرمان ایتالیا شد.[۱۰۶] بدین ترتیب اینتری‌ها دو جام شدند و با توجه به حضورشان در فینال لیگ قهرمانان، می‌توانستند به نسختین تیم ایتالیایی تبدیل شوند که ۳ جام اصلی را کسب کرده‌است.[۱۱۸][۱۱۹] سرانجام در ۲۲ مه، اینتر با نتیجه ۲–۰ بایرن مونیخ را شکست داد و توانست پس از سالها، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شود.[۱۲۰] اینتر نیز نخستین تیم ایتالیایی شد که ۳ جام کسب می‌کند. مورینیو نیز دومین دوره ۳ جام شدن خودش را جشن گرفت(دوره اول با پورتو). علاوه بر این، وی به سومین مربی تاریخ بدل شد که موفق شده با دو تیم مختلف قهرمان لیگ قهرمانان شود.[۱۰۸]

مورینیو روز بعد نیز اعلام ناراحتی کرد که این احتمالا آخرین حضور وی در اینتر بوده و بعد هم ابراز علاقه کرد تا هدایت رئال مادرید را به عهده بگیرد.[۱۲۱]

« اگر که شما در طول دوران مربیگری خود، هدایت رئال مادرید را نتوانید به عهده بگیرید، همیشه احساس میکنید که چیزی در پرونده کاریتان کم بوده است[۱۲۲]  »

رئال مادرید 

فصل اول 

مورینیو، رئال را بعد از ۱۸ سال، قهرمان جام حذفی کرد[۱۲۳]

در ۲۷ مه، مسئولین تیم رئال مادرید موفق شدند تا با پرداخت غرامتی سنگین به اینتر بابت یکسال باقی مانده قرارداد مورینیو، و پرداخت دستمزدی خوب به خود مورینیو، وی را به عنوان سرمربی خود انتخاب کنند.[۱۲۴][۱۲۵]

در ۲۸ مه سال ۲۰۱۰، بطور رسمی اعلام شد که مورینیو بجای مانوئل بلگرینی، هدایت رئال مادرید را به عهده خواهد گرفت.[۱۲۶] مورینیو که با قراردادی ۴ ساله به مادرید آمده بود، در ۳۱ مه در اولین کنفرانس مطبوعاتیش شرکت کرد و تبدیل به یازدهمین سرمربی رئال مادرید در طی ۷ ساله گذشته شد.[۱۲۷]

با وجود حضور پرز به عنوان رئیس باشگاه، خریدهای مورینیو بیشتر از آنکه ستاره باشند، بازیکنان جوانی بودند که در آینده ستاره می‌شدند. مورینیو بازیکنان جوانی چون سرخیو کانالس با ۴٫۵ میلیون یورو،[۱۲۸] مسعوت اوزیل با ۱۵ میلیون یورو،[۱۲۹][۱۳۰] سامی خدیرا با ۱۳ میلیون یورو،[۱۳۱][۱۳۲] آنخل دی ماریا با ۲۵ میلیون یورو[۱۳۳][۱۳۴] و ریکاردو کاروالیو؛ بازیکن سابق خود را با ۸ میلیون یورو[۱۳۵] به رئال مادرید اورد.

در ۲۹ اوت ۲۰۱۰، مورینیو در اولین بازی خود به عنوان سرمربی رئال مادرید در لالیگا، در مقابل رئال مایورکا با نتیجه مساوی بدون گل متوقف شد.[۱۳۶] رئال در ادامه موفق بود اما در بازیهایی چون بازی با لوانته، اوسر و آژاکس آمستردام، بازیکنان این تیم موقعیت‌های زیادی از دست می‌دادن اما مورینیو نگران این موضوع نبود:

« یک روز تاوان این همه موقعیت را، یک تیم بدشانس خواهد داد و بجای این تیم‌ها، گل خواهد خورد[۱۳۷]  »

رئال در بازی بعدی خود، با نتیجه ۶–۱ تیم دپورتیوو لاکرونیا را در سانتیاگو برنابئو شکست داد و در ادامه نیز مالاگا با نتیجه ۴–۱ از رئالِ مورینیو شکست خورد و ریسینگ سانتاندر نیز با نتیجه مشابه با دپورتیوو از رئال شکست خورد.[۱۳۸] اما اوج کار مورینیو در رئال، در ۲۲ دسامبر رقم خورد. جاییکه مورینیو موفق شد رئال را در کوپا دل ری به بردی ۸–۰ در مقابل لوانته برساند. این برد و نتیجه، بهترین برد تاریخ مربیگری مورینیو شد.[۱۳۹]

در ۲۹ نوامبر، مورینیو اولین الکلاسیکو خود را تجربه کرد. وی این بازی را با نتیجه ۵–۰ به حریف واگذار کرد و سنگین‌ترین شکست خود را متحمل شد. پرز، مدیرعامل رئال مادرید، این بازی را بدترین بازی تاریخ باشگاه خواند.[۱۴۰] والدانو، مدیرورزشی تیم نیز از مورینیو بخاطر عدم توانایی در هدایت تیم، شدیدا انتقاد کرد.[۱۴۱] اما خود مورینیو این شکست را تحقیر شدن نمی‌دانست.[۱۴۲]

در ۳۰ نوامبر، اولین جنجال بزرگ مورینیو در رئال مادرید و در بازی برابر آژاکس آمستردام در لیگ قهرمانان اروپا رقم خورد. مورینیو در این بازی، به دودک، دروازبان ذخیره تیم، مطلبی را گفت و این بازیکن نیز آن را به کاپیتان تیم؛ کاسیاس منتقل کرد. کاسیاس نیز دستور مورینیو را به راموس و آلونسو داد و در نتیجه ان، این دو بازیکن بطور عمدی از بازی اخراج شدند. مورینیو ۳۳٫۵۰۰ یورو جریمه و ۱ بازی از نشستن روی نیمکت تیم محروم شد. سایر بازیکنانی که جزئی از این اتفاق بودند هم بمانند مورینیو، جریمه مالی شدند اما مورینیو به خواسته خود رسید. وی می‌خواست تا این دوبازیکن در بازی تشریفاتی بعدی محرومیت خود را بگذرانند تا در بازیهای دور حذفی، خیالشان راحت باشد که همین اتفاق هم افتاد.[۱۴۳][۱۴۴]

در ۲۰ آوریل سال ۲۰۱۱، مورینیو اولین جام خود را در اسپانیا و با رئال مادرید بدست آورد. رئال مادرید در فینال کوپا دل ری موفق شد با نتیجه ۱–۰ تیم بارسلونا را شکست دهد و پس از ۱۸ سال، قهرمان این جام شود.[۱۴۵] در لیگ قهرمانان اروپا، مورینیو رئال را بعد از ۸ سال، به نیمه نهایی رساند[۱۴۵] [۱۴۵] هرچند در این مرحله، در مجموع با نتیجه ۳–۱ در برابر بارسلونا شکست خورد و از گردونه رقابت‌ها، حذف شد.[۱۴۵] در لیگ نیز رئال مادرید با وجود زدن ۱۰۲ گل در لالیگا[۱۴۵]، نهایتا پس از بارسلونا، در رده دوم جدول جای گرفت تا مورینیو فصل اول حضورش در مادرید را، با کسب ۱ جام به پایان برساند.[۱۴۶]

فصل دوم

پس از پایان فصل اول مورینیو در رئال مادرید، درگیری بین وی و مدیرورزشی تیم؛ خورخه والدانو به اوج رسید که در نهایت، پرز مدیرعامل رئال، تصمیم به اخراج والدانو گرفت.[۱۴۷] [۱۴۸] سپس به درخواست مورینیو، زیدان به عنوان مدیر ورزشی جدید باشگاه، انتخاب و معرفی شد.[۱۴۹]

در ادامه، رئال نوری شاهین را با ۱۰ میلیون یورو[۱۵۰]، حمید آلتین‌توپ بصورت رایگان[۱۵۱]، خوزه ماریا کایخون با ۵ میلیون یورو[۱۵۲]، رافائل واران با ۱۰ میلیون یورو[۱۵۳] و فابیو کوئنت‌رائو را با ۳۰ میلیون یورو، به خدمت گرفت. [۱۵۴] [۱۵۵]

در نخستین بازی فصل جدید، شاگردان مورینیو، در ابتدا با نتیجه ۲–۲ برابر بارسلونا به تساوی رسیدند[۱۵۶] اما در بازی برگشت با نتیجه ۳–۲ شکست خوردند و نتوانستند قهرمان سوپرکاپ اسپانیا شوند. [۱۵۷] [۱۵۸] در این بازی جنجالی، در دقایق پایانی مارسلو از بازی اخراج شد و در درگیری پایان بازی نیز، مورینیو با فرانسسک ویلانوا مربی بارسلونا درگیر شد که منجر به محرومیت هر دو آنها شد.[۱۵۹]

در ادامه، مورینیو رئال را با برد برابر گالاتاسرای ترکیه به هفتمین عنوان قهرمانی پیاپی در جام سانتیاگو برنابئو رساند. [۱۶۰] در نخستین بازی فصل جدید لالیگا نیز، رئال مادرید موفق شد با ۶ گل، ساراگوسا را شکست دهد.[۱۶۱] در لیگ قهرمانان اروپا نیز رئال فصل جدید را با برد ۱–۰ برابر دینامو زاگرب کرواسی آغاز کرد.[۱۶۲]

وضعیت آماری 

آمار باشگاه‌ها 

[۱۶۳]

تیم ملیت از تاریخ تا تاریخ آمار
ک پ م ب ٪ گ‌ز گ‌خ ت
بنفیکا پرچم پرتغال ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۰ ۵ دسامبر ۲۰۰۰ ۱۱ ۶ ۳ ۲ ۵۴٫۵۵ ۱۷ ۹
لییرا پرچم پرتغال ۱۴ آوریل ۲۰۰۱ ۲۰ ژانویه ۲۰۰۲ ۲۰ ۱۱ ۵ ۴ ۵۵ ۴۷ ۲۸ +۱۹
پورتو پرچم پرتغال ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۰۲ ۲۶ مهٔ ‌۲۰۰۴ ۱۲۷ ۸۸ ۲۴ ۱۵ ۶۹٫۲۹ ۲۲۲ ۷۹ +۱۴۳
چلسی پرچم انگلستان ۲ ژوئن ۲۰۰۴ ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۷ ۱۸۵ ۱۳۱ ۳۶ ۱۸ ۷۶٫۲۲ ۳۳۰ ۱۱۹ +۲۱۱
اینتر پرچم ایتالیا ۲ ژوئن ۲۰۰۸ ۲۸ مهٔ ‌۲۰۱۰ ۱۰۸ ۶۸ ۲۵ ۱۵ ۴۴٫۴۴ ۱۸۵ ۹۴ +۹۱
رئال پرچم اسپانیا ۳۱ مهٔ ‌۲۰۱۰ تاکنون ۶۹ ۵۰ ۱۱ ۸ ۷۲٫۴۶ ۱۷۶ ۵۳ +۱۲۳
مجموع ۵۲۰ ۳۵۴ ۱۰۴ ۶۲ ۶۸٫۰۸ ۹۷۷ ۳۸۲ +۵۹۵

سه‌جامه‌شدن [ویرایش]

مورینیو تاکنون دوبار و با دو تیم، به ۳ جام اصلی دست یافته‌است:

  • ۲۰۰۳–۲۰۰۲: همراه با پورتو (لیگ پرتغال — جام حذفی پرتغال — جام یوفا)
  • ۲۰۱۰–۲۰۰۹: همراه با اینتر میلان (لیگ ایتالیا — جام حذفی ایتالیا — لیگ قهرمانان اروپا)

افتخارات 

رکورد شکست ناپذیری در خانه

تا آوریل سال ۲۰۱۱، از آخرین باری که مورینیو با تیم‌هایش در لیگ و در خانه، به تیم حریف باخته، ۹ سال می‌گذرد. در واقع در ۱۵۰ بازی که مورینیو با تیم‌هایش در زمین خانگی و در لیگ انجام داده‌بود، حتی یک شکست را تجربه نکرده‌بود.[۱۶۴]

آخرین باخت خانگی مورینیو، در زمان هدایت پورتو رقم خورد جاییکه در ۲۳ فوریه سال ۲۰۰۲، تیم بیرا مار موفق شد با نتیجه ۳–۲، مورینیو و تیمش را در خانه شکست دهد.[۱۶۵] از آن زمان به بعد و تا ۲ آوریل ۲۰۱۱، مورینیو ۳۸ بازی با پورتو(شامل ۳۶ برد و ۲ تساوی)، ۶۰ بازی با چلسی(شامل ۴۶ برد و ۱۴ تساوی)، ۳۸ بازی با اینتر میلان (شامل ۲۸ برد و ۹ تساوی)و ۱۴ بازی را با رئال(شامل ۱۴ برد) در خانه برگزار کرده‌بود و بدون شکست مانده بود تا اینکه سرانجام در بازی برابر خیخون با نتیجه ۱–۰ مغلوب شد و پس از ۱۵۰ بازی، طعم شکست در خانه را چشید.[۱۶۶]

افتخارات مربیگری 

در طی ۸ فصل سرمربیگری، مورینیو فاتح ۶ لیگ داخلی، ۳ جام حذفی، ۱ جام یوفا و ۲ لیگ قهرمانان اروپا شده‌است. در واقع از سال ۲۰۰۲ به بعد، تاکنون پیش نیامده که مورینیو ۱ فصل (۱ سال تقویمی) را بدون کسب حداقل یک جام، تمام کند.[۱۶۷]

افتخارات شخصی 

جوایز خاص 

  • دکترای افتخاری از دانشگاه صنعتی لیسبون، برای دستاوردهایش در فوتبال[۱۷۴]

زندگی شخصی

مورینیو به همراه دو فرزندش

مورینیو همسرش (ماتیلدا فاریا) که متولد آنگولاست، را در ستوبال پرتغال و در زمانی که نوجوان بود، دید. این دو در سال ۱۹۸۹ با هم ازدواج کردند.[۱۷۵][۱۷۶] نخستین فرزندشان، یک دختر بود که در سال ۱۹۹۶ بدنیا آمد و مورینیو به رسم مذهبی خود، نامش را از روی نام همسرش انتخاب کرد و ماتیلدا نهاد. فرزند دوم این زوج نیز در سال ۲۰۰۰ به‌دنیا آمد و مورینیو، نام خود را بر روی وی گذاشت. ژوزه ماریو جونیور(ژوزه ماریوِ کوچک). با وجود آنکه مورینیو زندگی خود را وقف فوتبال کرده‌است، خانواده اش را بخش اصلی و مرکزی زندگی‌اش می‌داند:[۱۷۶]

« خانواده‌ام، مهمترین بخش زندگیم است و پدری خوب بودن، مهمترین کار زندگیم  »

مورینیو که یک کاتولیک معتقد است،[۱۷۷] در امور خیریه زیادی شرکت داشته‌است. برای مثال، وی کتش که به "کت خوش شانسی" معروف شده بود را ۲۲ هزار دلار فروخت و آن را به حادثه دیگان سونامی اهدا کرد. همچنین وی در یک طرح برای امور کودکان نیز فعالیت دارد که در آن، کودکان اسرائیلی و فلسطینی به واسطه فوتبال، در کنار هم با صلح به بازی می‌پردازند و بزرگ می‌شوند.[۱۷۸][۱۷۹]

مورینیو به داشتن شخصیت قوی، خوش‌پوش‌بودن،[۱۸۰] و نیز دمدمی‌مزاج‌بودن در کنفرانس‌های مطبوعاتی شهرت دارد.[۱۸۱] در خارج از دنیای فوتبال هم مورینیو شهرت زیادی دارد. وی در کمپین‌های تبلیغاتی متعددی شرکت داشته که از مهمترین آن‌ها، قراردادش با شرکت‌هایی چون سامسونگ و آدیداس است.[۱۸۲] یک کتاب زندگینامه‌ای غیر رسمی، با نام «آقای برنده - از ستوبال تا استمفورد بریج» (به پرتغالی:O Vencedor – De Setúbal a Stamford Bridge) از وی منتشر شد که پرفروش ترین کتاب پرتغال شد. این اتفاق در حالی رخ داد که مورینیو تلاش زیادی کرد تا جلو انتشار این کتاب را بگیرد ولی موفق نشد.[۱۸۳]

مورینیو به زبان‌های پرتغالی، اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی کاملا آشناست. همچنین وی به زبان کاتالانی هم می‌تواند صحبت کند. در مارس سال ۲۰۰۹ نیز مورینیو دکترای افتخاری خود را از دانشگاه صنعتی لیسبون و به‌خاطر دستاوردهایش در فوتبال، دریافت کرد

همدم این روزای من

اگر به سبک کانتری علاقه مند باشید حتما اسم Taylor Swift رو شنیدید، کسی که با سن و سابقه نسبتا کم تونسته واقعا جابگاه خیلی خوبی رو در این سبک از موزیک به دست بیاره.
بیو گرافی:
نام :Taylor Alison Swift
متولد: ۱۳ دسامبر ۱۹۸۹
اهل: پنسیلوانیا، آمریکا
سبک: کانتری، راک، پاپ
زمینه فعالیت: خواننده و شعر نویس
مسلط بر: گیتار و پیانو
شروع کار: ۲۰۰۶



تیلور آلیسون سویفت خواننده جوان 20 ساله آمریکایی سبک پاپ/کانتری است که در تاریخ 13 دسامبر 1989 در آمریکا متولد شد.در سال ۲۰۰۶ او نخستین آهنگش بنام Tim McGraw، را منتشر کرد که رتبه ششم را در بیلبورد به دست آورد. در اکتبر ۲۰۰۶ او نخستین آلبومش را که نام خودش را برای آن انتخاب کرده بود منتشر کرد، که ۵ آهنگ آلبومش در جدول بهترین آهنگ‌های کانتری قرار گرفت. او همچمنین دارای گواهی‌نامه پلاتین سه گانه از انجمن صنعت ضبط آمریکا (RIAA) می‌باشد.پس از آن او در سال 2008 آلبوم دومش را با نام Fearless عرضه کرد
برطبق آمار نیلسن سانداسکن پر فروش ترین خواننده کانتری سال ۲۰۰۸ با فروش بیش از چهار میلیون آلبوم در آمریکا بوده همچنین جزِء اولین خواننده در تاریخ نیلسن ساند اسکن نام گرفت که در جدول ۱۰ موزیک برتر سال ۲ آلبوم از او وجود داشت، در اوایل ژانویه ۲۰۰۹ هم اولین خواننده کانتری شناخته شد که بر طبق آمار دو میلیون آهنگ از او دانلود شده بود!
ترجمه مصاحبه جدید و بسیار جالب Taylor Swift با مجله Glam0ur

تیلور: من عاشق نوشتن ترانه های صادقانه ام که نام افراد حقیقی در اون باشه و سپس روی سن اجرا بشه به همراه تمام احساسات و هیجانها در حضور 15000 نفر. کاغذ سیاه کردن و مداد کاری و وقت تلف کردن بیخودی چیزی نیست که من میخوام.
قراردادی که رهاش کرد: وقتی که 13 سالم بود من یک ملاقات با RCA Records داشتم و آنها گفتند که میخواهند من توی یک قرارداد بزرگ ثبت نام کنم. این یعنی آنها میخواهند تماشات کنند ولی امیدی به ساختن یک آلبوم بهت نمیدند. مثل پسری که میخواد باهات قرار ملاقات بزاره ولی نمیخواد دوست پسرت بشه. بعد از یک سال سبک خواندنتو تغییر میدی و بعد تازه آنها تصمیم میگیرن که بزارنت کنار یا باهات یک قرارداد ضبط کنند. اونا تصمیم گرفتن که منو کنار بزارن و منم یک گزینه بیشتر نداشتم. یک تصمیم دشوار گرفتم که در وجود خودم فقط رخ داد.
در کنار برنامه ی شلوغی که اون داشت : این همیشه دور از دسترس به نظر میاد ولی با این وجود اگر من قرار ملاقات بزارم با پسری که توی Nashville همسایه ی رو به رویه منه ولی من حاظرم پرواز کنم تا ببینمش یا حتی اونو پرواز بدم تا بیاد منو ببینه. این بیشتر به نظر میاد که با زمان بندی من تداخل داشته باشه و من همیشه آماده ی رسیدگی به برنامه هام توی زندگی هستم. البته اگه کسی رو ببینم که برام ارزش داره مطمئنن این شیوه ی فکر کردن رو فراموش میکنم!
در مورد اعتیادش به کارش: بله من واقعا بی قرار میشم اگه حتی یه روز و نیم هم کار نکنم. من یک رویای تکرار شونده دارم که اونم اینه که مردم صف بکشن کنار تختم برای امضا و ازم عکس بگیرن.
یک روز ویژه توی سفرهاش: در یک روز معمولی من 5 یا 6 تا مصاحبه ی مختلف میکنم. اگر ما در یک مکان زیبا باشیم من حتما اون مکان رو بازدید میکنم. و امروز میخوام برم یه سر به ساحل بزنم. قرار ملاقات و برنامه ی من ساعت 5 بعد از ظهر شروع میشه و نمایش ساعت 8 شب. بعد از آن هم یک قرار ملاقات با عده ی زیادی از مردم و بعد از آن با کسانی که توی مسابقات رادیویی برنده شدند.
در مورد دندانهای مرتبش: من فکر نمیکردم یک پارتنر برای رقص توی مدرسه بشم (حتی زمانی که بودم) به خاطر میارم وقتی رو که مدرسه میرفتم و دخترایی رو توی دستشویی میدیدم که هر دوشنبه به خاطر کارهایی که توی پارتی انجام داده بودند گریه میکردند. اما اینا دقیقا همون چیزایی هست که من میخواستم انجام بدم ولی نمیتونستم. بعضی وقتا کسی منو دعوت نمیکرد چون دوستام میدونستن که بالاخره دعوا میشه. من بعدها فهمیدم که اکیپ دوستایی که با هم برای شام میریم بیرون دوست دارند که یک شب آروم و بی سر وصدا رو بدون نگرانی از کسایی که هر یک ثانیه در میون می یومدن سر میزمون و خواستار بودن رو پشت سر بزاریم. .



دلتنگی برای دوران کودکی: نه. چون من توقع زیادی در اون زمان نداشتم. مادرم شغلش رو رها کرد وقتی که 4 سالم بود و همیشه کنارم بود. و پدرم هم شوخ طبعه. میتونی بعدا ببینیش ( یه مدت بعد پدر Swift را پیدا کردم. اونم زمانی که داشت توی پارکینگ اسکوتر سواری میکرد و یک گیتار روی دوشش بود و قیافه ی دخترش واقعا کسل به نظر میومد.) من در کنار درخت کریسمس توی مزرعه بزرگ شدم. توی یک محیط بسیار بزرگ برای آزاد چرخیدن تا بشم یک دختر بچه ی دیوونه با موهای ژولیده.
کم اشتهایی مثل بقیه دخترا: به نظر من دلیل خیلی از هنرمندا برای کم خوردن اینه که هر روز جلوی چشمت عکساتو میبینی. این خیلی ترسناکه که بارها و بارها عکستو ببینی اونم به صورت مداوم و پایدار. وقتی چیزی رو ببینی و متوجه بشی که زشتی مطمئنا اونو پاره میکنی و میریزی دور. من خیلی ناامید شدم زمانی که یک نظر توی یک وبلاگ خوندم که نوشته بود "چشمای او بسیار کوچک است" من با خودم فکر کردم که آیا واقعا آنها کوچک اند؟ وای نه. آره اونا کوچک اند.
سه تا از دیوونه کننده ترین تلنگرها توی هر لحظه ی زندگیت مثل ایناست: قطعا اجرای زنده ی شنبه شب. من یک قرار ملاقات با Kristen Wiig و Andy Samberg داشتم. دو تا از افراد محبوبم. اجرای برنامه برای 72000 نفر. هر کدام از آنها یک بلیط داشتن که اسم من روش بود. و مصاحبه ی من با مجله ی Rolling Stone من هیچ وقت توی زندگیم انتظار نداشتم این اتفاق بیفته. قطعا هم تصورشو نمیکردم توی 19 سالگیم بیفته.
کارایی که توی زندگیت انجام ندادی: من هنوز خیلی اهداف دارم. عاشق گذاشتن یک تور جهانی هستم. و یکی از اهدافم اینه که برگردم خونه ی پدر و مادرم. (خنده)
10یا 20 سال آینده: تا جایی که حرفه ام پیش میره امیدوارم مسافرتهام و آهنگام به روز باشه ولی من مثل کسی نیستم که این ور و اون ور بپلکه و از موضوع اصلی پرت باشه. من با وقار تعظیم میکنم، کودکانم را پرورش میدم و یک باغ درست میکنم و اجازه میدم که موهام خاکستری بشه. چون نیازی به موهای بلوند توی 60 سالگی ندارم.










تیلور توی مراسم American Music Awards که چند وقت پیش برگزار شد،سه تا جایزه برد!!!

اون سه تا جایزه به خاطر:

Artist of the year (بهترین هنرمند سال)

Best country album (بهترین آلبوم در سبک کانتری)

Female country artist (بهترین خواننده کانتری)

بهش تعلق گرفت!!مبارکش باشه!!!






















رمز گشایی





گفتند که این لوگو کاره صهیونیستهاست و اگه برعکس نوشته بشه همونطور که در شکل بالا می بینید . استغفرا... یعنی نه محمد نه مکه ( چه کاشفان بزرگی هستند بعضی ها !!!! )


خوب، اخیرا هم دانشمندان مومن و متدین توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقیق، لوگوی pepsi رو هم رمز گشایی کنند و دریافتند که این هم توطئه ای از جانب دشمن! بوده:


Pay Each Penny Save Israel
پرداخت هر پنی ذخیره اسرائیل است

اخر دنیا

ابداع داروی ترمیم پرده بکارت


کافی است زنانی که اصطلاحا پرده بکارت خود را از دست داده اند، نیم ساعت قبل از رابطه جنسی در شب عروسی، این دارو را به صورت شیاف استعمال کنند تا اثرات معجزه آفرین آن را ببینند. این شیاف، در دمای درونی بدن، پوسته ژلاتینی خود را پاره می کند و محتوای آن به صورت مایع قرمز رنگی از واژن خارج می شود.


به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از مجله پزشکی آکادمی “اوترخت”، ”اینه که فان سومرن”، متخصص بیماری های زنان در آدکامی پزشکی در شهر اوترخت (هلند) سازنده این دارو است.

او در گفتگو با مجله پزشکی آکادمی “اوترخت” می گوید :

“در سال حدود 20 نفر به من مراجعه می کنند که خواهان ترمیم پرده بکارت خود هستند. همکاران من در سایر شهرها نیز مراجعین زیادی دارند. متناسب با این که وضعیت مراجعین چه باشد، در مورد ترمیم پرده بکارت تصمیم می گیرم. برخی را ترمیم و حدود نیمی از موارد را نیز رد می کنم. مثلا اگر دختری مورد تجاوز واقع شده باشد و آینده اش به خاطر این مساله به خطر افتد، عمل ترمیم پرده بکارت را انجام می دهم. اما زمانی که زنی مراجعه می کند و می گوید که پس از طلاق و برای ازدواج دوم می خواهد پرده بکارت خود را ترمیم کند، با تقاضایش مخالفت می کنم.”

برای این دسته از زنان نیز راه حل دیگری در نظر گرفته شده است که همان استعمال داروی معجزه آفرین باکرگی است. از دیرباز و در سنین گوناگون، ظهور قطرات سرخ رنگ بر ملحفه ها در شب عروسی، شادی آفرین بوده است. نمایش پارچه ای با لکه های خون، با هلهله و “کل کشیدن” زنان خانواده همراه می شده است. این در حالی است که تنها در 60درصد موارد، در اولین رابطه جنسی، جداره واژن خراش بر می دارد و چند قطره ای خون می آید. با این وجود، در برخی موارد همان چند قطره، ناجی جان عروس است.

امروزه رد پای این گونه سنن به کشورهای اروپائی نیز کشیده شده است. حاملین این سنن نیز عمدتا مهاجرین اند. “اینه که فان سومرن” در این مورد می گوید:

”بیشتر مراجعه کنندگان من را دختران مراکشی و ترک تشکیل می دهند. با این حال گاهی اوقات زنان هلندی نیز به من مراجعه می کنند. اما این دسته، زنانی هستند که به اسلام گرویده اند و برای ازدواج و یا روابط جدیدشان، خواهان ترمیم بکارت اند.”

به گفته “اینه که فان سومرن”، جامعه علمی و پزشکی هلند، انجام این عمل را بیهوده می داند چرا که هیچ ضرورت پزشکی و علمی در آن نیست. این عمل جراحی در کلینیک های خصوصی صورت می گیرد. ممنوعیت ترمیم پرده بکارت تا کنون چندین بار در هلند مورد بحث واقع شده است. نخستین بار “آیان هیرسی علی” نماینده سومالیائی تبار حزب لیبرال هلند بود که خواستار ممنوعیت آن شد. چرا که این اقدام را گامی جهت تثبیت سنن و تداوم آنها در جامعه و علیه زنان می دانست. چندی پیش “خییرت ویلدرز” نماینده حزب دست راستی “برای آزادی” نیز خواهان ممنوعیت ترمیم پرده بکارت شده بود. گرچه هنوز در عرصه سیاسی راه حلی برای این معضل رو به رشد پیدا نشده، اما جامعه پزشکی آلترناتیوهای موقتی برای زنان جوانی که با آن دست و پنجه نرم می کنند، یافته است.

“اینه که فان سومرن” می گوید:

” قبل از این که سفارش ساخت این قرص را به داروخانه ها بدهم، تصمیم ام را با کمیسیون ویژه ای که مربوط به بررسی درجه اخلاقی و عرفی موضوع است، در میان گذاشتم. آنها ابتدا گفتند که ساخت و استفاده چنین قرصی از نظر اخلاقی به معنای مشارکت در فریب افرادی (مردانی) است که پس از دیدن مایع قرمز رنگ بر ملحفه های شب زفافشان، فکر می کنند زنشان باکره بوده است. اما من توانستم کمیسیون را قانع کنم که نجات زنی که ممکن است به خاطر باکره نبودن جانش را در قتل ناموسی از دست بدهد، مهم تر از این حرفهاست.”

علاوه بر این، “اینه که فامن سومرن” با نقد دیگری نیز مواجه است و آن این که این گونه اقدامات و ارائه این گونه خدمات موجب حفظ سنن ارتجاعی می شوند. پاسخ وی به این گونه انتقادات این است: “بله درست است، به این ترتیب ما این سنن را حفظ کرده ایم اما زمان حفظ این سنن، چشمکی هم چاشنی آن می کنیم.”