تا که یک روز تو رسیدی..........S23A

.پربکش از پشت نقاب

تا که یک روز تو رسیدی..........S23A

.پربکش از پشت نقاب

چارلی چاپلین

سِر چارلز اسپنسر چاپلین (۱۶ آوریل ۱۸۸۹ - ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷) یکی از مشهورترین بازیگران و همچنین کارگردان و موسیقی‌دان برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است. بیشتر فیلم‌های او کمدی و صامت هستند.

چاپلین در زمینه سینما بیش از ۶۵ سال فعالیت کرد که شروع فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچه‌ای آغاز شد و تا سن ۸۸ سالگی ادامه یافت. وی در سال ۱۹۱۹ همراه با تعدادی از دوستان سینمایی خود اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد.

اظهار نظر‌ها در مورد او

چاپلین از شخصیت‌های تاثیرگذار سدهٔ بیستم بود از همین رو افراد بزرگ دیگر نیز در مورد او صحبت کرده‌اند:

مارتین سیف در کتابی تحت عنوان چاپلین: یک زندگی می‌نویسد: چاپلین فقط بزرگ نبود، او غولی بود.

ج. ب پریستلی: چارلی فیلم‌های طنز را به نقد‌ها و طنز‌های اجتماعی تبدیل می‌کرد، بدون از دست دادن استعداد حیرت انگیزش در خنداندن ما.

کنستانس کولیر (به انگلیسی: Constance Collier) : چاپلین انسانی رومانتیک، اندوهناک و عجیب بود، دارای ظاهری بی اطلاع از عظمتی که در درونش بود.

لئونارد مالتین (به انگلیسی: Leonard Maltin): عده‌ای سینما را عالی ترین شکل هنر قرن بیستم به حساب می‌آورند و بسیاری چاپلین را نابغهٔ برجستهٔ سینما می‌دانند.

دوران جوانی 

چارلی چاپلین، دهه ۱۹۱۰

والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان، اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمهٔ پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت.

بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا می‌شد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب می‌کردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خون آلود و اشک‌ریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنج ساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.

با بستری شدن مادر، چارلی و برادرش رابطهٔ عمیق‌تری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار می‌کردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود مرد. سال‌های پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تاثیر زیادی بر فضای فیلم‌های چاپلین در سال‌های بعد گذاشت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه می‌شود به نام ویلر دریدن که بعدها این برادر به برادران دیگر در هالیوود و استودیو چاپلین می‌پیوندد.

چاپلین در مورد مادرش می گفت: اگر مادرم نبود شک دارم که می توانستم در پانتومیم موفقیتی کسب کنم.او یکی از بزرگترین هنرمندان پانتومیم بود که تاکنون دیده‌ام.[۱]

مهاجرت به آمریکا 

چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به همراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا می‌کرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هم‌اتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلم‌سازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلم‌سازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغازکرد. چاپلین در این شرکت و با این فیلم به سرعت به شهرت رسید.

بازیگر پیشرو 

در سال ۱۹۱۴ با شرکت کی استون چاپلین سه فیلم بازی کرد و به موفقیت‌های چشمگیری رسید. خود در زندگی‌نامه‌اش چنین می‌نویسد:

« من هیچ ایده‌ای دربارهٔ چهره‌پردازی و لباسم نداشتم. لباسی که در فیلم اول داشتم را دوست نداشتم. در راه لباس‌خانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفش‌های بزرگ و کلاهی خاص. می‌خواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمی‌دانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؟ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که می‌خواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمی‌دانستم چه شخصیتی باید داشته باشم، اما زمانی که لباس‌ها را پوشیدم، خودِ لباس‌ها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم. آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه می‌رفتم، کاملاً متولد شده بود.  »

فیلم‌های نخست به سبک مک سنت که کارگردان بود، از فضای کمدی جسمی و ژست‌های اغراق شده استفاده می‌کرد. کم کم چاپلین برای این شرکت فیلم‌سازی کرد و به‌عنوان کارگردان فیلم‌های کوتاه بیش از ۳۴ فیلم ساخت. چاپلین مورد توجه بسیاری از فیلم‌سازان و نویسندگان قرار گرفت.

شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبان‌های مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک شرکت تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلم‌های بلندتری شد.

در سال ۱۹۱۶ شرکت فیلم موچوال مبلغ ۶۷۰ هزار دلار با چاپلین قرارداد بست و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که در این نوع از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلم‌های که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. در پایان این سال‌ها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دورهٔ جدیدی از سینمای خود را با دوستانش آغاز کرد. چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلم‌های پیشین٬ دوباره ویرایش و کات شدند و در سال‌های مختلف موسیقی و تدوین جدید صورت گرفت.

شیوه فیلم‌سازی

Charlie Chaplin, bond of friendship, 1918.ogg

چاپلین همیشه بسیار اشاره‌وار در مورد روش‌های فیلم‌سازی خود سخن می‌گفت، اگر غیر از این عمل می‌کرد مانند این بود که یک شعبده‌باز حقه‌های خود را افشا کند. در واقع تا قبل از ساخت فیلم‌های صدادار مانند دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۰، او هیچ وقت یک فیلم‌نامهٔ کامل از ساخت فیلم در اختیار نداشته‌ است. روش چاپلین این گونه بود که طرحی در ذهنش پرورانده می‌شد و بر اساس آنچه ارائه می‌کرد با او قرارداد بسته می‌شد و در این مسیر او می‌توانست آزادانه بنویسد و خود کارگردان فیلم خود باشد. بعد چاپلین گروه همکاری خود را تشکیل می‌داد و محیط داستان و شخصیت‌های آن را می‌ساخت و تقریباً در طول فیلم بود که ابتکارها و ظرافت‌های داستان به ذهنش می‌رسید و آن‌ها را به طرح خود اضافه می‌کرد. گاهی با قسمت‌هایی از فیلم که قبلاً پذیرفته شده بود مخالفت می‌شد یا در روایت داستان ضرورتی ایجاد می‌شد و چاپلین مجبور می‌شد قسمت‌هایی را که قبلا فیلم‌برداری کرده را تکرار کند؛ مگر قسمت‌هایی که با کل مجموعه داستان در تناقض بود. روش فیلم‌سازی یکتای چاپلین تنها پس از مرگش شناخته شد، زمانی که صحنه‌های بریده شدهٔ فیلم‌ها و خروجی‌های نهایی آن‌ها بوسیله گروه بریتانیایی «مستند چاپلین ناشناخته» در سال ۱۹۸۳ بررسی شد.

آنچه در بالا گفته شد یکی از دلایلی است که ساخت یک فیلم برای چاپلین نسبت به رقیبانش زمان بیشتری می‌گرفت. دلیل دیگر آن این بود که چاپلین کارگردان بسیار دقیقی بود و اصرار داشت که هنرپیشه‌ها دقیقاً همان گونه بازی کنند که منظور اوست و اصلاً هم برای او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازی مورد نظرش را از هنرپیشه‌اش بگیرد. چاک جونز که در زمان کودکی نزدیک کارگاه فیلم‌سازی چاپلین [۲] زندگی می‌کرده گفته‌ است: به یاد می‌آورد که پدرش هنگام گرفتن یکی از صحنه‌های فیلم چاپلین در آنجا حاضر بوده و دیده که چاپلین یک قسمت را بیش از ۱۰۰ بار تکرار کرده تا در نهایت از کار هنرپیشه‌اش راضی شده و آن قسمت را پذیرفته‌ است.

ترکیب هم زمان داستان‌پردازی و میل به کمال‌گرایی در چاپلین که منجر می‌شد به روزها تلاش و هزاران فوت فیلم گرفته شدهٔ بی‌استفاده، باعث می‌شد تا فیلم‌سازی برای او بسیار پرهزینه تمام شود و کلافگی او باعث پراکندگی و دلگیری هنرپیشه‌ها و سایر عوامل فیلم‌هایش شود و یا باعث شود آن‌ها ساعت‌ها انتظار بکشند و یا حتی در مواردی کل کار تعطیل شود.

مقایسه با سایر طنزهای صامت

کارگاه‌های فیلم سازی چاپلین (۱۹۲۲)

از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد فیلم‌های چاپلین با فیلم‌های دو طنزپرداز دیگر، باستر کیتون و هارولد لوید، مقایسه می‌شده‌اند، این مقایسه به خصوص در میان طرفداران وفادار دو گروه مطرح بود.

این سه طنزپرداز هریک سبک خاص خود را داشت: چاپلین تاکید زیادی بر عواطف و گیرایی فیلم داشت (به همین دلیل در دههٔ ۱۹۲۰ بسیار معروف بود)؛ لوید به داشتن شخصیت‌های عامه‌پسند در فیلم‌هایش شناخته شده بود و کیتون به خاطر داشتن بردباری همراه با لحنی غرغرو در میان مخاطبان خود مورد پذیرش بود.

از نظر تجاری، تعدادی از سودآورترین فیلم‌های صامت اثر چاپلین است، فیلم جویندگان طلا، با فروش ۴٫۲۵ میلیون دلار آمریکا پنجمین فیلم پرسود و سیرک با فروش ۳٫۸ میلیون دلار آمریکا هفتمین فیلم پرفروش بود. درحالی که فیلم‌های چاپلین در مجموع ۱۰٫۵ میلیون دلار امریکا سود کردند، هارول لوید، درآمدی در حدود ۱۵٫۷ میلیون دلار داشت همچنین لوید تعداد فیلم‌های بیشتری می‌ساخت؛ او دز طول دههٔ ۱۹۲۰، ۱۲ فیلم منتشر کرد درحالی که چاپلین در این مدت تنها ۳ فیلم را منتشر کرد. فیلم‌های باستر کیتون به اندازهٔ فیلم‌های چاپلین و لوید از نظر تجاری موفق نبود. وی حتی در زمانی که در اوج شهرت خود بود در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰، تنها دست آوردش، تشویق دیرهنگام منتقدان بود.

واضح است که چاپلین و کیتون که هر دو از Vaudeville کار خود را شروع کردند زیاد به یکدیگر توجه داشته‌ باشند. کیتون در سرگذشت خود از چاپلین با نام بزرگترین طنزپرداز که تا به حال زندگی کرده و بزرگترین کارگردان طنز یاد کرده‌ است. چاپلین نیز در ۱۹۲۵ از کیتون در United Artists استقبال کرد و او را از رفتن به مترو گلدن مایر در سال ۱۹۲۸ برحذر داشت و برای آخرین فیلم او با نام «شهرت»[۴] متنی ویژه برای کیتون نوشت و از او با عنوان شریک طنزپرداز خود از سال ۱۹۱۵ یاد کرد.

کار خلاقانه

دیکتاتور بزرگ 

دیکتاتور بزرگ نخستین فیلم کاملاً ناطق چاپلین بود که در اوضاع نابسامان جهانی در دهه چهل میلادی، اثری ضد نازی بود. این فیلم در مورد دیکتاتوری اروپایی و در واقع تاریخچه زندگی آدنوید هینکل، دیکتاتور کشور خیالی تامانیا است که دست به کشتار یهودی‌ها می‌زند و اروپا را درگیر جنگ می‌کند. برخی این فیلم را نپسندیدند و برخی جنبه سیاسی آن را جدی و برخی آن را به قدر کافی جدی نگرفتند. با این حال این فیلم از نظر تجاری محبوبیت فراوانی پیدا کرد و چاپلین را هم‌چنان به عنوان یک ستاره در اوج نگاه داشت.


عصر جدید

موضوع فیلم عصر جدید در مورد کارگرانی است که از آن‌ها زیاد کار می‌کشند و در فکر افزایش ساعت کاری آنان است ولی با تعطیل شدن کارخانه‌ها بیکاران زیادی در شهر هستند که برای گذراندن زندگی خود مجبور به دزدی می‌شوند. این فیلم یکی از زیباترین فیلم‌های چارلی است.

جویندگان طلا

چاپلین فیلم جویندگان طلا را در مورد رنج‌های کسانی ساخت که در آن زمان به دنبال طلا در معادن بودند. چارلی فقیر در این فیلم برای برگذار کردن یک مهمانی شام به خاطر دختر مورد علاقه‌ٔ خود و دوستان او دچار مشکلات بی‌شماری شد. هیچ یک از مهمان‌ها نمی‌آیند‌. نقطه اوج فیلم رقص نان‌های استوانه‌ای٬ توسط چاپلین است که در آن نبوغ فوق‌العاده‌اش را به‌نمایش در می‌آورد. نقطه اوج دیگر فیلم٬ پختن و خوردن یک چکمه توسط چاپلین است.

سیاست

دوره مک کارتی [ویرایش]

در حدود سال ۱۹۵۰ جنگ سرد به اوج خود رسیده بود و در آمریکا ترس شدیدی از کمونیست‌ها بوجود آمده بود. در آن سال سناتوری به نام جوزف مک کارتی (به انگلیسی: Joseph Mc Carthy) اعلام کرد لیستی بلند بالا از چند کمونیست دارد. نام چارلی چاپلین نیز در آن لیست بود. او زمانی که برای اولین نمایش فیلم لام لایت (به انگلیسی: Lime Light) به لندن سفر می‌کرد از اخراج خود از آمریکا با خبر شد. به این ترتیب چاپلین به همراه خانواده‌اش از ژانویهٔ ۱۹۵۳ در خانهٔ زیبایی در کورسیر-سور-ووی (به انگلیسی: Corsier - Sur -Vervey) در کشور سوئیس زندگی کرد.

چاپلین در جواب اتهام‌ها گفت: «من یک هنرپیشه هستم نه سیاست‌مدار»

در سال ۱۹۵۴ مک کارتی و همراهانش رسوا شدند. زیرا مشخص شد مدارکی که برای افشای کمونیست‌ها به کار برده بودند جعلی بود. آن سال، سال بازگشت شکوهمند چارلی به آمریکا بود و در نیویورک هدیه باران شد و مدال ارزشمند هندل به او اهدا گردید. [۵]


زندگی شخصی

چاپلین در زندگی شخصی چندین بار ازدواج کرد. اولین ازدواج چارلی در اکتبر سال ۱۹۱۸ با میلدرد هریس (به انگلیسی: Mildred Harris) بود. دختر بانمکی که چارلی را یاد عشق نافرجامش٬ هتی کلی (به انگلیسی: Hetty Kelly) می‌انداخت که در سال ۱۹۰۸ عاشق او شده بود. عشقی که از همان ابتدا مورد مخالفت خانوادهٔ هتی قرار گرفت. ازدواج چارلی با میلدرد پس از دوسال یعنی در آوریل ۱۹۲۰ به جدایی کشیده شد. نتیجهٔ این ازدواج یک فرزند پسر بود که تنها سه روز عمر کرد.

چارلی در نوامبر ۱۹۲۴ با هنرپیشهٔ نقش اول فیلم جویندگان طلا (به انگلیسی: Gold Rush) یعنی لیتا گری (به انگلیسی: Lita Grray) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام‌های سیدنی و چارلز بودند. اما تنها بعد از دو سال این ازدواج نیز به جدایی کشیده شد.

در سال ۱۹۳۶ چاپلین بار دیگر با یک بازیگر ازدواج کرد. پائولت گودارد (به انگلیسی: Paulette Goddard) بازیگر نقش دختر بی‌خانمان در فیلم عصر جدید (به انگلیسی: Modern Time) که با چارلی ازدواج کرد. این ازدواج نیز در سال ۱۹۴۲ به جدایی انجامید.

در سال ۱۹۴۲ او با دختر یک نمایش‌نامه‌نویس معروف آمریکایی به نام یوجین گِلَدِستون اونیل (به انگلیسی: Eugene Gladstone O'Neill) آشنا شد. نام آن دختر اونا اونیل (به انگلیسی: Oona O'neil) بود. با اینکه پدر دختر با این ازدواج مخالف بود اما این ازدواج صورت گرفت. چارلی پنجاه و چهار ساله با یک دختر هجده ساله ازدواج کرده بود. این ازدواج در ۱۶ ژوئن سال ۱۹۴۳ انجام گرفت. اولین حاصل این ازدواج دختری به نام جرالدین (به انگلیسی: Geraldine Chaplin) بود. با اینکه اختلاف سن چارلی و اونا سی و شش سال بود اما این ازدواج پر دوام‌ترین ازدواج چارلی بود و این دو تا پایان عمر کنار یکدیگر بودند.


زندگی هنرمند بزرگ دنیای سینما، چارلی چاپلین، که بی‌اغراق از مشهورترین هنرمندان این فن است پر از درد و رنج و فقری وصف ناشدنی است. اما کم‌تر کسی می‌داند که این هنرمند بزرگ برای «چاپلین» شدن از کجا آغاز کرده‌است. خوشبختانه خود او گوشه تاریک اوایل زندگی خویش را در کتابی تحت عنوان «داستان کودکی من» برای ما روشن کرده‌ است. این کتاب مربوط به دورانی است که هنوز کسی چارلی را نمی‌شناخت و نمی‌دانست روزی بزرگ‌ترین ستاره سینما خواهد شد.

جوایز

  • برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی ارجینال برای فیلم لایم لایت در سال ۱۹۷۳.
  • نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلم‌نامه ارجینال و بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۱.
  • نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین فیلم‌نامه ارجینال برای فیلم موسیو وردو در سال ۱۹۴۸.
  • دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد هنری برای فیلم سیرک در سال ۱۹۲۹.
  • دریافت جایزه افتخاری یک عمر فعالیت هنری در سال ۱۹۷۲.

آثار چاپلین [ویرایش]

  • Charlot A Hotel (Berlin), ۱۹۱۴
  • Charlies Recreation, ۱۹۱۴
  • Charlotte Est Trop Galant, ۱۹۱۴
  • Making A Living, ۱۹۱۴
  • A Film Johnie, ۱۹۱۴
  • Between Showers, ۱۹۱۴
  • Cruel, Cruel Love, ۱۹۱۴
  • Twenty Minutes of Love, ۱۹۱۴
  • A Busy Day, ۱۹۱۴
  • The Fatal Mallet, ۱۹۱۴
  • The Good For Nothing, ۱۹۱۴
  • The Knockout, ۱۹۱۴
  • Mabel’s Married Life, ۱۹۱۴
  • Laffing Gas*Laughning Gas, ۱۹۱۴
  • Recreation, ۱۹۱۴
  • The Face on the Ballroom Floor, ۱۹۱۴
  • The Masquerader, ۱۹۱۴
  • His Prethistorical Past, ۱۹۱۴
  • Getting Aquainted, ۱۹۱۴
  • Tillie’s Punctured Romance, ۱۹۱۴
  • His Trysting Place, ۱۹۱۴
  • His Musical Career, ۱۹۱۴
  • Gentlemen of Nerve, ۱۹۱۴
  • Those Love Pangs, ۱۹۱۴
  • His New Profession, ۱۹۱۴
  • The Property Man, ۱۹۱۴
  • Mabel’s Busy Day, ۱۹۱۴
  • Caught in a Rain, ۱۹۱۴
  • Mabel at the Wheel, ۱۹۱۴
  • The Star Boarder, ۱۹۱۴
  • His Favorite Pastime, ۱۹۱۴
  • Tango Tangles, ۱۹۱۴
  • Mabel’s Strange Predicament, ۱۹۱۴
  • Kid Auto Races At Venice, ۱۹۱۴
  • The Rounders, ۱۹۱۴
  • Caught in a Cabaret, ۱۹۱۴
  • The Rival Masher, ۱۹۱۴
  • Musical Tramp, ۱۹۱۴
  • Dough and Dynamite, ۱۹۱۴
  • A Fair Exchange, ۱۹۱۴
  • The New Janitor, ۱۹۱۴
  • His New Job, ۱۹۱۵
  • A Night Out, ۱۹۱۵
  • The Champion, ۱۹۱۵
  • His Regeneration, ۱۹۱۵
  • A Jitney Elopenment, ۱۹۱۵
  • The Tramp, ۱۹۱۵
  • In The Park, ۱۹۱۵
  • By the Sea, ۱۹۱۵
  • Work, ۱۹۱۵
  • A Woman, ۱۹۱۵
  • The Bank, ۱۹۱۵
  • Shangaied, ۱۹۱۵
  • A Night In The Show, ۱۹۱۵
  • A Burlesque On Carmen, ۱۹۱۵
  • Behind the Screen, ۱۹۱۶
  • The Fireman, ۱۹۱۶
  • The Vagabond, ۱۹۱۶
  • One A.M. , ۱۹۱۶
  • The Count, ۱۹۱۶
  • The Pawnshop, ۱۹۱۶
  • The Floorwalker, ۱۹۱۶
  • The Police, ۱۹۱۶
  • The Rink, ۱۹۱۶
  • Easy Street, ۱۹۱۷
  • The Cure, ۱۹۱۷
  • The Immigrant, ۱۹۱۷
  • The Adventurer, ۱۹۱۷
  • Triple Trouble, ۱۹۱۸
  • Shoulder Arms, ۱۹۱۸
  • A Dog’s Life, ۱۹۱۸
  • The Bond, ۱۹۱۸
  • A Day’s Pleasure, ۱۹۱۹
  • The Professor, ۱۹۱۹
  • Sunnyside, ۱۹۱۹
  • The Iddle Class, ۱۹۲۱
  • The Kid, ۱۹۲۱
  • Pay Day, ۱۹۲۲
  • Nice and Friendly, ۱۹۲۲
  • Woman of Paris, ۱۹۲۳
  • The Pilgrim, ۱۹۲۳
  • The Gold Rush, ۱۹۲۵. /۱۹۴۲
  • Camille, ۱۹۲۶
  • The Circus, ۱۹۲۸
  • Modern Times, ۱۹۳۶
  • City Lights, ۱۹۳۶
  • The Great Dictator, ۱۹۴۰
  • Monsuier Verdoux, ۱۹۴۷.
  • Limelight, ۱۹۵۲
  • A King in New York, ۱۹۵۷
  • Countess from Hong Kong, ۱۹۶۷


موسیقی هیپ هاپ

موسیقی هیپ هاپ (به انگلیسی: Hip hop music) یا موسیقی رپ (Rap music) یکی از سبک‌های موسیقی است که به‌طور موازی با فرهنگ هیپ هاپ رشد کرد.

موسیقی هیپ هاپ از دو بخش اصلی تشکیل شده‌است: رپ (MC) و DJ (ترکیب صدا و اسکرچ). این موارد به همراه رقص برک و گرافیتی (یا دیوارنویسی) چهار بخش هیپ هاپ، یک نهضت فرهنگی که توسط جوانان شهری به خصوص توسط سیاهان آمریکا ایجاد شد را تشکیل می‌دهد.[۱] در شهر نیویورک، در اوایل دهه ۱۹۷۰. در سال ۲۰۰۶، موسیقی رپ پس از موسیقی کلاسیک دومین موسیقی محبوب در ایالات متحده آمریکا بود.[۲]

موسیقی هیپ هاپ، عموماً از یک یا چند خواننده رپ که داستان‌های شبه خود زندگی نامه تعریف می‌کنند تشکیل شده‌است، این داستان‌ها اغلب مربوط به یک همتای خیالی، و به صورت اشعار بسیار ریتمیک پر از تکنیک‌هایی همچون همگونی مصوت‌ها، تجانس آوایی، و قافیه است. خواننده رپ با یک قطعه سازی که اغلب از آن تحت عنوان «بیت» یاد می‌شود همراهی می‌شود، این ساز توسط یک دی جی نواخته شده، و توسط یک تهیه کننده، یا یک یا چند نوازنده خلق شده‌است. اغلب بیت با استفاده از یک ترکیب از وقفه کوبه‌ای از یک آواز دیگر، که معمولاً یک ترانه فانک یا موسیقی سول است ساخته می‌شود. علاوه بر طبل دیگر صداها نیز اغلب به صورت ترکیبی، الکترونیکی، یا اجرایی هستند. گاهی اوقات یک بخش می‌تواند سازی، نشانه مهارت دی جی یا سازنده باشد.

هیپ هاپ در برانکس، واقع در نیویورک، یعنی زمانی که DJ بریک ضربه‌ای را از آوازهای فانک و دیسکو جدا کردند شکل گرفت. نقش اولیه رئیس تشریفات معرفی DJ و موسیقی و تشجیع حضار بود. روسای تشریفات با صحبت کردن در بین آوازها، به رقص شور و هیجان می‌دادند، با حضار احوالپرسی می‌کردند یا برای آنان لطیفه و حکایت تعریف می‌کردند. سرانجام این رویه شکل بندی بهتری گرفت و «رپ» نام گرفت. تا سال ۱۹۷۹ هیپ هاپ از نظر تجاری تبدیل به یک نوع موسیقی محبوب شد و شروع به وارد شدن به جریان غالب در آمریکا کرد. در دهه ۱۹۹۰، یک نوع از هیپ هاپ به نام رپ گنگستا تبدیل به بخش عمده موسیقی آمریکا شد، و جنجال بسیاری بر سر ترانه‌هایی که گفته می‌شد به تبلیغ خشونت، بی بند و باری، استفاده از مواد مخدر و زن ستیزی می‌پردازد شکل گرفت. با این وجود تا آغاز دهه ۲۰۰۰، موسیقی هیپ هاپ در صدر فهرست موسیقی‌های محبوب قرار گرفت و به سبک‌های مختلف در گوشه و کنار جهان نواخته می‌شد.

هیپ هاپ یک جنبش فرهنگی است که موسیقی بخشی از آن است. موسیقی خود از دو بخش تشکیل شده‌است، رپ، یعنی ارائه آوازهای سریع، بسیار آهنگین و تغزلی و DJ، که یا از طریق پخش کننده صفحه (به انگلیسی: turntableساز یا تولید صدای ساز ضربی با دهان ساخته می‌شود. یکی دیگر از جنبه‌های مهم موسیقی هیپ هاپ مدی است که در کنار موسیقی شکل گرفته‌است.

ساختار آهنگین

بیت (نه ضرورتا از طریق رپ) در هیپ هاپ تقریباً همیشه به صورت کسر ۴/۴ است. هیپ هاپ در کانون آهنگین خود می‌چرخد: به جای شمارش «مستقیم» ۴/۴ (موسیقی پاپ؛ هیپ هاپ بر اساس احساس پیش بینی شده تقریباً شبیه تاکید «چرخش» در کوبه جاز است. همانند تاکید تریوله در چرخش، آهنگ هیپ هاپ ظریف بوده، و به ندرت به صورت موجود نوشته شده‌است (مبنای ۴/۴: نوازنده طبل اجرای هیپ هاپ را بر عهده دارد) و اغلب به صورت «تاخیری» یا معوق نواخته می‌شود.

البته در آهنگسازی هیپ هاپ، از ضرب های 2/4، 3/4، 6/8 و ... نیز استفاده می شود

این روش بیشتر در موسیقی سول، دیسکو و موسیقی فانک، که در آن بیت‌ها و موسیقی آهنگین در طول قطعات تکرار می‌شد ابداع شد. در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، جیمز براون به صورت رؤسای تشریفات امروز صحبت می‌کرد، آواز می‌خواند و فریاد می‌کشید. این روش موسیقی پایگاه کامل را برای رؤسای تشریفات برای قافیه سرایی فراهم می‌آورد. به همین دلیل موسیقی هیپ هاپ عموماً به رئیس تشریفات می‌پردازد، و اهمیت اشعار و تبحر در ارائه را تشدید می‌کند.

احتمالاً هیپ هاپ سازی مهم‌ترین استثنای این قاعده‌است. در این نوع از هیپ هاپ، دی جی‌ها و سازندگان می‌توانند با ایجاد قطعات سازی تجربیات جدیدی به دست آورند. در حالی که ممکن است آنان آوازهای راک را ترکیب کنند، آنان مقید به چارچوب هیپ هاپ سنتی نیستند.

آلات موسیقی و نحوه ساخت


ساز هیپ هاپ چه از نظر سیستم صوتی و چه از نظر ضبط و چه از نظر آهنگسازان و سازهای مورد استفاده آنان برگرفته از دیسکو، فانک، و ریتم و بلوز است. استفاده دی جی‌های دیسکو و باشگاه از میکس از نیاز به استمرار موسیقی و در نتیجه انتقال آرام در بین قطعات ناشی می‌شد. بنابر مقایسه، هیپ هاپ کول دی جی هرک، جدا کردن و بسط تنها بریک—یک تکنوازی کوبه‌ای میان پرده— از طریق ترکیب دو نسخه از یک قطعه‌است. این امر، به گفته آفریکا بامباتا، «بخش خاص قطعه‌است که همه منتظر آن هستند—آنها آماده‌اند به هیجان بیایند.» (توپ، ۱۹۹۱) جیمز براون، باب جیمز، و پارلیامنت—در میان بسیاری دیگر— مدت‌ها منبع محبوبی برای بریک بودند. می‌توان قطعات ساز را نیز اغلب به صورت شیپور به این قطعات افزود (همان جا). بنابراین سازهای هیپ هاپ ترکیبی یا مبتنی بر سیستم صوتی شبیه موسیقی فانک، دیسکو، یا سول است. آوازها، گیتار، کیبورد، باس، طبل و کوبه.

گرچه موسیقی هیپ هاپ اولیه صرفاً مرکب از بیت‌های بریک دی جی و دیگر قطعات قطعه وینیل بود، ظهور طبل برقی به آهنگسازان هیپ هاپ اجازه داد تا حدودی پارتیتورهای اولیه را به دست آورند. مجموعه طبل را می‌توان همراه با موسیقی قطعات وینیل یا به تنهایی نواخت. اهمیت توالی طبل‌های کیفی تبدیل به مهم‌ترین کانون توجه آهنگسازان هیپ هاپ شد چرا که این ریتم‌ها (جمله ها) بهترین بخش برای رقص بودند. متعاقبا، طبل‌های برقی برای تولید صدای قوی طبل باس تجهیز شدند. این امر به پیشی جستن تک نوازی طبل بر فانک قدیمی، آلبوم‌های سول و R&B مربوط به اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل تا اواسط دهه ۱۹۷۰ منجر شد. طبل‌های برقی مجموعه محدودی از صداهای از پیش تعیین شده، از جمله های هت، طبل کوچک، تام، و طبل باس در اختیار داشتند.

آغاز استفاده از ترکیب کننده نحوه ساخت موسیقی هیپ هاپ را تغییر داد. یک ترکیب کننده می‌تواند کلیپ‌های صوتی کوچک را از هر گونه ابزار ورودی، همچون صفحه گردان بازسازی کند. سازندگان می‌توانستند الگوهای طبل شبیه به هم را ترکیب کنند. مهم تر اینکه، آنان می‌توانستند مجموعه‌ای از سازها را با هم ترکیب کنند تا در کنار طبل خود بنوازند. سرانجام موسیقی هیپ هاپ دسته کامل خود را گرد هم آورد.

بسیاری از سازندگان و شنوندگان افتخار می‌کنند که برخی قطعات از سنت‌های هیپ هاپ است و بنابراین منبع خوبی از ترکیب‌ها و وقفه هاست. تا به امروز، تولید کنندگان از تجهیزات مرموزی برای بازسازی صدای خشن مورد استفاده در قطعات قدیمی استفاده می‌کنند. این امر به قطعات اعتبار بخشیده و خاطره پیشینه هیپ هاپ را در ذهن شنوندگان تداعی می‌کند.

پیشینه


مهم‌ترین دوره‌های تاریخی هیپ هاپ دوره‌های هیپ هاپ مکتب قدیم دوره (۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵) است، که از آغاز دوره هیپ هاپ تا زمان ورود آن به جریان غالب، و دوره هیپ هاپ عصر طلایی (۱۹۸۵ تا ۱۹۹۳) است، که صدای ایست کوست و وست کوست را با هم ادغام کرده و با ظهور رپ گنگستا و جی فانک، که ساخته وست کوست است وارد عصر جدید شد. سالهای پس از ۱۹۹۳ شامل هیپ هاپ پورنو، بیلینگ و ژانرهای مخفی، که دوران جدید را تعریف می‌کند است.

هیپ هاپ در طول دهه ۱۹۷۰ در بلاک پارتی در شهر نیویورک شکل گرفت، یعنی زمانی که دی جی‌ها شروع به جدا کردن بریک‌های کوبه‌ای برای مقابله با آوازهای فانک، سول، R&B و دیسکو کردند. خاستگاه این نوع از آواز به اوسط دهه ۱۹۵۰ بر می‌گردد یعنی زمانی که هنرمند راک سول/فانک جیمز براون دسته ریچارد کوچولو را نخستین گروهی دانست که موسیقی فانک را در بیت راک قرار داد. این آوازها بر مبنای &(به انگلیسی: ndash)؛ دی جی «بریک بیت» ساخته شده‌است. با افزایش محبوبیت هیپ هاپ، نوازندگان شروع به صحبت کردن در حین نواخته شدن موسیقی کردند، و از آن پس «رئیس تشریفات» یا «امسی» نام گرفتند. در سال ۱۹۷۹، دو آلبوم هیپ هاپ نخستین بار به صورت تجاری پخش شد: «شاه تیم ۳ (جاک شخصیت)» ساختهدسته فتبک، و «شادی رپها» ساخته دسته شوگرهیل؛ شادی رپها چهلمین آهنگ برتر آمریکا در نمودار آهنگهای پاپ برتر شد. دسته راک بلوندی با آهنگ شعف، در سال ۱۹۸۰، در فهرست صد آهنگ برتر جایگاه اول را به خود اختصاص داد.

در دهه ۱۹۸۰، هیپ هاپ تنوع بیشتری یافت و تبدیل به نوع پیچیده تری از موسیقی شد. هم‌زمان، فنون پیچیده تری ایجاد شد، که از آن جمله می‌توان بهاسکرچ، و ضبط الکترونیکی اشاره کرد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، با افزایش محبوبیت این ژانر از موسیقی شماری از سبک‌ها و زیر گونه‌های جدید هیپ هاپ پا به عرصه گذاشت. آهنگسازان هیپ هاپ شروع به همکاری با دسته‌های راک کردند و ژانرهای جدیدی همچون هیپ هاپ خودآگاه، جاز رپ و رپ گنگستا را به وجود آوردند.

در دهه ۱۹۹۰، رویارویی طولانی میان رپهای گنگستا در وست کوست و ایست کوست آغاز شد. این امر منجر به فنای هر دوی توپاک شکور و بی. آی. جی بد نام، به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ شد. در سال ۱۹۹۶، گروه رپ کلیولند بون تاگز-ان-هارمونی با آهنگ «چهار راه تا» رکورد ۳۲ ساله بیتلیها برای سریعترین رشد را پشت سر گذاشت، و در سال ۲۰۰۰، آلبوم مارشال مترز ال پی ساخته اولین خواننده سفیدپوست رپ‌‌‌ ‌‌‌‍‌امینم بیش از نه میلیون نسخه فروش داشت و جایزه گرمی را به خود اختصاص داد.

تأثیر موسیق یایی

جدای از محبوبیت بسیار هیپ هاپ، این ژانر از موسیقی تأثیر چشمگیری بر اکثر انواع موسیقی مردمی داشت. برخی هنرمندان بیت یا رپ هیپ هاپ را با راک اند رول، هوی متال، پانک راک، مرنگو، سالسا، کومبیا، فانک، جاز، خانگی، تاراب، رگا، هایلایف، ام بالاکس و سول درهم آمیختند. خوانندگان پاپ نوجوانان و دسته پسرها همچون بک استریت بویز، *NSYNC، کریستینا آگوئیلرا، جسیکا سیمپسون، و بریتنی اسپیرز در بسیاری از تک خوانی‌های خود از بیت‌های هیپ هاپ استفاده می‌کنند.

از اوایل دهه ۱۹۹۰ ارتباطی نزدیک و خاص بین موسیقی هیپ هاپ و موسیقی حزن انگیز بوده‌است.در واقع امروزه تقریباً در تمامی موسیقی‌های حزن انگیز ثبت شده عناصری از موسیقی هیپ هاپیافت می‌شود.ترکیب این دو به نام nu soul در اواخر دهه ۱۹۸۰ در گروه‌های New Jack Swing دیده شدند.با این وجود تا بیش از ظهور نوازندگانی مانند ماری جی بلیگ و ماریا کری شکل مدرن آن بوجود نیامد. در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، تأثیرات موسیقی هیپ هاپ در خوانندگانی مانند دی انجل، لارین هیل، جیل اسکات و آلیشا کیز مشهودتر شد.

طی دهه ۸۰، گروه‌های مشهوری مانند Run-D.M.C هم از هیپ هاپ و هم از هارد راک در ژانرهای جدیدی استفاده کردند که نمونه آن «Walk This Way» است با اجرای Aerosmith که موفقیتی فوق العاده بدست آورد. سایر نوازندگانی مانند آیس تی و گروهش Body Coun از هیب هاب، بانک راک و متال ستفاده کردند، با این حال اینطور گفته می‌شود که اولین گروهی که متال را با تکنیک‌های آوازی رپ آمیخت گروه Anthraxبوده‌است. برداشت جدید «Bring The Noise» توسط (Anthraxو Public Enemy نمونه‌ای خوب ازاولین آهنگ‌های رپ- متال است. Biohazard Faith No More، Rage Against The Machine از جمله سایر نمونه‌های اولیه این گونه موسیقی‌ها می‌باشند. در اواخر دهه ۱۹۹۰ با ظهور گروه‌های مانند لینکین پارک]]، Limp Bizkit وKorn که نیو متال نام گرفتند، موسیقی رپ- متال محبوب تر شد و در عین حال بیشتر مورد انتفاد طرفداران هر دو ژانر موسیقی قرار گرفت.

در آمریکای لاتین، موسیقی رپ در دهه ۱۹۸۰ به صورت toasting که قسمتی ازموسیقی جامائیکایی ragga می‌باشد شناخته شد. به عنوان مثال غزلیات رپ از قبل بخشی ازsoca music بودند. رشد موسیقی هیپ هاپ در این ناحیه باعث ظهور آمیزه‌های آشکاری مانند[reggaeton و timba شد. در آفریقا نیز آوازهای رپ گونه مانند tassou) سنگالی ازقبل بخشی از موسیقی‌های محبوب بودند و موسیقی هیپ هاپ به سهولت به سبک‌های مشهوری مانند taarab و mbalax ادغام شد. در کوبا نیز با گروه‌هایی مانند Anonimo Consejo، Doble Filo، Papa Umbertico و گروه فمینیستی و همجنس بازKrudas هیپ هاپ رشدی قابل توجه یافت.

این ژانر همچنین بر سبک‌های مختلف موسیقی الکنترونیکی نیز تأثیر داشت. تأثیرات موسیقی هیپ هاپ در ژانرهایی مانند trip-hop، jungle، UK garage، grime و سایر ژانرها کاملاً مشهود است.

اثرات اجتماعی [ویرایش]

موسیقی هیپ هاپ قسمتی از یک نهضت فرهنگی به نام هیپ هاپ است که شامل عناصری مانند رقص برک و هنر دیوار نویسی بهمراه فهرست مرتبطی اززبان عامیانه در موسیقی هیپ هاپ, مدهای هیپ هاپ و دیگر عناصر است. محبوبیت موسیقی به محبوبیت فرهنگ هیپ هاپ در ایالات متحده و دیگر کشورها کمک کرد.

اواخر دهه ۱۹۹۰ شاهد افزایش محبوبیت سبک زندگی «bling bling» در موسیقی بود که بر روی نمادهایی همچون ثروت و مقام مثل پول، جواهرات، اتوموبیل و لباس تکیه داشت. با اینکه نماد ثروت از زمان زایش موسیقی هیپ هاپ بوجود آمده بود، فرهنگ جدید و قوی تر«bling bling» ریشه در کارهای بسیار موفق اواسط تا اواخر دهه ۹۰( مخصوصا کارهای ویدیویی) Puff Daddy ، Bad Boy Records و همچنین کارNo Limit Records توسط مستر پی داشت. با این حال واژه آن درسال ۱۹۹۹ (به انگلیسی: Cash Money Records) در کار تک نفره‌اش «bling bling» خلق شد. از مظاهر سبک زنگی و نگرش «bling bling»، طرفداران Cash Money بودند. با اینکه بسیاری از طرفداران رپ، مخصوصا گانگستاها، بی هیچ واهمه‌ای فرهنگ bling bling را دنبال می‌کنند، دیگران (بیشتر هنرمندانی خارج از جریان هیپ هاپ) عملا پیروان بی چون وچرای bling bling را سرزنش کرده و این فرهنگ را ]]ماتریالسم اقتصادی|ماتریالیستی [[می‌نامند.

آلبوم All Eyez on Me محصول سال ۱۹۹۶ بخاطر ژانری که داشت، از آلبوم‌های بسیار تأثیر گذار آن زمان بود و موفق‌ترین کار توپاک شکور محسوب می‌شد.

موفقیت چشمگیر هیپ هاپ --- مخصوصا سبک رپ گانگستری --- اثرات اجتماعی بسیاری نیز در طرز رفتار جوان مدرن داشته‌است. رفتارهای خودخواهانه‌ای که معمولاً در غزلیات و آثار ویدیویی برخی از هنرمندان هیپ هاپ نمایش داده شده‌است، بارها اثراتی منفی بر برخی از طرفداران ایده‌آلیست آنها داشته است. این در حالی است که بطور حتم رفتارهای تعدادی از هنرمندان خاص نمی‌تواند نشان‌دهنده رفتار جامعه هیپ هاپ باشد، و تأثیر محتوای غزلیات هیپ هاپ بر جوانانی که بخشی از فرهنگ هیپ هاپ را تشکیل می‌دهند جای بحث دارد، چنین جوانانی اغلب نقاب شخصیتی یک" گانگستراً را دارند در حالیکه عضو هیچ گروه تبهکاری نیستند. اغلب چنین نقاب‌های شخصیتی موجب رفتارهای غیر اجتماعی مانند کناره گیری از دوستان، بی توجهی به تحصیلات، عدم پذیرش قدرت‌ها و انجام جرم‌های کوچک مانند خرابکاری می‌شود. در حالیکه اغلب شنوندگان می‌توانند نکات داستان‌های مربوط به رفتار اجتماعی را تشخیص دهند، یک گونه فرهنگ فرعی بنام pseudo-gangsta در میان جوانان آمریکای شمالی ایجاد شده‌است.

از آنجا که موسیقی هیپ هاپ تقریباً همیشه بریک مردانگی زیاد تاکید دارد، چنین گفته می‌شود که غزلیاتش نشاندهنده یک ذهنیت homophobic است. اغلب تردیدها و گمان‌های در مورد وجود تعداد بسیاری موزیسین‌های هیپ هاپ همجنسگراوجود دارد که از ترس از دست دادن کارشان خود را مخفی نگه داشته‌اند. چنین شایعاتی در مورد برخی هنرمندان هیپ هاپ از قبیل کوئین لطیفه، دا برات و برخی دیگر گفته می‌شود. در سال ۲۰۰۱، فستیوال سالانه به نام PeaceOUT World Homo Hop Festival در اوکلند در کالیفرنیا برگزار شد که برای اولین باردر این فستیوال تمامی نوازندگان همجنسگرا، دو جنسی و رپ‌هایی که تغییر جنسیت داده بودند حظور داشتند و از آن تاریخ این فستیوال هر ساله برگزار شده ست. در سال ۲۰۰۳به همجنسگراو هنرمند رپ و هیپ‌ها، ]]کاشن [[عنوان Baby Phat داده شد، با این وجود آثار او هرگز به معرض نمایش گذاشته نشدند. در سال ۲۰۰۵، Pick Up the Mic عرضه شد که در آن به نوازندگان LGBT هیپ هاپ پرداخته شده بود.

هیپ هاپ زبان عامیانه خود را دارد که شامل کلماتی مانند yo، flow و phat می‌باشد. به دلیل موفقیت تجاری قابل توجه هیپ هاپ در اواخر دهه نود و اوایل قرن ۲۱، بسیاری از این گونه کلمات در لهجه‌های مختلفی در سرتاسر آمریکا و جهان بکار رفتند و حتی کسانی که از طرفداران هیپ هاپ نبودند از کلماتی مانندdis بارها استفاده می‌کردند. کلماتی مانند homie نیز وجود دارند که به پیش از زمان هیپ هاپ بر می‌کردند اما اغلب به هیپ هاپ نسبت داده می‌شدند و دلیل آن هم ارتباط نزدیک بین آثار هیپ هاپ و لهجه بسیاری از نوازندگان است، انگلیسی محاوره‌ای آفریقایی آمریکایی . برخی مواقع اصطلاحاتی مانند «خیلی باحالی» با یک ترانه جا افتاده ( در اینجا، در ترانه « دستانت را جایی نگه دار که من ببینم» با باستا رایمز و تنها به همین صورت کوتاه شده بکار می‌روند. زبان عمیانه‌ای مانند Snoop Dogg و E-۴۰ که قانونمند هستند ودر آنها با اضافه کردن «-izz» به وسط کلمه‌ها "shit" به "shizznit" تبدیل می‌شود اهمیتی خاص دارند(بعضی مواقع نیز "n" اضافه می‌گردد). این روش‌ها که اززبان بی مفهوم فرنکی اسمیت در ترانه سال ۱۹۸۰ او به نام «DoubleDutch Bu» آغاز شده است، حتی در میان کسانی که طرفدار هیپ هاپ نیستند نیز رواج یافته، در حالیکه این افراد احتمالاً از منشاء آن بی اطلاع هستند.

سانسور

احتمالاهیپ هاپ به دلیل بکارگیری الفاظ نامناسب در مقایسه با سایر موسیقی‌های سال‌های اخیر بیش ازهمه با مشکل سانسور مواجه بوده‌است. بسیاری از اشعار این سبک تجسم کننده جنگ و کودتاهایی هستند که در نهایت به سرنگونی نظام می‌انجامند. برای مثال شعر «(به انگلیسی: Gotta Give the Peeps What They Need)» محصول گروه Public Enemy بدون کسب اجازه از سازندگان آن مورد ویرایش قرار گرفت که طی آن کلماتی همچون «آزاد Mumia».[۳] استفاده گسترده از فحش و ناسزا در بسیاری از اشعار باعث شده‌است که بر سر پخش آنها بصورت آثار ویدیوییدر کانال‌های تلویزیونی مثل MTV و یا در رادیو جنجال‌های بسیار برانگیخته شود. در نتیجه بسیاری از آثار هیپ هاپ بصورت سانسور شده پخش می‌شوند که طی این سانسورها کلمات مستهجن حذف شده (در حالیکه موسیقی متن حذف نمی‌شود) و یا حتی کلمات و اشعاری کاملاً متفاوت جایگزین آنها می‌شود. نتیجه، که معمولاً باعث می‌شود باقی اشعار نامفهوم شوند و یا با ضبط اصلی کار متناقض باشند، همراه با دیگر جنبه‌های موسیقی کاملاً مورد توجه قرار گرفته‌اند و در فیلم‌هایی همچون Austin Powers in Goldmember مورد مضحکه قرار گرفته‌اند، که در آن شخصیتی که در فضای مضحکه آمیزی از هیپ هاپ در حال بازی است، شعری را می‌خواند که کاملاً سانسور می‌شود.

در سال ۱۹۹۵ راجر ابرت می‌نویسد:

«رپ در محافل سفید پوستان از وجهه بدی برخوردار است. بسیاری بر این باورند که موسیقی رپ در بر گیرنده الفاظ مستهجن، خشن، ضد سفید پوست و توهین آمیز نسبت به زنان است. در حقیقت برخی از این الفاظ همین گونه‌اند. اما بیشتر آنها اینگونه نیستند. این در حالیست که بسیاری از سفید پوستان اهمیتی نمی‌دهند. آنها صدای سیاه پوستان را ناخشنود و نا هماهنگ می‌دانند. با این حال رپ اکنون همان نقشی را بازی می‌کند که باب دیلن در سال ۱۹۶۰ بازی می‌کرد. رپ آرزوها و خشم‌های یک نسل را بیان می‌کند و قسمت اعظم آن در غالب نوشته‌های رسا موجود است.»

دنیای هیپ هاپ

با اینکه موسیقی هیپ هاپ برای اولین بار در ایالات متحده خلق شد، اکنون به اکثر نقاط جهان راه پیدا کرده‌است. موسیقی هیپ هاپ تا قبل از دهه ۱۹۸۰ تنها در ایالات متحده رواج داشت. در طول آن دهه بود که این موسیقی راهش را به قاره‌های دیگر جهان باز کرد و تبدیل به موسیقی متن بسیاری از کشورها شد. رواج این موسیقی با رواج فرهنگ هیپ هاپ همگام بود - همانطور که رقص برک محبوبیت کسب می‌کرد، گروه‌های طرفدار رپ و هیپ هاپ هم بیشتر و بیشتر شدند.

آرسانه‌ها

چند مجله بزرگ آمریکایی کار خود را به هیپ‌هاپ اختصاص داده‌اند که از جمله آنها می‌توان به «منبع»، «اکس اکس ال» و «وایب» اشاره کرد. در گذشته، بی ای تی برای مدتها تنها تلوزیونی بود که برنامه‌های هیپ‌هاپ را پخش می‌کرد، اما در سالهای اخیر کانال‌های جاز همچون وی اچ ۱ و ام تی وی بیش از هر ژانر دیگری به پخش برنامه‌های هیپ‌هاپ پرداخته‌اند. بسیاری از شهرها بطور مستقل خبرنامه‌های هیپ‌هاپ دارند و این در حالیست که درتعدادی از کشورها مجله‌های هیپ‌هاپ در سطح تیراژ ملی منتشر می‌شوند. قرن بیست‌ویکم با ظهور رسانه‌های آن‌لاین همراه شده‌است و امروزه سایت‌های طرفدارهیپ‌هاپ هر روزه خبرهای دنیای هیپ‌هاپ را بطور جامع پوشش می‌دهند.

بیوگرافی انریکه



نام: انریکه ایگلسیاس(Enrique Iglesias)
نام کامل:انریکه میگوئل ایگلسیاس پریسلر(Enrique Miguel Iglesias Preysler)
تاریخ تولد: 8 می 1975
ملیت: اسپانیایی
قد : 189 سانتی متر
جنسیت: مرد
مکان تولد : مادرید – اسپانیا
شغل : موزیسین ، بازیگر
نام پدر : خولیو ایگلسیاس ( بازیگر و موزیسین ، متولد 23 سپتامبر 1943 که در 20 جولای 1971 با مادر انریکه ، ایزابل ازدواج کرده و در تاریخ 1978 از هم جدا شدند )
نام مادر : ایزابل پریسلر ( متولد 18 فوریه 1951 )
نام خواهر : ماریا ایزابل ایگلسیاس پریسلر ( خواننده و بازیگر اسپانیایی متولد 3 سپتامبر 1971 ).
نام برادر : خولیو خوزه ایگلسیاس پریسلر ( متولد 25 فوریه 1973 )
خواهران ناتنی : ویکتور ایگلسیاس رینز برگر و کریستینا ایگلسیاس رینز برگر ( این دو دوقلو هستند که در سال 2001 متولد شده اند و مادرشان میراندا رینز برگر بوده که سابقاً یک مدل هلندی بوده است )
برادران ناتنی : الخاندرو ایگلسیاس رینز برگر ( متولد 9 سپتامبر 1997 که مادرش میراندا رینز برگر بوده است ) رودریگو ایگلسیاس رینز برگر ( متولد 3 آپریل 1999 که مادرش میراندا رینز برگر بوده است )
روابط دوستانه : آنا کورنیکووا ( جزء 10 بازیکنان برترین تنیس دنیا که در حال حاضر با ایشان ازدواج کرده ) جنیفر لاوهویت ( هنرپیشه زن )
نام همسر : آنا کورنیکووا ( متولد مسکو-روسیه که جزء برترین تنیسورهای زنان دنیا محسوب می شود و تمام شهرت آنا به خاطر اندام و هیکل بسیار زیبای وی می باشد که توانسته در یک مسابقه تنیس قهرمان تنیس زنان دنیا را شکست دهد. هم اکنون آنا به ورزش تنیس همانند گذشته نمی پردازد )[/align]
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

انریکه میگل ایگلسیاس پریسلر (به اسپانیایی: Enrique Miguel Iglesias Preysler)
خواننده و ترانه سرا در هشتم ماه مه ۱۹۷۵ در مادرید (اسپانیا) از تبار اروپایی-آسیایی دیده به جهان گشود.
پیشهٔ انریکه ایگلیساس در کمپانی مستقل فنوسویا شروع شد که به او یاری کرد تا به یکی از محبوب‌ترین هنرمندان آمریکای لاتین و بازار لاتین ایالات متحده تبدیل شود، با فروشی که بیش‌تر از اکثر آلبوم‌های اسپانیولی دیگر هنرمندان در آن دوره زمانی بود. پیش از سال ۲۰۰۰ او گذاری به جریان اصلی بازار انگلیسی زبان کرد و یک قرارداد منحصر به فرد را برای چند-آلبوم با شرکت یونیورسال میوزیک به مبلغ بی‌سابقهٔ ۴۸٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار امضا کرد تا بخش لاتین این شرکت آلبوم‌های اسپانیولی وی و شرکت اینتراسکپ آلبوم‌های انگلیسی او را منتشر نماید.
۵ آهنگ ایگلسیاس در جایگاه شماره یک در ردهٔ جدول بیلبورد دارد، و رکورد ارائه ۱۷ تک آهنگ شماره یک اسپانیولی را در جدول ترک‌های داغ لاتین بیلبورد را داراست. آلبوم‌های او هم اینک بیش از ۴۰ ملیون فروخته‌اند که او را پرفروش‌ترین هنرمند موسیقی اسپانیولی‌زبان در جهان می‌گرداند.
انریکو کوچکترین پسر خولیو ایگلسیاس ، معروف ترین خواننده ی اسپانیایی است که البته پدرش اذعان داشته که دوست داشته پسرش هر کار دیگری را پیش می گرفته تا خوانندگی اگر چه انریکو پسر خولیوی معروف بود اما از همان آغاز رابطه چندان صمیمانه ای با پدرش نداشته زیرا او بیشتر وقتش را در خارج از منزل بوده و همچنین انریکو از اینکه مادرش تنها زن زندگی پدرش نیست ناراحت بود و این شیوه را نمی پسندیده .
انریکو در 8 می سال 1975 در مادرید اسپانیا به دنیا آمد مادرش که روزنامه نگاری به نام ایزابل بوده که 8 سال پس از تولد انریکو از پدرش جدا شده انریکو در یکی از مصاحبه هایش گفت: وقتی بچه بودم کار را برای مدتی کنار گذاشتم کاری که پدرم هرگز انجام نداد این بود که از من حمایت نکرد.او همچنین یک خواهر و یک برادر به نام های جولیا کابلی ودارد به اضافه دو برادر ناتنی دوقلو و دو خواهر ناتنی دوقلو.
پس از اون انریکو با پدرش به میامی میان به خاطر عملیات تروریستی که در زادگاهش در اون زمان به وقوع پیوسته بود.او موسیقی را از 13 سالگی شروع کرد و در سال 1991 قدم به دنیای موسیقی گذاشت که تاکنون بیش از 30 میلیون از نسخه های آلبوم هایش به فروش رفته و جالب این است که تنها 7 آلبوم بیرون داده.
انریکوبه 4 زبان انگلیسی و اسپانیایی و ایتالیایی و پرتغالی تا حالا خوانده است که ترانه های اسپانیایی و انگلیسی او بیشتر مورد استقبال بوده،این آلبوم را در 3 سال به تنهایی ضبط کرده و بدون اینکه خانواده اش بفهمند به بازار داده انریکو می گوید من هیچ وقت نمی خواستم اینو به خانواده ام بگم چون مورد تمسخر واقع می شد من برای اون خیلی احترام می گذاشتم و واقعا خواستارش بودم مثل زمانی که مثلا شما دارید شام می خورید و به پدرتان می گویید من می خواهم خلبان شوم و او هم در جواب می گوید حرف اضافی نزن و شامتو بخور من هیچ وقت نمی خواستم اینو بشنوم.
خواندگانی چون لایوئل ریچی در زمان جوانی روی او تاثیر گذاشته بودند .پس از آن آلبوم دیگری را به بازار عرضه کرد که برنده ی جایزه ی گرمی شد او حتی موفقیت های دیگری را نیز تا سال 99 به چنگ آورد و ترانه های بایلاموس او به صدر صد آهنگ برتر در سپتامبر در انگلستان رسید.
انریکو تا کنون 116 جایزه پلاتینیوم رکورد و 227 جایزه (بهترین دستاوردهای هنری) را گرفته.می توان گفت انریکو می خواهد رکورد پدرش را بزند پدرش 250 میلیون نسخه از آلبوم هایش را فروخته که انریکو در صدد است این رکورد را بزند.
انریکو هچنین در فیلم روزی روزگاری در مکزیک به کارگردانی رابردت رودیگوئز همراه بازیگرانی مانند آنتونیو باندراس و جانی دپ شرکت کرده.
انریکو اصلا ساعت به دستش نمی بنده اما مشخص نیست که چرا در یک تبلیغ ساعت شرکت کرده و اونو به مشتش بسته همچنین انریکو آدم ولخرجی نیست و عادت به ولخرجی نداره و همیشه پول کمی در جیبش می گذاره اما معلوم نیست که وقتی با آنا بیرون میره چقدر پول همرا خودش می بره!؟!انریکو به کلاه آبی علاقه منده و بین کارتونها هم از باگز بانی و پینوکیو خوشش میاد همچنین بهترین هدیه کریسمسو سپری کردن اوقات با دوستانش می دونه و همه جور مجله ای هم می خونه.



آغاز فعالیت
ایگلسیاس پسر خوانندهٔ معروف اسپانیایی خولیو ایگلسیاس و روزنامه نگار فیلیپینی، ایزابل پریسلر است. او در مادرید اسپانیا به دنیا آمد و والدین او وقتی سه ساله بود، از هم جدا شدند. پس از خبر وسیع ربوده شدن پدر بزرگ او دکتر خولیو ایگلسیاس پوگا توسط اتا باسک (که البته دو هفته بعد بدون هیچگونه صدمه‌ای پیدا شد)، او در سال ۱۹۸۳ در سن ۸ سالگی به میامی، فلوریدا، در ایالات متحده، نقل مکان کرد تا با پدر خود زندگی کند.با این حال پدرش به ندرت در خانه بود و او توسط دایه‌ای به نام الویرا الوارز پرورش یافت.و به مادر خود در هر تابستان سر می‌زد.
در میامی، ایگلسیاس از نعمت و تجمل فرزند یک ملیونر بودن لذت می‌برد ولی بعدها ذوق و قریحهٔ خود را برای چیزهای ساده تری توسعه داد، حقیقتی که بعدها نمای کنسرت او را با ظاهر شدن در البسهٔ ساده مانند تی شرت‌های نخی سپید و جین جلوه گر شد.
او از حشره ها خرمگس وسوسک ساه را دوست دارد


پیشه هنری
در هنگامیکه در دانشگاه میامی، مشغول به تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی بود، تصمیم گرفت حرفهٔ موسیقی خود را دنبال کند اما فاقد سرمایه لازم برای ضبط یک نمونه نوار بود.چون خواسته بود که بلند پروازی خود را از خانواده اش پنهان نگه دارد از دایه خود، الیوارس، ۲۰۰۰ دلار قرض کرد. آزمایش خوانندگی او را، مدیر برنامهٔ آیندهٔ او، فرمن مارتی‌نز انجام داد و تحت تأثیر کار انریکه قرار گرفت. با نام مستعار «انریکه مارتی نز»، این دو ترانه نمونه او را برای شرکت‌های مختلف ضبط فرستادند. ماه‌ها بعد، ایگلسیاس قرار دادی با فونوسیوا امضاء کرد و سپس به تورنتو، کانادا رفت تا نخستین آلبوم خود را در کمال گمنامی ضبط کند.
به خواست وی برای کم اهمیت کردن نسب خانوادگی وی، ایستگاه‌های رادیو او را تنها با نام انریکه معرفی نمودند
.

ازدواج
انریکو ایگلسیس خواننده محبوب اسپانیا یی (من و همه ) با آنا کورنیکو فا تنیسور روسی ازدواج کرد . این زوج طی مراسمی مخفیانه در پورتو والارتا مکزیکو با یکدیگر ازدواج کردند . هیچ کس از این ازدواج اطلاع نداشت تا این که آنا خانومش در یک مسابقه تنیس خیریه بدون مقدمه رو به تماشاگران کرد و به آنها اعلام کرد که یک ماهی است که با انریکو ازدواج کرده است. او در حالی که می خندید گفت : می دانم همه شما شوکه شدید . ولی این تصمیم من و انریکو بود . می خواستیم یک ماه بدون درد سر در کنار هم باشیم و ماه عسل خود را با آرامش برگزار کنیم . باید بگویم انریکو همسر بی نظیری است و خوشحالم که با او ازدواج کرده ام .

آنا کورنیکوفا تنیسور مشهور روسی در سپتامبر 2002 به خاطر کمردرد از دنیای حرفه ای تنیس خداحافظی کردو اکنون بیشتر در مسابقات خیریه شرکت می کند . او در یکی از همین مسابقات با انریکو آشنا شد که این آشنایی پس از مدت کوتاهی منجر به ازدواج شد.

نکات خواندنی درباره انریکه ایگلسیاس Enrique Iglesias :

1. نام کامل : Enrique Miguel Iglesias Prysler
2. تاریخ تولد : 8 می 1975 – 18 اردیبهشت 1354
3. نشانه ماه تولد : گاو
4. سن : 32 سال
5. پدر : خولیو ایگلسیاس (معروفترین خواننده اسپانیا)
6. مادر : Isabel Prysler جامعه شناس و خبرنگار
7. پدر و مادر وی زمانی که او تنها 5 سال سن داشت از هم جدا شدند
8. قد : 189 سانتی متر
9. سایز پا : 44
10. رنگ چشم و رنگ مو : هر دو قهوه ای روشن
11. وی یک خواهر و یک برادر دارد که هر دو از او بزرگتر هستند. 2خواهر و 2برادر ناتنی نیز دارد
12. انریکه قبل از هر کنسرت چای چینی می نوشد
13. خودش را اول یک شاعر و بعد یک خواننده می داند
14. علاقه زیادی به حیوانات خانگی دارد
15. دوست دارد هر شب تا نزدیک صبح در دیسکو باشد و برقصد و تا ظهر روز
بعد بخوابد
16. مرلین مونرو از هنرپیشه های مورد علاقه اوست
17. او می گوید بدترین کاری که در دوران بچگی کرده است شکاندن پاهای یکی از سگهایش بوده است.
18. عاشق موج سواری است اما یک بار در هنگام موج سواری با درخت بزرگی برخورد کرده و شش روز در کما بود
19. اولین الگویش سوپرمن بوده است.
20. در ابتدای خوانندگی اولین آرزویش تور دور دنیا بوده است
21. بشقاب پرنده را باور دارد
22. هیچ وقت بیشتر از بیست دلار توی جیبش نمی گذارد
23. رنگ های مورد علاقه اش خاکستری سفید سیاه آبی و قرمز است
24. محبوبترین کلاهش کلاه آبی رنگ اوست زیرا یکی از دوستانش که فوت کرده
است این کلاه را به او هدیه کرده است.
25. از اولین قرار با یک دختر برای آشنایی با وی متنفر است.
26. هم اکنون در میامی زندگی می کند
27. علاقه زیادی به اتومبیل های کروکی دارد
28. غذای مورد علاقه اش همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده است
29. از سیگارو مشروبات الکلی متنفر است
30. بیکاری دیوانه اش می کند
31. خودش را آدم صادقی می داند که همواره جرع صداقتش را می کشد
32. در طی سه سال به طور پیاپی شماره یک بود
33. تمامی هفت آلبوم او جمعا سی میلیون نسخه فروش رفته اند
34. او با اولین آلبوم خود توانست جایزه Grammy را از چنگ ریکی مارتین در
آورد
35. دو تا سریال آبکی آمریکای لاتین با آهنگ های او معروف شدند
36. ترانه سرایی را از سن شانزده سالگی آغاز و در یک اتاق بسیار کوچک که
متعلق به یکی از دوستان پدرش بود اغاز کرد
37. الگوی او در بین خواننده ها در جوانیLionel Richie بوده است که انریکه در آلبوم Escape خود نیز یک ترانه با عنوانTo Love A Woman با وی خوانده
است.
38. چهار آلبوم او اسپانیایی و سه آلبوم دیگرش انگلیسی هستند
39. در اولین آلبوم خود برای اینکه خودش را از پدرش جدا کند از نام خانوادگی Martinez بر روی نوارهای خود استفاده کرد
40. گروه های موسیقی دهه 80 مانندِDire Straits و The Police را دوست دارد
41. سه آلبوم خود را با Fonovisa ضبط و پخش کرده است
42. در بیش از 150 سالن در سراسر جهان کنسرت اجرا کرده است
43. اصلا دوست ندارد او را یک ریکی مارتین دیگر صدا کنند
44. گروهی که آهنگ Believe را برای Cher نوشته بودند آهنگ Bailamos را
برای انریکه نوشتنند
45. از بچگی به شوخی با مردم علاقه زیادی دارد
46. او معتقد است بوی طبیعی بدن بهتر از بوی عطر یا ادکلن است
47. هرگز از خوردن صدف سرخ شده سیر نمی شود
48. لباس غیر رسمی مورد علاقه اش جین و تی شرت است
49. اولین آلبوم او با نام Enrique Iglesias در 25 سپتامبر 1995 به بازار عرضه
شد
50. دومین آلبوم او با نام Vivir در 26 ژانویه 1997 به بازار عرضه شد
51. سومین آلبوم او با نام Cosas Del Amor در 1 سپتامبر 1998 به بازار عرضه
شد
52. فیلم های مورد علاقه اش ایندیانا جنز و مهاجمین صندوقچه گمشده هستند
53. بازیگر زن مورد علاقه اش مریل استرپ است
54. انواع سالاد اسپانیایی را دوست دارد
55. تا قبل از حضور در تبلیغ ساعت Viceroy هرگز به دستش ساعت نبسته بود
56. مدیر برنامه های او Rafael Perez Botija کسی است که قبل از این مدیر
برنامه های پدرش نیز بوده است
57. بهترین هدیه کریسمس برای او گذراندن تعطیلات به همراه دوستانش است
58. فارق التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه میامی است
59. هنگام خواب باید یک بالش لای پاهایش بگذارد(یکم باهوش باشید دلیله اینکارش رو میفهمید Laughing )
60. تلفظ صحیح اسم او انریکه است و انریکو یک اسم ایتالیایی است
61. او بعد از پدرش و Antonio Banderas در اسپانیا محبوبترین مرد است
62. او علاقه خاصی به مسواک زدن دارد و روزی پنج بار مسواک می زند
63. بسیاری از منتقدان او به خاطر ریش زیر چانه اش و تی شرت هایی که
می پوشد به او لقب بچه سوسول را داده اند
64. او در فوتبال یک بازیکن فوق العاده است
65. او یک خواننده مردمی است
66. از اینکه دیگران بدون شناخت درباره او قضاوت کنند بیزار است
67. بازیگر مرد محبوب او آنتونی هاپکینز است
68. شخصیت کارتونی مورد علاقه اش باگزبانی است
69. علاقه زیادی به خواندن آثار ارنست همینگوی دارد
70. تا کنون هزاران بار کارتون پینوکیو را دیده است
71. انریکه در بیش از 50 برنامه تلویزیونی مجریگری کرده است
72. مسافرت را خیلی دوست دارد
73. دوستان کم اما وفاداری دارد
74. تعطیلات محبوبش کریسمس است
75. کلیپ Escape را با همرای همسرش ساخته است
76. آنا کارنیکوا پس از دوستی با انریکه یک بار او را به خاطر کلیپ
Addicted ترک کرده و انریکه نیز از دوری او اشک ریخته بود
77. خودش را با مطالعه مجلات به روز نگه می دارد
78. می خواهد هوانوردی یاد بگیرد
79. شعار زندگیش تلاش برای شاد زیستن است
80. هر وقت که دیدید انریکه غیبش زد سری به برگر مک دونالد یا کینگ در آن
محل بزنید
81. برادر او Julio معروف به Junior ترانه باور کن گوگوش را خوانده است
82. خواهرش Chabeli گوینده اخبار تلویزیون است
83. در آلبوم سال 1999 خود با نام Enrique یک آهنگ با Withney Houston اجرا کرده بود و قبل از این آهنگ حتی یک بار هم با Withney Houston
ملاقات نکرده بود
84. هنگامی که پدر و مادرش از هم جدا شدند مادرش همان موقع و پدرش نیز در
سن 52 سالگی ازدواج مجدد کردند
85. او قصد دارد نام خود را در کتاب رکوردهای دنیا بالاتر از نام پدرش ثبت کنند
86. یکی از مخالفان جناح انریکه نام آهنگ Bailamos او را به
Got A Mole تغییر داده است
87. این شایعه بود که Christina Aguilera خواننده آمریکایی با او روابطی داشته
است این شایعه پس از اجرای این دو با آهنگFuture در شبکه MTV قوت گرفت
88. اغلب در طول اجراهایش پایه بلندگو را روی زمین می بینید یا انریکه را در حال دویدن
89. دوست ندارد در گروه موسیقی لاتین قرار بگیرد زیرا مردم همیشه از یاد
می برند که او اهل مدیترانه است نه کاراییب
90. انریکه رقص سالسا بلد نیست
91. در بین خواننده های فعلی علاقه خاصی به Marc Anthony دارد
92. انریکه اولین کسی بود که در طول مراسم American Music Awards در
قسمت تماشاگران به اجرای برنامه پرداخت
93. انریکه اولین آلبوم خود را به دایه اش Alivaro Olivarez تنها کسی که
می دانست او رویای خواننده شدن در سر داشت تقدیم کرده است
94. بهترین آهنگ او از دید طرفداران آهنگHero از آلبوم Escape است انریکه
این آهنگ را به جان باختگان حادثه 11 سپتامبر تقدیم کرده است
95. در مدرسه دانش آموز خجالتی بود و دخترها حتی وجودش را احساس
نمی کردند
96. او در ابتدا هرگز دوست نداشته که یک خواننده شود زیرا گفته بود که دوست
ندارد مثل پدرش زن دوست شود
97. او همیشه موقع خواب نیاز به نوشیدنی دارد
98. او پس از قرار گرفتن آهنگ Bailamos در بین آهنگ های فیلم Wild Wild West موفق شد با ویل اسمیت بازیگر نقش اول این فیلم رابطه ای دوستانه برقرار کند
99. انریکه آهنگ Quizas خود را به پدر خود تقدیم کرده است
100. انریکه عاشق برنامه MTV است

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب حالا میخوام تاپیک و با چنتا عکس بسیار زیبا از انریکه به پایان برسونم









بیوگرافی متالیکا

هفتمین گروه پر فروش موسیقی در تاریخ آمریکا !! آغاز کار از جایی است که Lars گروهی برای خود نداشت اما بعد از پیوستن James به او تشگیل شد . آنها در ابتدای کار دو آهنگ ساده و با ضبطی ارزان ساختند . وظیفه جیمز خواندن ، ریتم گیتار و حتی نواختن گیتار باس بود . لارس نیز کم وظیفه نبود و کارسخت زدن درام را با او بود . پس از مدتی Ron Mc Goveny ‌وظیفه زدن باس را بر عهده گرفت و Dave Mustain وظیفه ریتم و لید گیتار را به عهده گرفت . متالیکا دو شو در سانفرانسیسکو اجرا کرد و توانست هواداران زیادی به دست آورد . بعد از مدتی Cliff Burton ‌به متالیکا پیوست . بعد از آن با دو تلفن و یک پواز در سال 1983 Kirk Hammet نیز به گروه پیوست . اولین آلبوم متالیکا Kill Em All د ر اواخر سال 83 ارائه شد و خیلی ها از اینکه این گروه توانسته بود شهرت و اعتبار زیادی کسب کند و در اروپا و آمریکا رواج پیدا کند بسیار عصبی بودند . در سال 1981 و به طور دقیق 28 اکتبر نوازنده درام یعنی Larse Ulrich از طریق آگهی روزنامه پیشنهاد تشکیل یک گروه هوی متال را میدهد که از طرف James Alan Hetfield نوازنده گیتار و خوانده پاسخ مثبت می گیرد .لارس در 26 دسامبر 1963 در کپنهاگ دانمارک و جیمز در 3 آگوست 1963 در لس آنجلس به دنیا آمده بودند . آنها برای گروه کاملا شکل نگرفته خود نام Metallica را انتخاب کردند آنها برای انتخاب اعضای مناسب گروهشان دست به ساختن چند قطعه آزمایشی کردند . اولین کار آزمایشی این گروه (کشتار آهنین) Metal Massacre در ژانویه ???? با نوازندگی درام لارس , بیس و خوانندگی جیمز و تک نوازی گیتار لیودگراند به بازار عرضه شد . ولی در دومین قطعه آزمایشی آنان به نام (روشنایی را فراری دهید) Hit the light تغییراتی در این گروه صورت گرفت و به جای لیود گراند نوازنده دیگری به نام دیو ماستین Dave Mustaine نوازندگی گیتار را بر عهده گرفت و شخصی به نام (ران مک گاونی) نوازندگی گیتار بیس را بر عهده گرفت که با آمدن او جیمز به نوازندگی گیتار و خوانندگی مشغول شد . پس از آن آنان برای اجرای این قطعات به سانفرانسیسکو سفر کردند که تمامی اجراهای آنان در کلوپ های زیرزمینی سانفرانسیسکو صورت گرفت . پس از این اجراها بود که گروه تصمیم گرفت تغییراتی در خود به وجود بیاورد و تمام نقاط ضعف خود را تقویت کند . از این رو شخص جدیدی به نام (جف وارنر) J.Warner به جای ران مک گاونی وارد گروه شد ولی این عضو جدید هم نتوانست رضایت لارس و جیمز را جلب کند و پس از مدتی از گروه کنار گذاشته شد . سرانجام در اواخر سال ???? شخصی به نام (کلیفورد لی برتون) Clifford Lee Burton متولد ?? فوریه ???? در کالیفرنیا که پیش از آن در گروه Truma فعالیت می کرد به گروه پیوست و با آمدن او گروه پیکره اصلی خود را پیدا کرد و آنان در ماه مه ???? اولین آلبومشان را با نام (همه آنها را بکشید) Kill em All را به بازار عرضه کردند . پس از به بازار آمدن اولین آلبوم مشکلاتی در گروه به وجود آمد که نتیجه آن اخراج دیو ماستین از گروه بود که دیو ماستین بلافاصله پس از اخراج از گروه دست به ایجاد گروه رقیبی به نام (مگادث) Megadeath زد . پس از اخراج ماستین شخصی به نام (کرک همت) Kirk Hammet متولد ?? نوامبر ???? در سانفرانسیسکو که سابقا در گروه Exodus فعالیت داشته وارد گروه شد که یکی از بهترین شاگردان (جوساتریانی) Joe Satriani استاد بنام و پر آوازه گیتار بود . همت اولین اجرایش در ?? آوریل ???? به خوبی درخشید و به سرعت خود را با سایر اعضای گروه هماهنگ نمود . گروه در ?? آگوست ???? اولین اجرای زنده شان را در شیکاگو اجرا نمودند که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت . سپس انها برای اجرای دومین آلبومشان بنام (سوار بر آذرخش) Ride the lighting راهی دانمارک شدند . ولی پیش از آن به انگلستان رفتند تا به همراه گروه دیگری به نام (تیوستد سیستر) Twisted sister دست به یک اجرای زنده بزنند . آنجا بود که آنان با شخصی به نام (پیتر منش) Peter Mensch که پیش از آن گروه Def Leppard را به شهرت جهانی رسانده بود آشنا شدند و برای اجرای دومین اثرشان با وی قرارداد همکاری بستند . در اواسط سال ???? دومین آلبوم این گروه به بازار عرضه شد که در مدتی کمتر از جند هفته چیزی در حدود ?????? نسخه از این آلبوم به فروش رفت که رکورد خوبی برای این گروه تازه کار محسوب می شد . این موفقیت باعث شد که کار این گروه مورد توجه کمپانی های تهیه و تکثیر آلبوم های موسیقی قرار گیرد که در میان این شرکتها موسسه موسیقی (الکترا) Elcatra موفق به بستن قرارداد با گروه شد گروه پس از آن برای اجرای زنده راهی اروپا شد که از مهمترین اجراهای آنها میتوان به فستیوال (مانستر آف راک) Monster of Rock در انگلستان و (متال همر) Metal Hammer در آلمان اشاره کرد . آنان همچنین در ?? آگوست ???? موفق به دریافت جایزه Gold به خاطر بهترین گروه در آمریکا شدند . پس از این موفقیت ها گروه تصمیم به تهیه سومین آلبومشان به نام (ارباب عروسکهای خیمه شب بازی) Master of Puppets گرفتند و به کپنهاگ دانمارک برگشتند . آنان این آلبوم را در اوایل سال ???? به بازار عرضه کردند که با موفقیت فراوانی مواجه شد . آنان سپس در ?? جولای همان سال به همراه Phil Collins و Eric Clapton تصمیم به اجرای کنسرتی گرفتند که در این میان بر اثر حادثه ای مچ دست جیمز شکست و کار گروه برای مدتی کوتاه متوقف شد . گروه به فعالیت خود ادامه میداد تا اینکه حادثه ای وحشتناک باعث توقف فعالیت گروه شد . در ?? دسامبر ???? هنگامی که گروه قرار بود در کشور سوئد به همراه گروه Anthrax به اجرای برنامه بپردازند اتوبوس حامل اعضای گروه از جاده خارج شد که بر اثر این حادثه فردای آن روز یعنی ?? سپتامبر کلیف برتون بر اثر شدت جراحات وارده در گذشت . گروه به مدت دو ماه دست از کار کشید حتی تا مرز انحلال پیش رفت تا اینکه جوانی به نام (جیسون نیوستد) که پیش از آن در گروه Flotsam & Jetsam فعالیت داشت به جای برتون وارد گروه گردید. آگوست 1987 در دهم آگوست صفحه ی Garage Days Re-Revisited (بازدیدی دوباره - دوباره از گاراژ) به بهانه ی معرفی Jason به هواداران گروه عرضه شد. به نظر می رسد که این صفحه دنباله ی صفحه ی Garage Days Revisited (بازدیدی دوباره از روزهای گاراژ) است که در سال 84 منتشر شده بود. این صفحه فقط شامل آهنگ های کاور شده می باشد. نسخه ی اصلی این اثر هم اکنون موجود نمی باشد و تنها تعداد بسیار اندکی از گردآورندگان و کلکسیونرها آن را دارند. در بیستم همین ماه گروه تور فستیوال اروپایی خود را با اجرایی مخفیانه در Club 100 در لندن آغاز کرد. هزاران نفر برای حضور در برنامه آمده بودند و این در حالی بود که هیچ تبلیغاتی برای آن صورت نگرفته بود. با این وجود، بسیاری نیز پشت درها ماندند. زیرا آن باشگاه فقط گنجایش چند صد نفر را داشت. دسامبر 1987 در روز چهارم دسامبر اولین Home Video ی MetallicA با نام "Cliff "Em All" عرضه شد. این ویدئو بیعتی بود از جانب MetallicA با نوازنده ی باس قبلی گروه یعنی Cliff Burton. آن ها هیچ فیلمی از اجراهای قدیمی گروه نداشتند، بنابراین تصاویری که به صورت غیرقانونی توسط هواداران گروه ضبط شده بود به این Home Video اضافه شد. می 1988 در بیست و چهارم این ماه اولین اجرای فستیوال امریکایی "Monsters Of Rock" به همراه Eddie Van Halen در Country Club در لس آنجلس برگزار شد. آگوست 1988 در روز بیست و پنجم این ماه چهارمین آلبوم گروه با نام And Justice For All (و عدالت برای همه) روانه ی بازار شد. کاری به طول "03:"65 از کمپانی Elektra و به تهیه کنندگی Flemming Rasmussen. این آلبوم جایگاه بسیار خوبی در میان کسانی که دستی در موسیقی دارند و همچنین شنوندگان حرفه ای موسیقی دارد. آلبومی با سبک و سیاق سیاسی. در این آلبوم MetallicA با لحنی انقاد آمیز دستگاه قضائی آمریکا را زیر سؤال برد. And Justice For All به سرعت تا رده ی ششم پر فروش ترین های آمریکا بالا آمد. آلبوم جدید به طور گسترده در ماه سپتامبر عرضه گشت. در ابتدای این آلبوم ترانه ی Blackened به چشم می خورد که در مورد پایان جهان به وسیله ی جنگ هسته ای صحبت می کند. آهنگ بعدی، And Justice For All است که نوشتن ترانه ی آن به احتمال زیاد الهام گرفته از فیلمی از Al Pacino در سال 1976به همین نام است. موضوع فیلم در مورد وکیلی است که به دنبال عدالت در دستگاه قضایی ای می گردد که در آن افراد بی گناه کشته می شوند به و قاتلین و مفسدان اجازه داده می شود تا با خونسردی در خیابان ها قدم بزنند. لاییریک آهنگ در مورد عدالت از دست رفته در جامعه ای که در آن پول به چیزی مهمتر از حقیقت تبدیل شده است می باشد این گروه پس از اجرای در حدود ??? کنسرت ناگهان در اواخر سال ???? در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ???? در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ???? ادامه داشت تا اینکه در ?? آگوست آن سال گروه با بیرون دادن آلبوم دیگری به نام (سیاه) Black دوباره قدم به عرصه موسیقی گذاشت . این آلبوم شکوه و زیبایی یک کار گروهی را در موسیقی نشان می دهد . تمامی ترانه های این آلبوم از آهنگ تند و سرعتی (ورود مرد شنی) Enter Sandman تا ترانه های سنگین (هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد) Nothing else Matter و (نابخشوده) Unforgiven همه و همه پر از تکنیک و سولوهای زیبا و متفاوت با یکدیگرند . آنان برای تهیه این آلبوم حدود ?? ماه در استودیو مشغول کار بودند و نتیجه این کار شبانه روزی آلبومی شد که چیزی در حدود ? سال جزو پر فروشترین آلبوم های موسیقی جهان محسوب می شد و در حدود???????? فوریه 1989 در سال 1989 MetallicA کاندیدای دریافت جایزه ی Grammy در قسمت Heavy Metal شد. در بیست و دوم فوریه آن ها آهنگ One را در Show ای به صورت زنده اجرا کردند. اما جایزه نهایتآ به Jethro Tull رسید. به نظر نمی رسید که MetallicA از این مسئله ناراحت شده باشد، اگرچه که آن ها پس از از دست دادن جایزه برچسبی با عبارت "Grammy Award LOOSERS" را بر روی آلبومشان اضافه کردند. ژوئن 1989 در بیستم ژوئن Home ویدئوی "Two Of One" عرضه شد. فوریه 1990 MetallicA جایزه ی Grammy را برای بهترین اجرا به خاطر اجرای One دریافت کرد. هنگامی که گروه بر روی سکو جایزه را دریافت می کرد، اعضا تشکری ویژه از Jethro Tull به خاطر نگرفتن جایزه ی امسال تشکر کردند. (زیرا آن ها سال پیش جایزه را برده بودند.) اکتبر1990 MetallicA به استودیوی"One On One" در هالیوود شمالی رفت تا آلبوم بعدی خود را ضبط کند. زمان می گذشت و گروه تا شانزدهم ژوئن سال بعد نیز کار ضبط را به پایان نرسانده بود. آلبوم توسط Randy Staub با کمک Mike Tacci ضبط شد و Bob Rock به همراه Hetfield و Ulrich تهیه کنندگی آن را بر عهده داشتند. نوامبر 1990 در چهارم نوامبر گروه Track ی با نام Stone Cold Crazy را به عنوان نمونه ای برای کمپانی Elektra ضبط کرد. یکی از اساتید موسیقی (فکر می کنم Jimi Hendrix) گفته: "هنگامی که آلبومی از یک گروه با استقبال بیش از حد مواجه بشه باید کار آن گروه رو تمام شده دونست چون از آن به بعد توقعات از آنها بالاتر می ره و همه انتظار آلبوم های بهتری رو از گروه دارند و همین ادامه ی کار را بسیار سخت میکنه." و همین اتفاق پس از عرضه ی Master Of Puppets برای MetallicA افتاد! در 27 ام مارس گروه توری را با Ozzy Osbourne آغاز کرد. این تور که در حمایت از Ozzy بود برای MetallicA بسیار مهم بود، زیرا محبوبیت گروه روز به روز افزایش می یافت و آن ها آماده بودند تا دوره ی بزرگی از تاریخ کاریشان را آغاز کنند. همچنین این آخرین تور گروه به عنوان گروهی حمایت کننده بود. جولای 1986 در 26 ام جولای، مدتی کوتاه قبل از اجرایی در Evansville, Indiana مچ دست James در حادثه ای در هنگام ورزش اسکیت بورد شکست و اجرا منتفی شد. در تمام مدت تور James در حالی که بلندگو را با بازوی قلاب شده نگه می داشت آهنگ ها را می خواند و John Marshall از گروه Metal Church به عنوان نوازنده ی میهمان گیتار می زد. سپتامبر 1986 روز شنبه 27 سپتامبر 1986، حادثه ای تلخ در انتظار گروه بود. دو اتوبوس MetallicA که برای تور در اختیار آن ها بود، در اسکاندیناوی در جاده ی god-forsaken بین شهرهای استکهلم و کپنهاگ در حرکت بودند. جاده متروک بود و جز این دو اتوبوس هیچ وسیله ی دیگری در آن ساعات اولیه ی صبح در آن جاده نبود. ناگهان به دلیلی نا معلوم، دقیقآ قبل از 6:15 صبح راننده ی اتوبوسی که اعضای گروه در آن بودند به شدت به سمت چپ منحرف شد و اتوبوس به سختی در خارج از جاده در حالی که کنترل آن غیر ممکن بود چپ شد. در نتیجه تصادفی تلخ به وقوع پیوست. اتوبوس در نهر آبی در کنار جاده در حوالی شهر کوچک Ljungby در سوئد سقوط کرد. در میان آشفتگی و پریشانی غیر قابل اجتناب که پس از این حادثه به وجود آمد، اکثر مسافران اتوبوس سرنگون شده تلاش می کردند تا خود را از وسیله ی واژگون شده خارج کنند. سه نفر از چهار عضو گروه نیز جزو کسانی بودند که توانستند از اتوبوس خارج شوند. افرادی که از این حادثه جان سالم به در بردند حقیقتآ خوش شانس بودند. همه ی آن ها به طریقی توانستند با کمترین صدمات و شوک وارده از مهلکه فرار کنند. پلیس سوئد به سرعت بر سر صحنه ی حادثه ظاهر شد و راننده را به دلیل مسئولیت داشتن در این حادثه توقیف کرد، اما بعدآ او بدون هیچ جریمه ای آزاد شد. پس از تحقیقات بیشتر معلوم شد که دلیل این حادثه وجود تکه یخی تیره بر سر پیچی تند در جاده بوده است. به هر صورت، متأسفانه یک تلفات در این حادثه وجود داشت، و فرد مرده یکی از افراد گروه بود. در مدت زمانی کوتاه از آن ثانیه های وحشتناک در آن جاده ی متروک در سوئد هستی رویا گونه ی MetallicA ناگهان به کابوسی جهنمی تغییر یافت. بیسیست 24 ساله ی گروه Cliff Burton درگذشت. بعدها James Hetfield در سال 1993 در شرح حادثه چنین گفت: " من دیدم اتوبوس مستقیمآ بر روی او سقوط کرد. پاهای او را دیدم که بیرون افتاده بود. احساس غریبی داشتم. به یاد می آورم راننده ی اتوبوس تلاش می کرد تا پتو را به زور از زیر او بیرون بکشد تا برای افراد دیگر استفاه کند. همان لحظه جلو رفتم، " عوضی اون کار رو نکن." می خواستم او را بکشم. نمی دونستم آیا چیزی نوشیده یا با یخ ها برخورد کرده. تمام چیزی که می دانستم این بود که او رانندگی می کرد و Cliff دیگر زنده نبود." در 29 ام همین ماه هر یک از اعضای گیج و شوکه شده ی گروه به نحوی سعی می کردند تا تشویش و اضطراب خود را از بین ببرند. آن ها به روشی مشترک که همان نوشیدن مشروب بود روی آوردند. James دو تا از پنجره های هتل را شکست و جیغ می زد و بدین وسیله خشم خود را تخلیه می کرد. Kirk و John Marshall آن چنان می لرزیدند که آن شب تا صبح لامپ اتاقشان را روشن گذاشتند. در همین روز Lars, James و Kirk به ایالات متحده بازگشتند. از دست دادن Cliff حادثه ای بسیار تلخ بود. او نه تنها از اصلی ترین اعضای گروه بود بلکه معلم و استادی بسیار خوب برای گروه بود. او ایده های بسیاری را در اختیار گروه قرار می داد. Jason Newsted از او به عنوان استاد خود یاد می کند. MetallicA پس از این حادثه تا دو ماه دست از کار کشید و تا مرز انحلال پیش رفت. اما شناخت صحیح از Cliff خود عاملی بود که موجب شد گروه تصمیم به ادامه بگیرد. اکتبر 1986 در28 اکتبر Jason Curtis Newsted در تست گروه شرکت کرد. او امیدوار بود تا به عنوان بیسیست جدید گروه برگزیده شود. او تمام آهنگ های گروه را در دو روز یاد گرفت، بنابراین وقتی سه عضو گروه از او پرسیدند که مایل به نواختن کدام آهنگ است او گفت: "هر کدام که شما بخواهید." در این تست 45 نفر متقاضی عضویت در گروه شرکت کرده بودند. در پایان MetallicA پنج نفر را به عنوان کاندید برای جایگزینی Cliff انتخاب کرد، اما آن ها Jason را به صرف نوشیدنی به Tommy"s Joint دعوت کردند. قبل از ترک محل ملاقات سه عضو گروه به توالت رفتند و وقتی برگشتند به Jason گفتند: "به MetallicA خوش آمدی."علت این انتخاب توانایی های او و داشتن عاداتی مشابه با گروه بود. به این ترتیب بود که Jason Newsted به عنوان بیسیست جدید و همچنین Backup Vocals به گروه پیوست. Jason قبل از MetallicA در Flotsam and Jetsam و Dogz عضویت داشت. نوامبر 1986 برای فراموشی غم از دست دادن Cliff و همچنین آشنایی بیسیست جدید با امور گروه اقدام به برپایی تورهایی نمود. در هشتم نوامبر Jason اولین اجرای خود را با گروه پیش از اجرای Metal Church در The Country Club در Reseda انجام داد. دومین اجرای او چند شب بعد در Jezabelle"s در Anaheim بود. کپی رسمی از این اثر در سرتاسر جهان به فروش رسید. آنان از آگوست ???? تا ژوئیه ???? اقدام به برپایی بیش از ??? کنسرت در سرتاسر جهان نمودند و اولین اجرای آلبوم جدیدشان را در Madison Square Garden برای هزاران تماشاچی مشتاق به صورت رایگان انجام دادند . یکی از بهترین اجراها کنسرت بزرگی به مناسبت در گذشت (فردی مرکوری) خواننده مشهور گروه (کوئین) Queen بود که به همراه گروه های دیگری چون Gun,n Roses و دیگر اعضای گروه کویین اجرا شد که بلیط های این کنسرت به نفع بیماران مبتلا به ایدز فروخته شده بود . پس از آن گروه از فعالیت خود کاست و به استراحت پرداخت . در این زمان شایع شد که گروه قصد دارد به کار پایان دهد تا اینکه در سال ???? گروه با ارائه البوم جدیدشان به نام (بارگیری) Load به شایعات پایان دادند که از لحاظ سبک و محتوای اشعار باز هم کاری متفاوت محسوب می شود . آنان در سال ???? کار دیگری به نام (بارگیری دوباره) Reload را نیز به بازار ارائه کردند که به گفته اعضای گروه مکمل کار قبلی آنها محسوب می شود . در اوایل سال ???? گروه کار دیگری به نام (روزهای همکاری در گاراژ) Garage Days Inc را به بازار عرضه نمود . اشعار این آلبوم که شامل ?? ترانه می باشد متعلق به گروه های دیگر است که توسط گروه متالیکا بازخوانی و اجرا شده است . درست یک سال بعد یعنی در ???? گروه آلبوم جدید و کاملا متفاوتی به نام (سمفونی و متالیکا) S & M را به بازار ارائه کردند . آنان در این آلبوم بیشتر کارهای قدیمیشان را بازنویسی کردند و برای اجرای این البوم از یک ارکستر سمفونیک کامل استفاده نمودند که میتوان گغت این تنها خلاقیتی بود که آنان برای تهیه این آلبوم به آن دست زدند . آنان در این آلبوم تنها دو کار جدید به بازار عرضه نمودند که (انسان منفی) وMinus Human و (شبدر بدون برگ) No Leaf clover نام داشتند . از دیگر کارهای گروه میتوان به تک اهنگ I disappear اشاره کرد در سال ???? جیسون نیوستد از گروه جدا شد و جای او را اکنون Robert Trujillo پر کرده است که در روز ?? نوامبر ???? در کالیفرنیا متولد شده و مدتی در گروه آزبورن فعالیت داشته است و سر انجام آخرین آلبوم متالیکا که تاکنون وارد بازار شده است آلبوم (خشم مقدس) St.Anger است که در سال ???? وارد بازار شده که باز هم دارای سبکی متفاوت با کارهای قبلیشان است. اعضاء گروه: 1-JAMES ALAN HETFIELD اسامی مستعار:PAPA HET-JAYMZ-HET تاریخ تولد: 13 آگوست 1963-کالیفرنیا. قد: 185 سانتی متر. وزن: 82 کیلو گرم. شغل: خواننده و ترانه سرای اصلی گروه-گیتاریست. همسر:FRANCESCA---اهل آرژانتین-سال ازدواج:1997. فرزندان:CALI TEE (7 ساله)-CASTOR VIVGIL (6 ساله) MARCELLA FRANCESCA (3 ساله). پدر:VIRGIL-شغل: راننده کامیون-در سال 1997 فوت کرد. مادر: CYNTHIA -شغل:خواننده اپرا-بر اثر سرطان فوت کرد. * جیمز هنگامیکه 14 ساله بود پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند. * علت مرگ مادرش آن بود که وی تا آن اندازه مذهبی بود کـه بـه مـصـرف دارو و پـزشــکان اعتــقادی نداشت و همین موضوع سبب مرگش گردید. برادرها:CHRIS-DAVE. خواهر:DEANNA موارد دیگر: * جیمز پیش از آنکه خواننده گردد در چاپ خانه کار میکرده است. * وی به جمع آوری اتومبیل های قدیمی علاقه مند است. * جیمز به الکل اعتیاد داشت که گویا اخیرا موفق به ترک آن گردیده است. * وی شکارچی بسیار ماهری نیز میباشد. * جیمز ترانه "NOTHING ELSE MATTERS" را برای دوست دخترش نخستش سروده است. * وی در یک خانواده بسیار مذهبی پرورش یافت. * بازوی چپ جیمز در جریان یکی از کنسرتهایش دچار سوختگی درجه دو گردید. * یکبار نیز در تصادف رانندگی 40 بخیه به ناحیه سرش زده شد. * یکبار نیز بازوی چپش دچار شکستگی شدید شد و 85 بخیه به بازویش زدند. 2-LARS ULRICH تاریخ تولد: 12 دسامبر 1963-دانمارک. شغل: درامر گروه. قد: 170 سانتی متر. وزن: 59 کیلو گرم. همسر:SKYLAR SATENSTEIN---سال ازدواج: 1997 فرزندان:MYLES(6 ساله)-LAYNE(4 ساله) موارد دیگر: وی پیش از آنکه گروه متالیکا را تشکیل دهد روزنـــامه فروش بوده است. پدر وی نیز تنیس باز حرفه ای بوده. 3-KIRK HAMMETT تاریخ تولد: 18 نوامبر 1962-کالیفرنیا. شغل:گیتاریست اصلی گروه. قد:170 سانتی متر. وزن:61 کیلو گرم. موارد دیگر: وی متاهل میباشد. 4-ROBERT TRUJILLO تاریخ تولد: 23 اکتبر 1964-کالیفرنیا. شغل:نوازنده گیتار باس. قد:175 سانتی متر. موارد دیگر: وی مجرد میباشد. اعضای پیشین گروه: 1-CLIFF BURTON: گیتارست اصلی گروه---وی در سال 1986 در جریان تصادف رانندگی جان باخت. 2- DAVE MUSTAINE: نوازنده گیتار باس---در سال 1983 گروه را ترک کرد. 3-JASON NEWSTED: نوازنده گیتار باس---وی در سال 2001 گروه را ترک کرد. 4-RON MCGOVNEY: نوازنده گیتار باس---در سال 1982 گروه را ترک کرد. جوایز دریافتی: 6 بار GRAMMY AWARDS 3 بار MTV AWARDS - BILLBOARD AWARDS. آلبومها: 1983: Kill 'Em All 1984: Ride the Lightning 1986: Master of Puppets 1987: Garage Days Re-Revisited (EP) 1988: ...And Justice for All 1991: Metallica 1993: Live Shit: Binge & Purge 1996: Load 1997: Reload 1998: Garage Inc. 1999: S&M ((Symphony & Metallica 2003: St. Anger 2004: Some Kind of Monster (EP