چاپلین در زمینه سینما بیش از ۶۵ سال فعالیت کرد که شروع فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۸۸ سالگی ادامه یافت. وی در سال ۱۹۱۹ همراه با تعدادی از دوستان سینمایی خود اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد.
چاپلین از شخصیتهای تاثیرگذار سدهٔ بیستم بود از همین رو افراد بزرگ دیگر نیز در مورد او صحبت کردهاند:
مارتین سیف در کتابی تحت عنوان چاپلین: یک زندگی مینویسد: چاپلین فقط بزرگ نبود، او غولی بود.
ج. ب پریستلی: چارلی فیلمهای طنز را به نقدها و طنزهای اجتماعی تبدیل میکرد، بدون از دست دادن استعداد حیرت انگیزش در خنداندن ما.
کنستانس کولیر (به انگلیسی: Constance Collier) : چاپلین انسانی رومانتیک، اندوهناک و عجیب بود، دارای ظاهری بی اطلاع از عظمتی که در درونش بود.
لئونارد مالتین (به انگلیسی: Leonard Maltin): عدهای سینما را عالی ترین شکل هنر قرن بیستم به حساب میآورند و بسیاری چاپلین را نابغهٔ برجستهٔ سینما میدانند.
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان، اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمهٔ پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت.
بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خون آلود و اشکریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنج ساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.
با بستری شدن مادر، چارلی و برادرش رابطهٔ عمیقتری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود مرد. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تاثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد گذاشت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه میشود به نام ویلر دریدن که بعدها این برادر به برادران دیگر در هالیوود و استودیو چاپلین میپیوندد.
چاپلین در مورد مادرش می گفت: اگر مادرم نبود شک دارم که می توانستم در پانتومیم موفقیتی کسب کنم.او یکی از بزرگترین هنرمندان پانتومیم بود که تاکنون دیدهام.[۱]
چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به همراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هماتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغازکرد. چاپلین در این شرکت و با این فیلم به سرعت به شهرت رسید.
در سال ۱۹۱۴ با شرکت کی استون چاپلین سه فیلم بازی کرد و به موفقیتهای چشمگیری رسید. خود در زندگینامهاش چنین مینویسد:
« | من هیچ ایدهای دربارهٔ چهرهپردازی و لباسم نداشتم. لباسی که در فیلم اول داشتم را دوست نداشتم. در راه لباسخانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفشهای بزرگ و کلاهی خاص. میخواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمیدانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؟ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که میخواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمیدانستم چه شخصیتی باید داشته باشم، اما زمانی که لباسها را پوشیدم، خودِ لباسها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم. آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه میرفتم، کاملاً متولد شده بود. | » |
فیلمهای نخست به سبک مک سنت که کارگردان بود، از فضای کمدی جسمی و ژستهای اغراق شده استفاده میکرد. کم کم چاپلین برای این شرکت فیلمسازی کرد و بهعنوان کارگردان فیلمهای کوتاه بیش از ۳۴ فیلم ساخت. چاپلین مورد توجه بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان قرار گرفت.
شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک شرکت تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلمهای بلندتری شد.
در سال ۱۹۱۶ شرکت فیلم موچوال مبلغ ۶۷۰ هزار دلار با چاپلین قرارداد بست و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که در این نوع از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلمهای که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. در پایان این سالها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دورهٔ جدیدی از سینمای خود را با دوستانش آغاز کرد. چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلمهای پیشین٬ دوباره ویرایش و کات شدند و در سالهای مختلف موسیقی و تدوین جدید صورت گرفت.
چاپلین همیشه بسیار اشارهوار در مورد روشهای فیلمسازی خود سخن میگفت، اگر غیر از این عمل میکرد مانند این بود که یک شعبدهباز حقههای خود را افشا کند. در واقع تا قبل از ساخت فیلمهای صدادار مانند دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۰، او هیچ وقت یک فیلمنامهٔ کامل از ساخت فیلم در اختیار نداشته است. روش چاپلین این گونه بود که طرحی در ذهنش پرورانده میشد و بر اساس آنچه ارائه میکرد با او قرارداد بسته میشد و در این مسیر او میتوانست آزادانه بنویسد و خود کارگردان فیلم خود باشد. بعد چاپلین گروه همکاری خود را تشکیل میداد و محیط داستان و شخصیتهای آن را میساخت و تقریباً در طول فیلم بود که ابتکارها و ظرافتهای داستان به ذهنش میرسید و آنها را به طرح خود اضافه میکرد. گاهی با قسمتهایی از فیلم که قبلاً پذیرفته شده بود مخالفت میشد یا در روایت داستان ضرورتی ایجاد میشد و چاپلین مجبور میشد قسمتهایی را که قبلا فیلمبرداری کرده را تکرار کند؛ مگر قسمتهایی که با کل مجموعه داستان در تناقض بود. روش فیلمسازی یکتای چاپلین تنها پس از مرگش شناخته شد، زمانی که صحنههای بریده شدهٔ فیلمها و خروجیهای نهایی آنها بوسیله گروه بریتانیایی «مستند چاپلین ناشناخته» در سال ۱۹۸۳ بررسی شد.
آنچه در بالا گفته شد یکی از دلایلی است که ساخت یک فیلم برای چاپلین نسبت به رقیبانش زمان بیشتری میگرفت. دلیل دیگر آن این بود که چاپلین کارگردان بسیار دقیقی بود و اصرار داشت که هنرپیشهها دقیقاً همان گونه بازی کنند که منظور اوست و اصلاً هم برای او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازی مورد نظرش را از هنرپیشهاش بگیرد. چاک جونز که در زمان کودکی نزدیک کارگاه فیلمسازی چاپلین [۲] زندگی میکرده گفته است: به یاد میآورد که پدرش هنگام گرفتن یکی از صحنههای فیلم چاپلین در آنجا حاضر بوده و دیده که چاپلین یک قسمت را بیش از ۱۰۰ بار تکرار کرده تا در نهایت از کار هنرپیشهاش راضی شده و آن قسمت را پذیرفته است.
ترکیب هم زمان داستانپردازی و میل به کمالگرایی در چاپلین که منجر میشد به روزها تلاش و هزاران فوت فیلم گرفته شدهٔ بیاستفاده، باعث میشد تا فیلمسازی برای او بسیار پرهزینه تمام شود و کلافگی او باعث پراکندگی و دلگیری هنرپیشهها و سایر عوامل فیلمهایش شود و یا باعث شود آنها ساعتها انتظار بکشند و یا حتی در مواردی کل کار تعطیل شود.
از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد فیلمهای چاپلین با فیلمهای دو طنزپرداز دیگر، باستر کیتون و هارولد لوید، مقایسه میشدهاند، این مقایسه به خصوص در میان طرفداران وفادار دو گروه مطرح بود.
این سه طنزپرداز هریک سبک خاص خود را داشت: چاپلین تاکید زیادی بر عواطف و گیرایی فیلم داشت (به همین دلیل در دههٔ ۱۹۲۰ بسیار معروف بود)؛ لوید به داشتن شخصیتهای عامهپسند در فیلمهایش شناخته شده بود و کیتون به خاطر داشتن بردباری همراه با لحنی غرغرو در میان مخاطبان خود مورد پذیرش بود.
از نظر تجاری، تعدادی از سودآورترین فیلمهای صامت اثر چاپلین است، فیلم جویندگان طلا، با فروش ۴٫۲۵ میلیون دلار آمریکا پنجمین فیلم پرسود و سیرک با فروش ۳٫۸ میلیون دلار آمریکا هفتمین فیلم پرفروش بود. درحالی که فیلمهای چاپلین در مجموع ۱۰٫۵ میلیون دلار امریکا سود کردند، هارول لوید، درآمدی در حدود ۱۵٫۷ میلیون دلار داشت همچنین لوید تعداد فیلمهای بیشتری میساخت؛ او دز طول دههٔ ۱۹۲۰، ۱۲ فیلم منتشر کرد درحالی که چاپلین در این مدت تنها ۳ فیلم را منتشر کرد. فیلمهای باستر کیتون به اندازهٔ فیلمهای چاپلین و لوید از نظر تجاری موفق نبود. وی حتی در زمانی که در اوج شهرت خود بود در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰، تنها دست آوردش، تشویق دیرهنگام منتقدان بود.
واضح است که چاپلین و کیتون که هر دو از Vaudeville کار خود را شروع کردند زیاد به یکدیگر توجه داشته باشند. کیتون در سرگذشت خود از چاپلین با نام بزرگترین طنزپرداز که تا به حال زندگی کرده و بزرگترین کارگردان طنز یاد کرده است. چاپلین نیز در ۱۹۲۵ از کیتون در United Artists استقبال کرد و او را از رفتن به مترو گلدن مایر در سال ۱۹۲۸ برحذر داشت و برای آخرین فیلم او با نام «شهرت»[۴] متنی ویژه برای کیتون نوشت و از او با عنوان شریک طنزپرداز خود از سال ۱۹۱۵ یاد کرد.
دیکتاتور بزرگ نخستین فیلم کاملاً ناطق چاپلین بود که در اوضاع نابسامان جهانی در دهه چهل میلادی، اثری ضد نازی بود. این فیلم در مورد دیکتاتوری اروپایی و در واقع تاریخچه زندگی آدنوید هینکل، دیکتاتور کشور خیالی تامانیا است که دست به کشتار یهودیها میزند و اروپا را درگیر جنگ میکند. برخی این فیلم را نپسندیدند و برخی جنبه سیاسی آن را جدی و برخی آن را به قدر کافی جدی نگرفتند. با این حال این فیلم از نظر تجاری محبوبیت فراوانی پیدا کرد و چاپلین را همچنان به عنوان یک ستاره در اوج نگاه داشت.
موضوع فیلم عصر جدید در مورد کارگرانی است که از آنها زیاد کار میکشند و در فکر افزایش ساعت کاری آنان است ولی با تعطیل شدن کارخانهها بیکاران زیادی در شهر هستند که برای گذراندن زندگی خود مجبور به دزدی میشوند. این فیلم یکی از زیباترین فیلمهای چارلی است.
چاپلین فیلم جویندگان طلا را در مورد رنجهای کسانی ساخت که در آن زمان به دنبال طلا در معادن بودند. چارلی فقیر در این فیلم برای برگذار کردن یک مهمانی شام به خاطر دختر مورد علاقهٔ خود و دوستان او دچار مشکلات بیشماری شد. هیچ یک از مهمانها نمیآیند. نقطه اوج فیلم رقص نانهای استوانهای٬ توسط چاپلین است که در آن نبوغ فوقالعادهاش را بهنمایش در میآورد. نقطه اوج دیگر فیلم٬ پختن و خوردن یک چکمه توسط چاپلین است.
در حدود سال ۱۹۵۰ جنگ سرد به اوج خود رسیده بود و در آمریکا ترس شدیدی از کمونیستها بوجود آمده بود. در آن سال سناتوری به نام جوزف مک کارتی (به انگلیسی: Joseph Mc Carthy) اعلام کرد لیستی بلند بالا از چند کمونیست دارد. نام چارلی چاپلین نیز در آن لیست بود. او زمانی که برای اولین نمایش فیلم لام لایت (به انگلیسی: Lime Light) به لندن سفر میکرد از اخراج خود از آمریکا با خبر شد. به این ترتیب چاپلین به همراه خانوادهاش از ژانویهٔ ۱۹۵۳ در خانهٔ زیبایی در کورسیر-سور-ووی (به انگلیسی: Corsier - Sur -Vervey) در کشور سوئیس زندگی کرد.
چاپلین در جواب اتهامها گفت: «من یک هنرپیشه هستم نه سیاستمدار»
در سال ۱۹۵۴ مک کارتی و همراهانش رسوا شدند. زیرا مشخص شد مدارکی که برای افشای کمونیستها به کار برده بودند جعلی بود. آن سال، سال بازگشت شکوهمند چارلی به آمریکا بود و در نیویورک هدیه باران شد و مدال ارزشمند هندل به او اهدا گردید. [۵]
چاپلین در زندگی شخصی چندین بار ازدواج کرد. اولین ازدواج چارلی در اکتبر سال ۱۹۱۸ با میلدرد هریس (به انگلیسی: Mildred Harris) بود. دختر بانمکی که چارلی را یاد عشق نافرجامش٬ هتی کلی (به انگلیسی: Hetty Kelly) میانداخت که در سال ۱۹۰۸ عاشق او شده بود. عشقی که از همان ابتدا مورد مخالفت خانوادهٔ هتی قرار گرفت. ازدواج چارلی با میلدرد پس از دوسال یعنی در آوریل ۱۹۲۰ به جدایی کشیده شد. نتیجهٔ این ازدواج یک فرزند پسر بود که تنها سه روز عمر کرد.
چارلی در نوامبر ۱۹۲۴ با هنرپیشهٔ نقش اول فیلم جویندگان طلا (به انگلیسی: Gold Rush) یعنی لیتا گری (به انگلیسی: Lita Grray) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای سیدنی و چارلز بودند. اما تنها بعد از دو سال این ازدواج نیز به جدایی کشیده شد.
در سال ۱۹۳۶ چاپلین بار دیگر با یک بازیگر ازدواج کرد. پائولت گودارد (به انگلیسی: Paulette Goddard) بازیگر نقش دختر بیخانمان در فیلم عصر جدید (به انگلیسی: Modern Time) که با چارلی ازدواج کرد. این ازدواج نیز در سال ۱۹۴۲ به جدایی انجامید.
در سال ۱۹۴۲ او با دختر یک نمایشنامهنویس معروف آمریکایی به نام یوجین گِلَدِستون اونیل (به انگلیسی: Eugene Gladstone O'Neill) آشنا شد. نام آن دختر اونا اونیل (به انگلیسی: Oona O'neil) بود. با اینکه پدر دختر با این ازدواج مخالف بود اما این ازدواج صورت گرفت. چارلی پنجاه و چهار ساله با یک دختر هجده ساله ازدواج کرده بود. این ازدواج در ۱۶ ژوئن سال ۱۹۴۳ انجام گرفت. اولین حاصل این ازدواج دختری به نام جرالدین (به انگلیسی: Geraldine Chaplin) بود. با اینکه اختلاف سن چارلی و اونا سی و شش سال بود اما این ازدواج پر دوامترین ازدواج چارلی بود و این دو تا پایان عمر کنار یکدیگر بودند.
زندگی هنرمند بزرگ دنیای سینما، چارلی چاپلین، که بیاغراق از مشهورترین هنرمندان این فن است پر از درد و رنج و فقری وصف ناشدنی است. اما کمتر کسی میداند که این هنرمند بزرگ برای «چاپلین» شدن از کجا آغاز کردهاست. خوشبختانه خود او گوشه تاریک اوایل زندگی خویش را در کتابی تحت عنوان «داستان کودکی من» برای ما روشن کرده است. این کتاب مربوط به دورانی است که هنوز کسی چارلی را نمیشناخت و نمیدانست روزی بزرگترین ستاره سینما خواهد شد.
موسیقی هیپ هاپ از دو بخش اصلی تشکیل شدهاست: رپ (MC) و DJ (ترکیب صدا و اسکرچ). این موارد به همراه رقص برک و گرافیتی (یا دیوارنویسی) چهار بخش هیپ هاپ، یک نهضت فرهنگی که توسط جوانان شهری به خصوص توسط سیاهان آمریکا ایجاد شد را تشکیل میدهد.[۱] در شهر نیویورک، در اوایل دهه ۱۹۷۰. در سال ۲۰۰۶، موسیقی رپ پس از موسیقی کلاسیک دومین موسیقی محبوب در ایالات متحده آمریکا بود.[۲]
موسیقی هیپ هاپ، عموماً از یک یا چند خواننده رپ که داستانهای شبه خود زندگی نامه تعریف میکنند تشکیل شدهاست، این داستانها اغلب مربوط به یک همتای خیالی، و به صورت اشعار بسیار ریتمیک پر از تکنیکهایی همچون همگونی مصوتها، تجانس آوایی، و قافیه است. خواننده رپ با یک قطعه سازی که اغلب از آن تحت عنوان «بیت» یاد میشود همراهی میشود، این ساز توسط یک دی جی نواخته شده، و توسط یک تهیه کننده، یا یک یا چند نوازنده خلق شدهاست. اغلب بیت با استفاده از یک ترکیب از وقفه کوبهای از یک آواز دیگر، که معمولاً یک ترانه فانک یا موسیقی سول است ساخته میشود. علاوه بر طبل دیگر صداها نیز اغلب به صورت ترکیبی، الکترونیکی، یا اجرایی هستند. گاهی اوقات یک بخش میتواند سازی، نشانه مهارت دی جی یا سازنده باشد.
هیپ هاپ در برانکس، واقع در نیویورک، یعنی زمانی که DJ بریک ضربهای را از آوازهای فانک و دیسکو جدا کردند شکل گرفت. نقش اولیه رئیس تشریفات معرفی DJ و موسیقی و تشجیع حضار بود. روسای تشریفات با صحبت کردن در بین آوازها، به رقص شور و هیجان میدادند، با حضار احوالپرسی میکردند یا برای آنان لطیفه و حکایت تعریف میکردند. سرانجام این رویه شکل بندی بهتری گرفت و «رپ» نام گرفت. تا سال ۱۹۷۹ هیپ هاپ از نظر تجاری تبدیل به یک نوع موسیقی محبوب شد و شروع به وارد شدن به جریان غالب در آمریکا کرد. در دهه ۱۹۹۰، یک نوع از هیپ هاپ به نام رپ گنگستا تبدیل به بخش عمده موسیقی آمریکا شد، و جنجال بسیاری بر سر ترانههایی که گفته میشد به تبلیغ خشونت، بی بند و باری، استفاده از مواد مخدر و زن ستیزی میپردازد شکل گرفت. با این وجود تا آغاز دهه ۲۰۰۰، موسیقی هیپ هاپ در صدر فهرست موسیقیهای محبوب قرار گرفت و به سبکهای مختلف در گوشه و کنار جهان نواخته میشد.
هیپ هاپ یک جنبش فرهنگی است که موسیقی بخشی از آن است. موسیقی خود از دو بخش تشکیل شدهاست، رپ، یعنی ارائه آوازهای سریع، بسیار آهنگین و تغزلی و DJ، که یا از طریق پخش کننده صفحه (به انگلیسی: turntable)، ساز یا تولید صدای ساز ضربی با دهان ساخته میشود. یکی دیگر از جنبههای مهم موسیقی هیپ هاپ مدی است که در کنار موسیقی شکل گرفتهاست.
بیت (نه ضرورتا از طریق رپ) در هیپ هاپ تقریباً همیشه به صورت کسر ۴/۴ است. هیپ هاپ در کانون آهنگین خود میچرخد: به جای شمارش «مستقیم» ۴/۴ (موسیقی پاپ؛ هیپ هاپ بر اساس احساس پیش بینی شده تقریباً شبیه تاکید «چرخش» در کوبه جاز است. همانند تاکید تریوله در چرخش، آهنگ هیپ هاپ ظریف بوده، و به ندرت به صورت موجود نوشته شدهاست (مبنای ۴/۴: نوازنده طبل اجرای هیپ هاپ را بر عهده دارد) و اغلب به صورت «تاخیری» یا معوق نواخته میشود.
البته در آهنگسازی هیپ هاپ، از ضرب های 2/4، 3/4، 6/8 و ... نیز استفاده می شود
این روش بیشتر در موسیقی سول، دیسکو و موسیقی فانک، که در آن بیتها و موسیقی آهنگین در طول قطعات تکرار میشد ابداع شد. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، جیمز براون به صورت رؤسای تشریفات امروز صحبت میکرد، آواز میخواند و فریاد میکشید. این روش موسیقی پایگاه کامل را برای رؤسای تشریفات برای قافیه سرایی فراهم میآورد. به همین دلیل موسیقی هیپ هاپ عموماً به رئیس تشریفات میپردازد، و اهمیت اشعار و تبحر در ارائه را تشدید میکند.
احتمالاً هیپ هاپ سازی مهمترین استثنای این قاعدهاست. در این نوع از هیپ هاپ، دی جیها و سازندگان میتوانند با ایجاد قطعات سازی تجربیات جدیدی به دست آورند. در حالی که ممکن است آنان آوازهای راک را ترکیب کنند، آنان مقید به چارچوب هیپ هاپ سنتی نیستند.
ساز هیپ هاپ چه از نظر سیستم صوتی و چه از نظر ضبط و چه از نظر آهنگسازان و سازهای مورد استفاده آنان برگرفته از دیسکو، فانک، و ریتم و بلوز است. استفاده دی جیهای دیسکو و باشگاه از میکس از نیاز به استمرار موسیقی و در نتیجه انتقال آرام در بین قطعات ناشی میشد. بنابر مقایسه، هیپ هاپ کول دی جی هرک، جدا کردن و بسط تنها بریک—یک تکنوازی کوبهای میان پرده— از طریق ترکیب دو نسخه از یک قطعهاست. این امر، به گفته آفریکا بامباتا، «بخش خاص قطعهاست که همه منتظر آن هستند—آنها آمادهاند به هیجان بیایند.» (توپ، ۱۹۹۱) جیمز براون، باب جیمز، و پارلیامنت—در میان بسیاری دیگر— مدتها منبع محبوبی برای بریک بودند. میتوان قطعات ساز را نیز اغلب به صورت شیپور به این قطعات افزود (همان جا). بنابراین سازهای هیپ هاپ ترکیبی یا مبتنی بر سیستم صوتی شبیه موسیقی فانک، دیسکو، یا سول است. آوازها، گیتار، کیبورد، باس، طبل و کوبه.
گرچه موسیقی هیپ هاپ اولیه صرفاً مرکب از بیتهای بریک دی جی و دیگر قطعات قطعه وینیل بود، ظهور طبل برقی به آهنگسازان هیپ هاپ اجازه داد تا حدودی پارتیتورهای اولیه را به دست آورند. مجموعه طبل را میتوان همراه با موسیقی قطعات وینیل یا به تنهایی نواخت. اهمیت توالی طبلهای کیفی تبدیل به مهمترین کانون توجه آهنگسازان هیپ هاپ شد چرا که این ریتمها (جمله ها) بهترین بخش برای رقص بودند. متعاقبا، طبلهای برقی برای تولید صدای قوی طبل باس تجهیز شدند. این امر به پیشی جستن تک نوازی طبل بر فانک قدیمی، آلبومهای سول و R&B مربوط به اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل تا اواسط دهه ۱۹۷۰ منجر شد. طبلهای برقی مجموعه محدودی از صداهای از پیش تعیین شده، از جمله های هت، طبل کوچک، تام، و طبل باس در اختیار داشتند.
آغاز استفاده از ترکیب کننده نحوه ساخت موسیقی هیپ هاپ را تغییر داد. یک ترکیب کننده میتواند کلیپهای صوتی کوچک را از هر گونه ابزار ورودی، همچون صفحه گردان بازسازی کند. سازندگان میتوانستند الگوهای طبل شبیه به هم را ترکیب کنند. مهم تر اینکه، آنان میتوانستند مجموعهای از سازها را با هم ترکیب کنند تا در کنار طبل خود بنوازند. سرانجام موسیقی هیپ هاپ دسته کامل خود را گرد هم آورد.
بسیاری از سازندگان و شنوندگان افتخار میکنند که برخی قطعات از سنتهای هیپ هاپ است و بنابراین منبع خوبی از ترکیبها و وقفه هاست. تا به امروز، تولید کنندگان از تجهیزات مرموزی برای بازسازی صدای خشن مورد استفاده در قطعات قدیمی استفاده میکنند. این امر به قطعات اعتبار بخشیده و خاطره پیشینه هیپ هاپ را در ذهن شنوندگان تداعی میکند.
مهمترین دورههای تاریخی هیپ هاپ دورههای هیپ هاپ مکتب قدیم دوره (۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵) است، که از آغاز دوره هیپ هاپ تا زمان ورود آن به جریان غالب، و دوره هیپ هاپ عصر طلایی (۱۹۸۵ تا ۱۹۹۳) است، که صدای ایست کوست و وست کوست را با هم ادغام کرده و با ظهور رپ گنگستا و جی فانک، که ساخته وست کوست است وارد عصر جدید شد. سالهای پس از ۱۹۹۳ شامل هیپ هاپ پورنو، بیلینگ و ژانرهای مخفی، که دوران جدید را تعریف میکند است.
هیپ هاپ در طول دهه ۱۹۷۰ در بلاک پارتی در شهر نیویورک شکل گرفت، یعنی زمانی که دی جیها شروع به جدا کردن بریکهای کوبهای برای مقابله با آوازهای فانک، سول، R&B و دیسکو کردند. خاستگاه این نوع از آواز به اوسط دهه ۱۹۵۰ بر میگردد یعنی زمانی که هنرمند راک سول/فانک جیمز براون دسته ریچارد کوچولو را نخستین گروهی دانست که موسیقی فانک را در بیت راک قرار داد. این آوازها بر مبنای &(به انگلیسی: ndash)؛ دی جی «بریک بیت» ساخته شدهاست. با افزایش محبوبیت هیپ هاپ، نوازندگان شروع به صحبت کردن در حین نواخته شدن موسیقی کردند، و از آن پس «رئیس تشریفات» یا «امسی» نام گرفتند. در سال ۱۹۷۹، دو آلبوم هیپ هاپ نخستین بار به صورت تجاری پخش شد: «شاه تیم ۳ (جاک شخصیت)» ساختهدسته فتبک، و «شادی رپها» ساخته دسته شوگرهیل؛ شادی رپها چهلمین آهنگ برتر آمریکا در نمودار آهنگهای پاپ برتر شد. دسته راک بلوندی با آهنگ شعف، در سال ۱۹۸۰، در فهرست صد آهنگ برتر جایگاه اول را به خود اختصاص داد.
در دهه ۱۹۸۰، هیپ هاپ تنوع بیشتری یافت و تبدیل به نوع پیچیده تری از موسیقی شد. همزمان، فنون پیچیده تری ایجاد شد، که از آن جمله میتوان بهاسکرچ، و ضبط الکترونیکی اشاره کرد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، با افزایش محبوبیت این ژانر از موسیقی شماری از سبکها و زیر گونههای جدید هیپ هاپ پا به عرصه گذاشت. آهنگسازان هیپ هاپ شروع به همکاری با دستههای راک کردند و ژانرهای جدیدی همچون هیپ هاپ خودآگاه، جاز رپ و رپ گنگستا را به وجود آوردند.
در دهه ۱۹۹۰، رویارویی طولانی میان رپهای گنگستا در وست کوست و ایست کوست آغاز شد. این امر منجر به فنای هر دوی توپاک شکور و بی. آی. جی بد نام، به ترتیب در سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ شد. در سال ۱۹۹۶، گروه رپ کلیولند بون تاگز-ان-هارمونی با آهنگ «چهار راه تا» رکورد ۳۲ ساله بیتلیها برای سریعترین رشد را پشت سر گذاشت، و در سال ۲۰۰۰، آلبوم مارشال مترز ال پی ساخته اولین خواننده سفیدپوست رپ امینم بیش از نه میلیون نسخه فروش داشت و جایزه گرمی را به خود اختصاص داد.
جدای از محبوبیت بسیار هیپ هاپ، این ژانر از موسیقی تأثیر چشمگیری بر اکثر انواع موسیقی مردمی داشت. برخی هنرمندان بیت یا رپ هیپ هاپ را با راک اند رول، هوی متال، پانک راک، مرنگو، سالسا، کومبیا، فانک، جاز، خانگی، تاراب، رگا، هایلایف، ام بالاکس و سول درهم آمیختند. خوانندگان پاپ نوجوانان و دسته پسرها همچون بک استریت بویز، *NSYNC، کریستینا آگوئیلرا، جسیکا سیمپسون، و بریتنی اسپیرز در بسیاری از تک خوانیهای خود از بیتهای هیپ هاپ استفاده میکنند.
از اوایل دهه ۱۹۹۰ ارتباطی نزدیک و خاص بین موسیقی هیپ هاپ و موسیقی حزن انگیز بودهاست.در واقع امروزه تقریباً در تمامی موسیقیهای حزن انگیز ثبت شده عناصری از موسیقی هیپ هاپیافت میشود.ترکیب این دو به نام nu soul در اواخر دهه ۱۹۸۰ در گروههای New Jack Swing دیده شدند.با این وجود تا بیش از ظهور نوازندگانی مانند ماری جی بلیگ و ماریا کری شکل مدرن آن بوجود نیامد. در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، تأثیرات موسیقی هیپ هاپ در خوانندگانی مانند دی انجل، لارین هیل، جیل اسکات و آلیشا کیز مشهودتر شد.
طی دهه ۸۰، گروههای مشهوری مانند Run-D.M.C هم از هیپ هاپ و هم از هارد راک در ژانرهای جدیدی استفاده کردند که نمونه آن «Walk This Way» است با اجرای Aerosmith که موفقیتی فوق العاده بدست آورد. سایر نوازندگانی مانند آیس تی و گروهش Body Coun از هیب هاب، بانک راک و متال ستفاده کردند، با این حال اینطور گفته میشود که اولین گروهی که متال را با تکنیکهای آوازی رپ آمیخت گروه Anthraxبودهاست. برداشت جدید «Bring The Noise» توسط (Anthraxو Public Enemy نمونهای خوب ازاولین آهنگهای رپ- متال است. Biohazard Faith No More، Rage Against The Machine از جمله سایر نمونههای اولیه این گونه موسیقیها میباشند. در اواخر دهه ۱۹۹۰ با ظهور گروههای مانند لینکین پارک]]، Limp Bizkit وKorn که نیو متال نام گرفتند، موسیقی رپ- متال محبوب تر شد و در عین حال بیشتر مورد انتفاد طرفداران هر دو ژانر موسیقی قرار گرفت.
در آمریکای لاتین، موسیقی رپ در دهه ۱۹۸۰ به صورت toasting که قسمتی ازموسیقی جامائیکایی ragga میباشد شناخته شد. به عنوان مثال غزلیات رپ از قبل بخشی ازsoca music بودند. رشد موسیقی هیپ هاپ در این ناحیه باعث ظهور آمیزههای آشکاری مانند[reggaeton و timba شد. در آفریقا نیز آوازهای رپ گونه مانند tassou) سنگالی ازقبل بخشی از موسیقیهای محبوب بودند و موسیقی هیپ هاپ به سهولت به سبکهای مشهوری مانند taarab و mbalax ادغام شد. در کوبا نیز با گروههایی مانند Anonimo Consejo، Doble Filo، Papa Umbertico و گروه فمینیستی و همجنس بازKrudas هیپ هاپ رشدی قابل توجه یافت.
این ژانر همچنین بر سبکهای مختلف موسیقی الکنترونیکی نیز تأثیر داشت. تأثیرات موسیقی هیپ هاپ در ژانرهایی مانند trip-hop، jungle، UK garage، grime و سایر ژانرها کاملاً مشهود است.
موسیقی هیپ هاپ قسمتی از یک نهضت فرهنگی به نام هیپ هاپ است که شامل عناصری مانند رقص برک و هنر دیوار نویسی بهمراه فهرست مرتبطی اززبان عامیانه در موسیقی هیپ هاپ, مدهای هیپ هاپ و دیگر عناصر است. محبوبیت موسیقی به محبوبیت فرهنگ هیپ هاپ در ایالات متحده و دیگر کشورها کمک کرد.
اواخر دهه ۱۹۹۰ شاهد افزایش محبوبیت سبک زندگی «bling bling» در موسیقی بود که بر روی نمادهایی همچون ثروت و مقام مثل پول، جواهرات، اتوموبیل و لباس تکیه داشت. با اینکه نماد ثروت از زمان زایش موسیقی هیپ هاپ بوجود آمده بود، فرهنگ جدید و قوی تر«bling bling» ریشه در کارهای بسیار موفق اواسط تا اواخر دهه ۹۰( مخصوصا کارهای ویدیویی) Puff Daddy ، Bad Boy Records و همچنین کارNo Limit Records توسط مستر پی داشت. با این حال واژه آن درسال ۱۹۹۹ (به انگلیسی: Cash Money Records) در کار تک نفرهاش «bling bling» خلق شد. از مظاهر سبک زنگی و نگرش «bling bling»، طرفداران Cash Money بودند. با اینکه بسیاری از طرفداران رپ، مخصوصا گانگستاها، بی هیچ واهمهای فرهنگ bling bling را دنبال میکنند، دیگران (بیشتر هنرمندانی خارج از جریان هیپ هاپ) عملا پیروان بی چون وچرای bling bling را سرزنش کرده و این فرهنگ را ]]ماتریالسم اقتصادی|ماتریالیستی [[مینامند.
آلبوم All Eyez on Me محصول سال ۱۹۹۶ بخاطر ژانری که داشت، از آلبومهای بسیار تأثیر گذار آن زمان بود و موفقترین کار توپاک شکور محسوب میشد.
موفقیت چشمگیر هیپ هاپ --- مخصوصا سبک رپ گانگستری --- اثرات اجتماعی بسیاری نیز در طرز رفتار جوان مدرن داشتهاست. رفتارهای خودخواهانهای که معمولاً در غزلیات و آثار ویدیویی برخی از هنرمندان هیپ هاپ نمایش داده شدهاست، بارها اثراتی منفی بر برخی از طرفداران ایدهآلیست آنها داشته است. این در حالی است که بطور حتم رفتارهای تعدادی از هنرمندان خاص نمیتواند نشاندهنده رفتار جامعه هیپ هاپ باشد، و تأثیر محتوای غزلیات هیپ هاپ بر جوانانی که بخشی از فرهنگ هیپ هاپ را تشکیل میدهند جای بحث دارد، چنین جوانانی اغلب نقاب شخصیتی یک" گانگستراً را دارند در حالیکه عضو هیچ گروه تبهکاری نیستند. اغلب چنین نقابهای شخصیتی موجب رفتارهای غیر اجتماعی مانند کناره گیری از دوستان، بی توجهی به تحصیلات، عدم پذیرش قدرتها و انجام جرمهای کوچک مانند خرابکاری میشود. در حالیکه اغلب شنوندگان میتوانند نکات داستانهای مربوط به رفتار اجتماعی را تشخیص دهند، یک گونه فرهنگ فرعی بنام pseudo-gangsta در میان جوانان آمریکای شمالی ایجاد شدهاست.
از آنجا که موسیقی هیپ هاپ تقریباً همیشه بریک مردانگی زیاد تاکید دارد، چنین گفته میشود که غزلیاتش نشاندهنده یک ذهنیت homophobic است. اغلب تردیدها و گمانهای در مورد وجود تعداد بسیاری موزیسینهای هیپ هاپ همجنسگراوجود دارد که از ترس از دست دادن کارشان خود را مخفی نگه داشتهاند. چنین شایعاتی در مورد برخی هنرمندان هیپ هاپ از قبیل کوئین لطیفه، دا برات و برخی دیگر گفته میشود. در سال ۲۰۰۱، فستیوال سالانه به نام PeaceOUT World Homo Hop Festival در اوکلند در کالیفرنیا برگزار شد که برای اولین باردر این فستیوال تمامی نوازندگان همجنسگرا، دو جنسی و رپهایی که تغییر جنسیت داده بودند حظور داشتند و از آن تاریخ این فستیوال هر ساله برگزار شده ست. در سال ۲۰۰۳به همجنسگراو هنرمند رپ و هیپها، ]]کاشن [[عنوان Baby Phat داده شد، با این وجود آثار او هرگز به معرض نمایش گذاشته نشدند. در سال ۲۰۰۵، Pick Up the Mic عرضه شد که در آن به نوازندگان LGBT هیپ هاپ پرداخته شده بود.
هیپ هاپ زبان عامیانه خود را دارد که شامل کلماتی مانند yo، flow و phat میباشد. به دلیل موفقیت تجاری قابل توجه هیپ هاپ در اواخر دهه نود و اوایل قرن ۲۱، بسیاری از این گونه کلمات در لهجههای مختلفی در سرتاسر آمریکا و جهان بکار رفتند و حتی کسانی که از طرفداران هیپ هاپ نبودند از کلماتی مانندdis بارها استفاده میکردند. کلماتی مانند homie نیز وجود دارند که به پیش از زمان هیپ هاپ بر میکردند اما اغلب به هیپ هاپ نسبت داده میشدند و دلیل آن هم ارتباط نزدیک بین آثار هیپ هاپ و لهجه بسیاری از نوازندگان است، انگلیسی محاورهای آفریقایی آمریکایی . برخی مواقع اصطلاحاتی مانند «خیلی باحالی» با یک ترانه جا افتاده ( در اینجا، در ترانه « دستانت را جایی نگه دار که من ببینم» با باستا رایمز و تنها به همین صورت کوتاه شده بکار میروند. زبان عمیانهای مانند Snoop Dogg و E-۴۰ که قانونمند هستند ودر آنها با اضافه کردن «-izz» به وسط کلمهها "shit" به "shizznit" تبدیل میشود اهمیتی خاص دارند(بعضی مواقع نیز "n" اضافه میگردد). این روشها که اززبان بی مفهوم فرنکی اسمیت در ترانه سال ۱۹۸۰ او به نام «DoubleDutch Bu» آغاز شده است، حتی در میان کسانی که طرفدار هیپ هاپ نیستند نیز رواج یافته، در حالیکه این افراد احتمالاً از منشاء آن بی اطلاع هستند.
احتمالاهیپ هاپ به دلیل بکارگیری الفاظ نامناسب در مقایسه با سایر موسیقیهای سالهای اخیر بیش ازهمه با مشکل سانسور مواجه بودهاست. بسیاری از اشعار این سبک تجسم کننده جنگ و کودتاهایی هستند که در نهایت به سرنگونی نظام میانجامند. برای مثال شعر «(به انگلیسی: Gotta Give the Peeps What They Need)» محصول گروه Public Enemy بدون کسب اجازه از سازندگان آن مورد ویرایش قرار گرفت که طی آن کلماتی همچون «آزاد Mumia».[۳] استفاده گسترده از فحش و ناسزا در بسیاری از اشعار باعث شدهاست که بر سر پخش آنها بصورت آثار ویدیوییدر کانالهای تلویزیونی مثل MTV و یا در رادیو جنجالهای بسیار برانگیخته شود. در نتیجه بسیاری از آثار هیپ هاپ بصورت سانسور شده پخش میشوند که طی این سانسورها کلمات مستهجن حذف شده (در حالیکه موسیقی متن حذف نمیشود) و یا حتی کلمات و اشعاری کاملاً متفاوت جایگزین آنها میشود. نتیجه، که معمولاً باعث میشود باقی اشعار نامفهوم شوند و یا با ضبط اصلی کار متناقض باشند، همراه با دیگر جنبههای موسیقی کاملاً مورد توجه قرار گرفتهاند و در فیلمهایی همچون Austin Powers in Goldmember مورد مضحکه قرار گرفتهاند، که در آن شخصیتی که در فضای مضحکه آمیزی از هیپ هاپ در حال بازی است، شعری را میخواند که کاملاً سانسور میشود.
در سال ۱۹۹۵ راجر ابرت مینویسد:
«رپ در محافل سفید پوستان از وجهه بدی برخوردار است. بسیاری بر این باورند که موسیقی رپ در بر گیرنده الفاظ مستهجن، خشن، ضد سفید پوست و توهین آمیز نسبت به زنان است. در حقیقت برخی از این الفاظ همین گونهاند. اما بیشتر آنها اینگونه نیستند. این در حالیست که بسیاری از سفید پوستان اهمیتی نمیدهند. آنها صدای سیاه پوستان را ناخشنود و نا هماهنگ میدانند. با این حال رپ اکنون همان نقشی را بازی میکند که باب دیلن در سال ۱۹۶۰ بازی میکرد. رپ آرزوها و خشمهای یک نسل را بیان میکند و قسمت اعظم آن در غالب نوشتههای رسا موجود است.»
با اینکه موسیقی هیپ هاپ برای اولین بار در ایالات متحده خلق شد، اکنون به اکثر نقاط جهان راه پیدا کردهاست. موسیقی هیپ هاپ تا قبل از دهه ۱۹۸۰ تنها در ایالات متحده رواج داشت. در طول آن دهه بود که این موسیقی راهش را به قارههای دیگر جهان باز کرد و تبدیل به موسیقی متن بسیاری از کشورها شد. رواج این موسیقی با رواج فرهنگ هیپ هاپ همگام بود - همانطور که رقص برک محبوبیت کسب میکرد، گروههای طرفدار رپ و هیپ هاپ هم بیشتر و بیشتر شدند.
چند مجله بزرگ آمریکایی کار خود را به هیپهاپ اختصاص دادهاند که از جمله آنها میتوان به «منبع»، «اکس اکس ال» و «وایب» اشاره کرد. در گذشته، بی ای تی برای مدتها تنها تلوزیونی بود که برنامههای هیپهاپ را پخش میکرد، اما در سالهای اخیر کانالهای جاز همچون وی اچ ۱ و ام تی وی بیش از هر ژانر دیگری به پخش برنامههای هیپهاپ پرداختهاند. بسیاری از شهرها بطور مستقل خبرنامههای هیپهاپ دارند و این در حالیست که درتعدادی از کشورها مجلههای هیپهاپ در سطح تیراژ ملی منتشر میشوند. قرن بیستویکم با ظهور رسانههای آنلاین همراه شدهاست و امروزه سایتهای طرفدارهیپهاپ هر روزه خبرهای دنیای هیپهاپ را بطور جامع پوشش میدهند.